شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۲:۵۹
نثر محمود دولت‌آبادی را خیلی دوست دارم

دُرتا سوآپا، مترجم لهستانی آثار ایرانی معتقد است: در ایران به آثار ابتدایی (همان "کارنامه سپنج") محمود دولت‌آبادی کمتر توجه شده است و بد نیست بیشتر به این آثار پرداخته شود، چون آثار اول هر نویسنده آغاز راه‌اند و همیشه چیزی را نشان م‌ دهند. بحث در باره ارزش آقای دولت آبادی از این گفت‌وگو خارج است، اما آن آثار اولیه از جمله انعکاس تحولات مهمی بودند در برهه‌ای از تاریخ (پیامدهای انقلاب سفید، مهاجرت روستایان به شهر ها و) نثر محمود دولت‌آبادی را هم خیلی دوست دارم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بدون شک یکی از مشکلات بزرگ ادبیات فارسی در حال حاضر، عدم حضور در بازارهای جهانی است، مساله مهمی که دست و پا شکسته اقداماتی برای حل آن، انجام شده اما به دلیل جدی نبودن، چندان به چشم نیامده است. نکته بسیار مهم در کار ترجمه آثار فارسی انتخاب مترجم است؛ چراکه به عقیده بسیاری از کارشناسان کتاب‌های فارسی باید توسط مترجمان غیرایرانی (مترجمانی که زبان فارسی زبان مادری آنها نیست) ترجمه شوند. دُرتا سوآپا یکی از این مترجمان تواناست که چند سالی است مشغول ترجمه آثار فارسی به لهستانی است و تا به حال رمان "خواب زمستانی" گلی ترقی و چندین کتاب داستان از نویسندگان معاصر ایران را به زبان مادری ترجمه کرده است. سوآپا به تازگی دست به انتشار مجموعه شعرهایش به زبان فارسی زده است که این کتاب با استقبال خوب مخاطبان همراه شده است. انتشار مجموعه شعر «رقص مارهای سبز» که به همت "نشر داستان" انتشار یافت بهانه‌ای شد تا به سراغ این شاعر، نویسنده و مترجم لهستانی برویم و گفت‌وگویی را با او انجام بدهيم که در ادامه می‌خوانید.


دُرتا سوآپا یکی از مترجمان خوب آثار فارسی به زبان لهستانی است که کارهای ارزشمندی را از فارسی به لهستانی ترجمه کرده است. چه اتفاقی رخ داد که به فکر شعر نوشتن آن هم به زبان فارسی افتاد؟
 من هیچ تصمیمی برای شعر نوشتن نگرفتم در مرحله نخست شعر خودش سراغ شاعر می‌آید و شاعر در آن نقشی ندارد، فقط می تواند تسلیم شعر بشود یا نشود. مرحله دوم، بازنویسی و کار کردن روی متن شعر است. با نخستین جرقه‌ها شروع به نوشتن کردم و رفته‌رفته تعداد این شعرها زیاد شد و با خودم فکر کردم شاید بد نباشد که این اشعار را در قالب یک کتاب منتشر کنم تا در معرض دید دیگران قرار بگیرد و افراد متخصص درباره آن نظر دهند. آدم حرفی برای گفتن داشته باشد، باید آن حرف را بگوید.

این شعرها متعلق به چه سال‌هایی است و آیا گزیده‌ای از شعرهای شماست یا تمام اشعار را دربرمی‌گیرد؟
  شعرها را من در دو، سه سال گذشته نوشته‌ام و من حدود هفت، هشت سال است که شعر می‌نویسم و درواقع مشق می کنم، ابتدا لهستانی شعر می‌گفتم؛ اما بعد از مدتی به دلیل علاقه زیاد به زبان فارسی، ذهنم به این سمت آمد و ترجیح دادم که به فارسی شعر بگویم؛ البته این تصمیم به هیچ عنوان ارادی نبود.

این کار سخت نبود؟
نه. حداقل برای من به این شکل نبود؛ چراکه من در ذهنم هم فارسی فکر می‌کنم و به این شکل نیست که ابتدا به لهستانی فکر کنم و بعد آن را تبدیل کنم.
باتوجه به اینکه زبان مادری شما فارسی نیست و پیش از این هم تجربه انتشار مجموعه شعر به زبان فارسی نداشتید، بهتر نبود شعرها را به یک شاعر فارسی می‌سپردید تا برای شما کار ویرایش انجام دهد یا حداقل نظارتی روی آثار داشته باشد؟
در ویرایش این خطر وجود دارد که شخص ویراستار با نظر دادن خود می تواند به طور ناخودآگاه بخواهد شعر های شخص شاعر را در قالبی که طبق نظر خودش درست، قرار دهد. اگر شما به شعرهای این مجموعه نگاه کنید، متوجه می‌شوید که در تمام این شعرها خودم هستم و تلاش نکردم تا شکل کسی بنویسم یا از کسی الگو‌برداری کنم. به نظر من اگر همه خودشان باشند، شاهد ایجاد تنوع در فرهنگ، هنر و ادبیات هستیم؛ بنابراین به هیچ عنوان دوست ندارم نسخه شماره دو کسی باشم. باید به این موضوع با دیدی منطقی نگاه کرد؛ در حال حاضر شعرهای فلان شاعر معروف موجود است و به نظر شما چه دلیلی دارد تا من هم شکل او بنویسم. خب اگر من شکل او بنویسم شعرهای آن شاعر موجود است و مخاطب ترجیح می‌دهد تا شعرهای همان شاعر را بخواند تا اینکه به سراغ نسخه شماره دو بیایید.

شاید شما در شعر نوشتن الگوبرداری نکنید اما شما به‌عنوان یک خارجی که تازه با زبان فارسی آشنا شده‌اید و زبان فارسی زبان مادری شما نیست، باید مطالعات زیادی داشته باشید. این روزها بیشتر چه کتاب‌هایی می‌خوانید؟
قبلا اشاره کردم که مطالعات من کم نیست، و اشاره هم کردم که ترجیح می‌دهم اسم نبرم. برای مثال: شاملو و اخوان و سپهری اما من این را بدین شکل الان بگویم، شما و خوانندگان می‌گویید که سواپا شاعران مورد علاقه‌اش شاملو و اخوان و سپهری‌اند، که کلی گویی می‌شود آن وقت. تا حدی که ممکن است سعی می‌کنم در جریان تحولات ادبی ایران باشم، که باز هم اگر از مکان مترجم بخواهم کتاب انتخاب کنم، یک سری کتاب انتخاب می‌کنم، و اگر از زاویه دید خواننده، یک سری کتاب‌های دیگر.
با توجه به علاقه بسیار زیاد شما به اشعار فارسی، آیا تا به حال اشعار فارسی را به لهستانی ترجمه کردید یا قصد این کار را دارید؟
شعر می‌نویسم، علاقه به شعر دارم، ولی زمینه اصلی کارم به عنوان دانشجو و پژوهشگر و مترجم، بیشتر ادبیات داستانی است.  دو سال پیش در یک پروژه دست شرکت کرده بودم که فرصتی بود برای برگردان یک سری شعر و بارش‌هایی از داستان و زمان معاصر لهستان است (پروژه "چاپ لهستان" که با همکاری موزه هنرهای معاصر اصفهان صورت گرفت، و افتتاحیه نمایشگاهش در تیرماه 1395 برگزار شده بود) اما کتاب ترجمه مستقل از شعر فارسی هنوز در لهستان ارایه نداده‌ام (آثار ادبی فارسی را با همکاری  افشین شحنه تبار و انتشارات "شمع و مه" و انتشارات لهستانی Książkowe Klimaty  منتشر می‌کنیم). البته اولویت اولمان در حوزه ادبیات، معرفی بخش داستان است.

با توجه به استقبال از شعر سپید ایران در چند کشور اروپایی و ترجمه آثار شاعران معاصر، بهتر نیست که نگاهی هم به حوزه شعر داشته باشید و تنها در حوزه داستان متمرکز نشوید؟
شاید حق با شما باشد؛ واقعیت این است که من برای کار در حوزه شعر برنامه دارم اما به نظرم کارها باید پله به پله انجام شوند. ادبیات معاصر ایران ناشناخته مانده وبهتر است که در ابتدا چند کتاب به لهستانی ترجمه شود تا مردم لهستان با ادبیات فارسی و شرایط تاریخی و اجتماعی این سرزمین آشنایی پیدا کنند، بعد از آن می‌شود به سراغ شعر هم رفت. این موارد را مطرح کردم؛ چراکه خواننده معمولا می‌رود سراغ ادبیات داستانی یک کشور و بعد از آن که با آن ادبیات ارتباط برقرار کردند به سراغ شعر و سایر حوزه‌های ادبیات می‌آید؛ به همین دلیل ابتدا باید به سراغ داستان بروم.

در کشور ما بسیاری از آثار «شیمبورسکا»، شاعر بزرگ لهستانی به فارسی ترجمه شده است و این شاعر در ایران طرفداران بسیار زیادی دارد. آیا تا به حال کاری از شاعران ایرانی نیز به لهستانی ترجمه شده است؟
خانم پروفسور آنا کراسنوولسکا، از دانشگاه یاگلانی کراکف لهستان پیش از این چند جلد از شاهنامه فردوسی را به لهستانی ترجمه کرده بودند؛ همانطور آقای دکتر مارک اسموژینسکی اشعار سهرب سپهری را ترجمه کرده بود، اما متاسفانه به دلیل اطلاع‌رسانی ضعیف، و به خصوص اینکه ایران تا حدودی در لهستان ناشناخته مانده است، آن‌طور که باید و شاید از کتاب استقبال نشد. شما به این موضوع توجه کنید، به همین دلیل است که می‌گویم بهتر است معرفی ادبیات ایران را از داستان و رمان آغاز کنیم.
نخستین اثری را که به زبان فارسی خواندید، به خاطر دارید و آیا دست به ترجمه آن اثر زده‌اید؟
بله. سال دوم مقطع کارشاسی در دانشگاه یاگلانی داستان فارسی خواندن را با کاری از گلی ترقی آغاز کردم. البته سر کلاس از داستان های هدایت و چوبک و روانی پور و دانشور خوانده بودیم، اما گویا منظورتون این بود خودم سراغ چه نویسندگانی رفتم، درسته؟  بعد از آن به سراغ دیگر نویسندگان معاصررفتم، که انتخاب هایم به دلیل کمبود دسترسی به عرصه ادبیات معاصر محدود مانده بود. بعدا داستان های یک سری از نویسندگان را ترجمه کردم (از جمله: از شیوا مقانلو، بروژ اکریه ای، آتوسا افشین نوید، علی اشرف درویشیان، فریاد شیری، پیمان اسماعیلی و...) که اکثرشان در نشریات مختلف مجازی لهستان انتشار یافت. سال گذشته هم گلی ترقی و محود حسینی زاد برای جشنواره ادبی بین المللی "کنراد" دعوت شدند که همراه آقای شحنه تبار، ناشر دو تا اثر، برای رونمایی به کراکف لهستان رفتیم.

شاید این روزها با توجه به حجم زیاد کار و زندگی در دنیای مدرن، زمان برای مطالعه آزاد کم شده باشد؛ با این حال شما بین ادبیات لهستان و ادبیات فارسی کدام را برای مطالعه انتخاب می‌کنید؟
از آن سوال‌هایی سخت پرسیدید که معمولا بی‌جواب است. اگر من به شما بگویم که ادبیات فارسی را ترجیح می‌دهم شاید فکر کنید که اغراق می‌کنم یا نسبت به ادبیات کشورم بی‌توجه هستم اما واقعیت این است؛ چراکه در حال حاضر درک کردن بیشتر ایران برایم جذابیت بیشتری دارد و با این وضعیت طبیعتا گرایش بیشتری نسبت به ادبیات فارسی دارم؛ با این حال آثار لهستانی را نیز می‌خوانم اما اولویتم نیست.
به چند نویسنده خانم اشاره کردید.

از میان اهل قلم ایرانی، آثار چه نویسندگانی را دنبال می‌کنید؟
سعی می کنم زیاد و به همین اندازه از خانم های نویسنده و آقایان نویسنده داستان و رمان بخوانم، چون در اصل ادبیات و تحولاتش اهمیت دارد. برای مثال در گذشته روی کارنامه سپنج کار کردم و موضوع پایان‌نامه کارشناسی ارشدم بود.

چرا روی آثار دولت‌آبادی تمرکز کردید؟
این پروژه به ظاهر کار دشواری در ابتدای راه بوده است. به نظرم در ایران به آثار ابتدایی (همان "کارنامه سپنج") محمود دولت‌آبادی کمتر توجه شده است و بد نیست بیشتر به این آثار پرداخته شود، چون آثار اول هر نویسنده آغاز راه‌اند و همیشه چیزی را نشان می‌دهند. بحث درباره ارزش آقای دولت آبادی از این گفت‌وگو خارج است، اما آن آثار اولیه از جمله انعکاس تحولات مهمی بودند در برهه‌ای از تاریخ (پیامدهای انقلاب سفید، مهاجرت روستایان به شهر‌ها و) نثر محمود دولت‌آبادی را هم خیلی دوست دارم.

شما چندین اثر از فارسی به لهستانی ترجمه کردید. کتاب‌های ترجمه شده با انتخاب خودتان بوده یا انتشارات پیشنهاد داده است؟
بدون شک سلیقه خودم بوده است. یعنی انتشارات چند کتاب را پیشنهاد داده است و من از بین آن‌ها کتاب‌هایی را که دوست داشتم، انتخاب کردم. به نظر من هیچ مترجمی نباید به سراغ کتابی برود که به آن علاقه ندارد؛ چراکه اگر مترجم نتواند با کتاب ارتباط برقرار کند، نمی‌تواند ترجمه قابل قبولی ارائه بدهد.

در حال حاضر چه کتابی در دست انتشار دارید؟
این روزها گلچینی از چهار مجموعه محمود حسینی‌زاد را در دست انتشار دارم. داستان‌های این مجموعه را خودم انتخاب کردم؛ البته با هماهنگی با نویسنده. 

شما به نوعی شیفته ادبیات فارسی شده‌اید و توانستید با آن ارتباط برقرار کنید. به نظر شما ادبیات فارسی پتانسیل آن را دارد که در دنیا مطرح شود؟
در نمایشگاه کتاب کراکف لهستان، پاییز سال گذشته فرصتی داشتم تا با آدم‌هایی که در آنجا هستند، در باره ایران حرف بزنم. اتفاقا خیلی‌ها سراغ کتاب‌های ایرانی را می‌گرفتند و این نشان می‌دهد که ادبیات فارسی ظرفیت‌های بسیار زیادی دارد و اگر به خوبی ترجمه شود، می‌تواند مخاطبان بسیار زیادی در دنیا داشته باشد. این روزها خیلی‌ها درباره جهانی شدن ادبیات فارسی صحبت می‌کنند و می‌گویند که ما هنوز جهانی نشده‌ایم. سوال من از این افراد این است که آیا ایران جایی خارج از جهان است که باید جهانی شود؟ ‌به نظر من ما در ایران کمی شتاب‌زده هستیم. شک ندارم که ادبیات ایران به زودی در جهان مطرح خواهد شد اما باید صبر کرد. شما به تاریخچه رمان در غرب نگاه کنید و به تاریخچه ادبیات مدرن ایران هم نگاه کنید، فاصله این دو بسیار زیاد است. عجله نباید کرد، دیر نشده است و به اعتقاد من هر چیزی در زمان خودش نتیجه می‌دهد.

با توجه به مطالعات زیاد روی زبان فارسی تصمیم نگرفته‌اید که مانند پرونده کارنامه سپنج کار تحقیقاتی انجام دهید؟
چرا. موقعی که وقتش شد حتما اعلام می کنم. چند وقتی است که علاقه دارم همزمان روی آنتولوژی از زنان نویسنده ایرانی و مردان نویسنده ایرانی کار کنم.

چه موضوعی باعث شده که چنین تصمیمی بگیرید؟
ارایه همزمان این دو آنتولوژی در کشور لهستان ضروری است، چرا که با بدون همزمان شنیدن حرف های زنان و مردان یک جامعه نمی توانیم تصویر کاملی از آن جامعه را منعکس کنیم، درسته؟ ادبیات جای تلافی های شخصی نیست، نه برای مرد نویسنده و نه برای زن نویسنده. نویسندگان زن که در دهه 70 مثلا فعالیت خود را آغاز کردند – مقلا فریبا وفی یا زویا پیرزاد – از دنیا و جامعه می نوشتند  – ولی ادعا، چه رسد به بی احترامی – درحرف آنها دیده نمی‌شد. در حالی که در برخی از کتاب‌هایی که به تازگی منتشر شده‌اند، چیزی دیگر قابل مشاهده است.  ادبیات نیز مسولیت دارد، چون جامعه در برهه‌ای از تاریخ را نشان می‌دهد. اینکه فلان نویسنده زن مثلا در زندگی شخصی یا خانوادگی شکست خورده باشد، نباید به این منجر شود که بیاد و توی داستان به همه مردان فلان سرزمین بد و بی‌راه بگوید، درسته؟ مرد هم همینطور البته. اما خودم بیشتر در نوشته‌های خانم‌ها با موضوع "نادیده گرفتن مرد" رو به رو شدم؛ تا در نوشته‌های مرد (که اینم ریشه در فرهنگ و عرف دارد که مرد از این جور چیز ها حرف نمی‌زند). تا سو تفاهم پیش نیاد اضافه کنم که وقتی از "نادیده گرفتم مرد" می‌گویم، "نادیده گرفتن" زن را انکار نمی‌کنم، حق و حقوق زن را نفی نمی‌کنم، ولی حق و حقوق با توقع و ادعاد تفاوت دارد، و در همه جوامع دنیا، هر جایی که مشکل وجود داشته باشد، هر دو طرف مقصرند، نه یک طرف.
 
 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 28
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 2
  • ۱۳:۳۸ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۹
    فقط مانده بود ایشان هم نظر بدهند. توریست‌های فرهنگی که از اروپای شرقی می‌آیند و کمی فارسی بلدند و ما هم خودمان را برای‌شان می‌کشیم.
    • نوید ۰۴:۲۶ - ۱۳۹۷/۰۲/۳۰
      معلومه هیچ اطلاعی ندارین که اینجور نظری دارین،و نمی دونین ایشون چه کتابهایی به لهستانی برگردونده و سطح زبانشون چقدر است،حداقل یه تحقیقی می کردی بعد نظر می دادی
    • رضا ۰۴:۳۱ - ۱۳۹۷/۰۲/۳۰
      مجموعه شعری که سرودن، تسلط این خانم رو به زبان فارسی می رسونه، تو مصاحبش هم به نکاتی اشاره کردن که از دید ماها پنهون بوده و اشرافش رو به سیر ادبیات و نویسندگی در ایران می رسونه
    • فرید محب زاده ۰۴:۴۳ - ۱۳۹۷/۰۲/۳۰
      چطور کسی که باعث شده ادبیات داستانی ایران برگزیده جشنواره کنراد در لهستان بشه رو میگی توریست فرهنگی؟ا اینجوری که شنیدم ایشون به جای ترجمه از زبانهای دیگر به فارسی؛آثار ایرانی رو به لهستانی ترجمه کردن برعکس خیلی از مترجم ها،پس باید قدر دانش بود و از روی بی اطلاعی و حتی بغض اظهار نظر نکرد
  • رحيم رستمي ۲۰:۴۳ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۹
    ايشان حق زيادي بر ادبيات داستاني معاصر ايراني دارند. از مصاحبه‌شان هم معلوم است كه آثار زيادي را خوانده‌اند. چقدر بجا كه سراغ‌شان رفتيد و قدر دان‌شان بوديد.
  • ۲۲:۲۴ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۹
    زحمت زیادی برای ادبیات ایران کشیده و باعث شد ایران سال گذشته جزو برگزیدگان جایزه ژوزف کنراد بشه. در اصل کاری را که ما باید بکنیم یک خارجی به دوش می کشه
    • ۰۱:۵۳ - ۱۳۹۷/۰۲/۳۱
      جایزه جوزف و نه ژوزف، کنراد یک جایزه‌ی کلملا حاشیه‌ای‌ست. بروید سرچ کنید و ببینید. الکی دلال‌ها را گنده نکنید.
  • علي يزداني ۲۲:۳۲ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۹
    در كشورهاي ديگر از اين آدم‌ها تقدير و تجليل مي‌شود و در ايران چه مي‌كنيم براي‌شان؟ روا نيست كه اين گونه به اين خادم و سفير فرهنگي ايران تاخته شود. قدردان باشيم
  • نيلوفر امامي ۲۲:۳۷ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۹
    شعرهاي ايشان در ان سطحي نيست كه درباره‌اش گفت‌وگو شود. به نظرم بايد متمركز مي‌شديد بر ترجمه‌هايش.
    • صابر ۰۴:۴۹ - ۱۳۹۷/۰۲/۳۰
      من اتفاقی مجموعه شعر رقص مارهای سبز رو تو نمایشگاه دیدم و گرفتم، برای من شعرهای خواندنی و متفاوتی داشت و از این لحاظ خوب بود که دنباله رو و تقلیدی نبودن شعرها و معلوم بود حرف خودش هستن،این یکیش: پاییز آمده است اما چشمان من همچنان سبز است.
  • ۲۳:۵۸ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۹
    بودجه می‌گیرند و بهترین زندگی را در ایران دارند و ما هم مبهوت چشم های آبی‌شان هستیم!
    • نگار موسی زاده ۱۴:۰۸ - ۱۳۹۷/۰۲/۳۰
      تو مصاحبش حرف های خوبی زده،این همه اشتیاق و پیگیری در زمینه داستان ایرانی از سمت ایشون چقدر جالب است.
    • ۲۲:۱۷ - ۱۳۹۷/۰۲/۳۰
      یک عمره به حرف بی مدرک زدن عادت کردیم. برای اینکه خودت رو زیر سئوال نبری مدرک رو کن که مضحکه مردم نشی
  • کریم ۱۴:۲۲ - ۱۳۹۷/۰۲/۳۰
    این هم یک کاسب دیگر! ایران است دیگر. این همه منتقد و نویسنده داریم و ایشان شده اندمتخصص.
    • ۰۰:۵۲ - ۱۳۹۷/۰۳/۰۴
      کجای حرف هاش گفته من متخصصم ? یعنی حق گفتگو رو فقط شما باید مشخص کنید؟!
    • سیاوشانی ۱۹:۰۰ - ۱۳۹۷/۰۳/۰۶
      تعداد افرادی که اینچنین ادبیات ایران را در بیرون از مرزها توسعه و گسترش می دهند،باید بیشتر و بیشتر شوند و از آنها حمایت کرد.
  • سارا ۱۸:۵۶ - ۱۳۹۷/۰۲/۳۱
    حالا دکان ایشان باز شده. خدا رحم کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها