محمدهاشم اکبریانی كتاب «عجايبنامه» را برای تعطیلات نوروز پیشنهاد داده است.
«جبل برطائيل كوهی عظيم است در بحر هند. هميشه بر آن كوه، آواز دف و سنج شنوند شب و روز و هيچ زننده ديدار نيست. و در اين دريا سه كوه است بر يكی هميشه برق آيد و در يكي باد سرد و در يكی باران و كس آنجا زندگانی نتواند كرد.»
شنيدن آواز دف و سنج در كوهی كه هيچ نوازندهای در آن ديده نمیشود! روی ديگر اين گزارش اين است كه چنين نويسندهای جهان را نه از دريچه علم كه با باورهای ذهنی خود و زمان خود میبيند و میسنجد.
چند جملهای كه خوانديد فقط يكی از نكات خواندنی كتاب «عجايبنامه» است از محمدبنمحمود همدانی و با ويرايش متن جعفر مدرس صادقی. كتابی كه قرنها پيش نوشته شده و مملو است از عجايبی كه نويسنده از اين و آن شنيده و تحرير كرده است. برای عيد توصيه میكنم اين كتاب را حتما بخوانيد. خيلی لذتبخش است. كتابی است كه بسياری از پديدهها و اتفاقات را نه آنگونه كه هست بلكه آنگونه كه عجايب را بازگو كند توضيح میدهد. همه آنچه نويسنده مینويسد از عجايب روزگار است و براي انسانهای هر دورهای خواندنی. اگرچه در ابتدا كه شروع به خواندن آن میكنيد زباني كموبيش دشوار دارد اما بعد از چند صفحه به آن عادت میكنيد و لذت میبريد. باور كنيد با خواندن اين كتاب، عيدتان بسيار دلنشينتر خواهد شد. بگذاريد يكی ديگر از عجايبی كه نويسنده آورده برايتان بازنويسی كنم:
«در ولايت همدان ديهی است نام آن ستق، در ناحيه مهروان، در آن چاهی كه قعر آن پديد نيست. پادشاهی گفت من اين چاه را بينبارم. آن سال هر كاهی كه در آن ولايت بود جمع كرد. سال ديگر (هم) جمع كرد و همه را در آن چاه ريخت. هيچ پديد نيامد. سال ديگر قافله ماورالنهر برآمد. حكايت كردند كه به ماورالنهر آبی میآمد و كاه میآورد بیاندازه. بدانستند كه آن چاه را خرقی بود در آن زمين تا به آن حدود.»
اين كتاب چنان شيوا و جذاب از عجايب كوهها، چشمهها، ابرها، آدميان، جنيان، فيلها و... مینويسد كه دلكندن از آن اصلا راحت نيست.
البته و همانطور كه گفتم خواندن اين كتاب، شما را با نگاه و باورهای مردم روزگار گذشته هم آشنا میكند و پی میبريد كه مردمان آن روزها چه ديدی نسبت به جهان اطراف خود داشتند.
بخوانيد و لذت ببريد.
نظر شما