جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۸
​بی‌اهمیت‌ها و با‌اهمیت‌ها

قدرت اصلیِ کورتاسار در نویسندگی، تخیّلِ قوی و ذهنی‌‌گرایی مفرط و شوخ‌طبعیِ جسورانه‌اش است که در برخی آثارش، از جمله متن‌های کتابِ حاضر به اوج می‌رسند و قدرتِ انتزاع و خیال‌پردازی و گاه نمادگرایی کورتارسار در آن‌ها به کمال می‌رسد.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، كتاب«بی‌اهمیت‌ها و با‌اهمیت‌ها» نوشته خولیو کورتاسار منتشر شد. كورتاسار گفته است: «ادبیات برای من در حکمِ حرف نیست... حقیقت آن‌که من برای ادبیات ـ به صورتِ یک اسم خاص ـ سرِ سوزنی ارزش قائل نیستم؛ تنها چیزی که مرا به خود می‌کشاند جستار (و گاه یافتنِ) خودم در دست و پنجه‌ای است که با کلمات نرم می‌کنم و گاه به‌صورتِ چیزی به نام کتاب پدیدار می‌شود..
من سرگرم نوشته کتاب‌هایم بوده‌ام، که با همان سیر تکاملی ادبیات ظاهر شده‌اند؛ یعنی که ابتدا از شعر شروع کرده‌ام و سپس به نثر روایی پرداختم... و سرانجام در این عرصه شخصی‌ترین شیوه ممکن را تدبیر و ابداع کردم که آن ـ بنا به عقایدی که بدان‌ها ارج می‌نهیم و از خودِ من مایه گرفته‌اند ـ از طریقِ طنز به جست‌وجوی عشق رفتن است...»

خولیو کورتاسار در 1914 در بروکسِل، پایتخت بلژیک، از پدر و مادری آرژانتینی متولد شد. تا چهارسالگی، به‌واسطه مأموریت‌های دیپلماتیکِ پدرش، با خانواده در سوئیس و اسپانیا به سر برد و سپس به آرژانتین رفت. کودکی‌اش سرشار از غم و اندوه و بیماری بود که شاید مهم‌ترین دلیلِ آن پدرش بود که خانواده را برای همیشه ترک کرد. تنها مونسش در بستر بیماری کتاب‌هایی بود که به انتخابِ مادرش می‌خواند، از جمله‌ آثار ژول ورن که بعدها همیشه تحسینش می‌کرد.

پس از اتمام تحصیلاتش در دانشگاه، در سال 1938 کتابی شامل غزل‌هایش را با نام مستعار به چاپ رساند که بعدها از آن با تحقیر یاد می‌کرد. در سال 1944 استاد ادبیات فرانسه شد و در 1949 نمایشنامه شاهان (Los Reyes) را براساس داستان‌های اساطیری نوشت. در 1951در پی ضدیت با حکومتِ خوان‌پرون در آرژانتین، به فرانسه مهاجرت کرد و تا پایان عمر آن‌جا (در پاریس) ماند. از 1952 مترجم سازمان یونسکو شد و از ترجمه‌های مهمش برگردانِ رابینسون کروزو و داستان‌های ادگار آلِن پو به اسپانیایی بود؛ نویسنده‌ای که تاثیرش در بسیاری از اثار کورتاسار هویداست.

کورتاسار از سال 1973 ـ به دنبال بازگشتِ پرون به قدرت در آرژانتین و نیز به دلیل‌ِ حمایت‌های علنی‌اش از انقلاب کوبا، دولتِ ساندینیستا در نیکاراگوئه و دیگر چپ گرایانِ آمریکای لاتین ـ در گونه‌ای خودتبعیدیِ سیاسی (از قاره امریکای جنوبی و مرکزی) به سر برد که تا پایان عمرش به طول انجامید. سه‌بار ازدواج کرد و یکی از آخرین کتاب‌هایش را دو سال قبل از مرگش با همکاریِ همسر سومش نوشت. حدود 30 کتاب در کارنامه دارد که بیشترشان به زبان‌های مهم دنیای ترجمه شده‌اند.

در ایران، به واسطه ترجمه برخی از داستان‌های کوتاهش (از جمله گزیده داستان‌هایش در کتاب دروازه‌های بهشت با ترجمه بهمن شاکری و مجموعه سه‌جلدیِ قصه‌های قر و قاطی) و چند رمانِ مهمش (از جمله امتحان نهایی و لِی‌لِی بازی) و همچنین فیلمِ آگراندیسمان ـ که میکل آنجلو آنتونیونی، فیلمساز فقید ایتالیایی، آن را براساسِ داستان کوتاهِ تُفِ شیطانِ او ساخته است ـ نویسنده شناخته شده‌ای است.

استفاده کورتاسار از مونولوگ و تکنیکِ جریان سیال ذهن او را به مدرنیست‌ها نزدیک می‌کند، اما وجهِ غالب آثارش سوررئالیسم (و در مواردی رئالیسم جادویی) و ویژگی‌های رمان نوِ فرانسه است، در کنارِ بداهه‌پردازی‌هایی الهام‌گرفته از زیبایی‌شناسیِ موسیقی جاز، که موسیقیِ محبوبِ کورتاسار بوده است (تا جایی که خودش هم تفنّنی ترومپت می‌نواخته است).

قدرت اصلیِ کورتاسار در نویسندگی، تخیّلِ قوی و ذهنی‌‌گرایی مفرط و شوخ‌طبعیِ جسورانه‌اش است که در برخی آثارش، از جمله متن‌های کتابِ حاضر (که اولین بار در 1962 و در مجموعه‌ای با عنوانِ Historias de cronopios y de famas منتشر شده‌اند)، به اوج می‌رسند و قدرتِ انتزاع و خیال‌پردازی و گاه نمادگرایی کورتارسار در آن‌ها به کمال می‌رسد.

کورتاسار در سال 1984 در اثر ابتلا به سرطان خون در پاریس درگذشت.

  نمونه‌اي از متن كتاب:

یک داستانِ خیلی واقعی
یک روز یک آقای متشخص عینکش از دستش به زمین می‌افتد و از برخوردِ آن با زمین صدای وحشتناکی بلند می‌شود. آقای متشخّص حسابی پکر می‌شود؛ آخر، شیشه‌های عینکش خیلی گران‌قیمت‌اند. خم می‌شود و عینک را برمی‌دارد، و ماتش می‌برد از این‌که می‌بیند معجزه شده و عینک سالم است. آقای متشخص با قلبی مالامال از شکر و سپاس، به این نتیجه می‌رسد که این اتفاق در حکمِ هشداری دوستانه بوده؛ پس فوراً به یک عینک‌فروشی می‌رود و یک جعبه‌‌عینکِ دولایه فوق ایمن می‌خرد ـ بالاخره نگهداری یک عینکِ گران خرج برمی‌دارد. یک ساعت بعد، جعبه عینک از دستش می‌افتد و او که از این اتفاق چندان هم عصبانی نیست خم می‌شود تا آن را بردارد؛ اما می‌بیند که عینک خرد و خاکشیر شده. کمی زمان لازم است تا آقا بفهمد که تقدیر از درک بشر بیرون است و در واقع حالاست که معجزه شده است.
 
کتاب «بی‌اهمیّت‌ها و بااهمیّت‌ها» اثر خولیو کورتاسار با ترجمه نوشین جعفری با 88 صفحه با تیراژ 1000 نسخه به بهای 12هزار تومان در انتشارات عنوان، کارگاه اتفاق راهی بازار نشر شد.
 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علی ۱۷:۵۱ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۷
    روی جلد اسم ده نفر اومده و اصلا یه جوری شلوغه که نگو و نپرس. نکته بعد این که چرا کی روند و از انگلیسی آثار نویسنده اسپانیایی زبان را ترجمه میکنند؟ این همه مترجم خوب اسپانیایی داریم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها