ایران و افغانستان دو کشور با زیان و فرهنگ مشترک هستند که با تعریف کارها و فعالیتهای مشترک میتوانند تلاشهایی در جهت بهبود ادبیات و زبان فارسی انجام دهند، این گزارش سعی دارد از نگاه دو شاعر افغانستانی، تاثیر ادبیات دو کشور ایران و افغانستان با خاستگاه زبانی یکسان، بر یکدیگر را مورد بررسی قرار دهد.
ابوطالب مظفری که سالها در حوزه شعر، داستان و روزنامهنگاری افغانستان فعالیت دارد و با همکاری تعدادی از شاعران و نویسندگان افغانستان، یک فصلنامه به نام «در دری» و یک نشریه به نام «خط سوم» در حوزه شعر و داستان منتشر میکنند، همچنین در این سالهای اخیر روی یک کار تحقیقاتی به نام دانشنامه اقوام در افغانستان فعالیت دارد، درباره وضعیت ادبیات و شعر معاصر افغانستان میگوید: «افغانستان وضعیت یکسانی ندارد. در این دو دهه اخیر یعنی از دهه 80 تا الان که در دهه 90 هستیم، وضعیت به یک شکل نبوده و از 80 تا 85 وضعیت افغانستان، تقریبا رو به بهبود بود. یک سری نهادهای فرهنگی از ایران و دیگر کشورها به افغانستان آمده بودند و انتظار میرفت که وضعیت بهتر شود. همچنین انجیاوهایی هم به افغانستان آمد و کارهای ادبی را رونق داد، تعدادی کتاب چاپ شد و جلسات ادبی برگزار میشد، اما از نیمه دهه 80 به این طرف متاسفانه اوضاع باز به سیر قهقرایی بازگشت. خیلیها کارشان را تعطیل کردند، ناشرین دچار مشکل شدند، نویسندگان دوباره از افغانستان رفتند که یا به ایران آمدند یا به کشورهای اروپایی مهاجرت کردند.
الان که در سال 97 هستیم و از نیمه دهه 90 هم گذشتهایم، متاسفانه وضعیت نشر، چاپ، ادبیات و انجمنهای ادبی در افغانستان، وضعیت زیاد مناسبی ندارد. در ایران کم و بیش وضع خوب است، یعنی هرچند ایران هم بسیاری از نویسندگانی را که تربیت کرده بود، طی این سالها اغلب به کشورهای اروپایی مهاجرت کردند ولی باز هم نسل جوان از کار ننشسته و هنوز جریان چاپ کتاب، داستان و شعر در ایران کم و بیش خوب است و رونق دارد.»
شعر مهاجرت یکی از جریانهای قوی ادبیات امروز افغانستان
سید نادر احمدی، شاعر، روزنامهنگار و منتقد افغانستانی است که بیش از بیست سال در حوزه ادبیات افغانستان فعالیت دارد. او که 15 سال است در استرالیا زندگی میکند و جدیدا کار ترجمه شعر از انگلیسی به فارسی انجام میدهد، دو مجموعه شعر مستقل با نامهای «مردان برنو» و «گل پیراهن سارا» در کارنامه کاری خود دارد که به ترتیب در سالهای 75 توسط انتشارات حوزه هنری و 82 توسط انتشارات عرفان در تهران منتشر شدهاند. وی که در کنار دوستان شاعر و نویسندهاش، جزو بنیانگذاران موسسه «در دری» است و مسئولیت بخش هنری فصلنامه «در دری» و نشریه «خط سوم» را بر عهده دارد، درباره ادبیات افغانستان و جایگاه حال حاضر آن بر این عقیده است : «اگر جایگاه شعر و ادبیات در افغانستان را نسبت به حوزه جغرافیایی خود افغانستان بسنجیم، میتوانیم بگوییم که علیرغم جنگ و مسائل آن، بحران مهاجرت و این قبیل مسائل، شاهد شکوفایی ادبیات بودهایم، اما اگر بخواهیم ادبیات افغانستان را در مقایسه با کشور دیگری نظیر ایران بسنجیم، در این مقایسه متاسفانه ادبیات افغانستان به جایگاه خود نرسیده، که دلیل آن هم طبیعی است.
بحران جنگ 40ساله افغانستان، روند رشد و شکوفایی استعدادها را مختل کرده و آن سیر طبیعی که باید را نداشته است، اما یک خوبی که در کنار این مصیبتها پیش آمده، مهاجرت تعداد زیادی از مردم ما به ایران بوده که بخش زیادی از این جوانها در سایه فرهنگ، زبان و ادبیات فارسی خوب رشد کردهاند و جریان شعر مهاجرت را که یکی از جریانهای قوی ادبیات امروز افغانستان به شمار میآید و حتی روی ادبیات داخل کشور افغانستان هم تاثیر گذاشته است. در داخل کشور هم متاسفانه شاهد فراز و فرود در رشد شعر و ادبیات و اصولا مقوله فرهنگ در افغانستان بودهایم که دلیل آن هم جنگ و به خصوص جنگهای داخلی بوده که مانع رشد و شکوفایی شعر، ادبیات، فرهنگ و به خصوص فرهنگ کتابخوانی در افغانستان بوده است. اما در مجموع شاهد این هستیم که نسل جوان ما در داخل کشور هم تلاشهایی داشته و دارند که به هر حال روند ادبیات را زنده نگه داشته است. اخیرا ما شاهد هستیم که ناشران خوبی در افغانستان فعال شدهاند و تحرکی هم در بازار نشر ایجاد کردهاند که خود این نشاندهنده این است که زمینه چاپ و نشر فراهم شده و شاعران و نویسندگانی هستند که مینویسند و به این ناشران انگیزه میدهند که به سمت شکوفایی صنعت نشر و چاپ کتاب حرکت کنند. در مجموع میشود گفت که ما باید حس خوشبینی نسبت به رشد ادبیات افغانستان داشته باشیم و خوشبختانه نسبت به آینده آن امیدوار هستیم.»
افغانستان حدود 978 کیلومتر مرز مشترک با ایران دارد و به همین لحاظ، مبادلات و همکاریهای میان دو کشور همواره در طول تاریخ بهگونهای برجسته قابل تامل بوده است، اما در دوره معاصر این همکاری و مبادله در عرصههای مختلف، دینی- مذهبی، فرهنگی و ادبی رنگوبویی مضاعف پیدا کرد و بهطور کلی شاکله جدیدی از روابط دوستانه نمود یافت. به طوری که جریانهای ادبی و شعر معاصر ایران به ادبیات افغانستان رسید و ضمن تاثیر گذاری بر ادبیات افغانستان تاثیراتی هم پذیرفت و در این میان شاعران و نویسندگان این دو کشور همسایه به ادبیات یکدیگر راه پیدا کردند و جایگاهی یافتند. آن طور که به نظر میرسد، جنگ افغانستان و مهاجرت تعداد کثیری از مردم این کشور به ایران بیش از پیش به تعامل دو کشور ، به ویژه تعاملات فرهنگی و ادبی انجامیده است.
شاعر مجموعه شعر «مردان برنو» مهاجرت مردم افغانستان به ایران را از نظر ادبی و فرهنگی، یک وجهه مثبت جنگ میداند و میگوید: « من فکر میکنم که یکی از پیامدهای خوب مهاجرت مردم ما به ایران تعامل مشترکی بوده که بین شاعران و نویسندگان، اهل فرهنگ و اهل قلم افغانستان و ایران به وجود آمده است. همانطور که عرض کردم، بخش عمدهای از شعر افغانستان را جریان شعر مهاجرت تشکیل میدهد که فعالان این جریان در ایران به شعر روی آوردهاند، پرورش یافتهاند و استعدادهایشان در اینجا شکوفا شده است. طبیعی است که اینها از جریان امروز شعر در ایران، تاثیر پذیرفتهاند و در عین حال حضور این نسل از شاعران افغانستانی در ایران، باعث شده که جامعه میزبان ما یعنی ایران، آشنایی عمیقتری نسبت به شعر و اصولا مقوله فرهنگ و پیوندهای ما پیدا کنند و توجه بیشتری داشته باشند.
خوشبختانه نمونه آن همین کارهای رضا امیرخانی، محمدحسین جعفریان و دیگران است که اینها حاصل تعامل مشترکی است که در سایه همین مهاجرتها به وجود آمده است. هرچند که من نسبتا از این تعامل و در این سطح و سقف راضی نیستم. من معتقدم که افغانستان و ایران مشترکاتی عمیقتر و بیشتر از اینها دارد و متاسفانه آن اندازه که این روابط و تعامل عمیق و فرهنگی و تاریخی باشد، این تعامل شایسته این نوع همسایگی باشد، متاسفانه نبوده و نیست. کار و آمدوشدهای بیشتری لازم است تا هم مردم ما و هم اهالی قلم و فرهنگ ما به آثار همدیگر و به جریانهای ادبی که در داخل دو کشور وجود دارد، آشنایی بیشتری بیابند و همچنین همکاری بیشتری داشته باشند.»
تاثیرپذیری و دنبال کردن شعر ایران در افغانستان بیشتر بوده
وی همچنین معتقد است: «شناخت یا اصولا مطرح شدن شاعران ایران در افغانستان، مربوط به همین چند دهه اخیر نیست. یعنی از قدیم و از زمانی که فرهنگ مطبوعات و رسانه به وجود آمده است، این تعامل و شناخت وجود داشته است. با توجه به اینکه ما در افغانستان زبان فارسی را به نحوی در اقلیت میبینیم. یعنی از اوایل قرن بیستم، مسئله پشتوسازی زبان و فرهنگ در افغانستان شروع شده و همین مسئله باعث شده که زبان فارسی در افغانستان به حاشیه رانده شود اما علی رغم این، همچنان شاعران و جریانهای ادبی ایران، همواره در افغانستان دنبال شده و شاعران ما این آثار را خوانده و حتی تاثیر پذیرفتهاند. مثلا جریان شعر نیمایی و همچنین شاعرانی مثل اخوان، فروغ، فریدون توللی و دیگرانی از آن دوره مورد استقبال قرار گرفتهاند. همچنین در سالهای اخیر جریان شعر انقلاب هم در افغانستان تا اندازه زیادی توسط شاعران داخل کشور و همچنین مهاجرین دنبال میشده و حتی روابط نزدیکتری با هم داشتهاند. در مجموع تاثیرپذیری و دنبال کردن شعر ایران در افغانستان بیشتر بوده و فکر میکنم که در این قسمت متاسفانه رسانهها در ایران، تا اندازه زیادی نسبت به شناساندن ادبیات افغانستان و اساسا پیوند مشترکی که ما با هم داریم، کم کاری کردهاند. رسانهها خیلی بهتر از این میتوانستند در رابطه با این شناخت گامهای موثری بردارند.»
نگاه و نظر افغانستان در ادبیات از قدیم به سمت ایران بوده
ابوطالب مظفری، دیگر شاعر افغانستانی هم ادبیات افغانستان را بیشتر تحت تاثیر ادبیات ایران میداند و معتقد است: «علی رغم همه مشکلات خوشبختانه ادبیات ایران در افغانستان آشناست. یعنی نگاه و نظر افغانستان در ادبیات از قدیم به سمت ایران بوده است و تمام اتفاقات ادبی اعم از شعر نیمایی، سپید و تمام مکاتب ادبی که در ایران رایج بوده و اتفاق افتاده، در افغانستان منعکس شده است. ولی بالعکس این اتفاق، جریان نداشته است، یعنی نویسندگان، داستاننویسان و شاعران افغانستان در ایران شناخته شده نیستند و کتابهایی که در افغانستان چاپ میشده، به ایران نمیآمده است. البته وضعیت افغانستان هم به گونهای بوده که کتاب زیاد چاپ نمیشده است. این است که اگر این جریان متقابل باشد، یعنی همانقدر که افغانها با ادبیات ایران آشنا هستند، نویسندگان ایرانی هم با ادبیات افغانستان آشنا باشند، تاثیر خوب و مهمی بر یکدیگر خواهند داشت. ما در افغانستان در این چند دهه اخیر نویسندگان و شاعران خوبی داشتهایم که جز یک یا دو نفر آنها، هیچکدام در ایران شناخته شده نیست. اگر اینها به جامعه کتابخوان ایران شناسانده شود، به نظرم از لحاظ واژگان، دستور زبان، صورتهای خیال و سبکهای گوناگونی که در آنجا وجود داشته، حرفهای یادی برای گفتن دارد و از لحاظ واژگانی و زبانشناسی هم برای ادبیات ایران تازگی فراوان دارد.»
در مجموع با وجود روابط و تعامل موجود فرهنگی و ادبی بین دو کشور ایران و افغانستان، باز هم نیاز به تبادل ادبی بین این دو کشور همسایه و ادامه روند حاضر، احساس میشود. چرا که ادامه حیات زبان فارسی در دنیای امروزی در گرو و نتیجه همین تعاملات ادبی است.
احمدی، شاعر، روزنامهنگار و منتقد افغانستانی که به تازگی گزیده شعرهای ملکالشعرا قاری عبدالله را در یک مجموعه گردآوری کرده و توسط انتشارات تاک منتشر شده، میگوید: «مردم ایران باید به این باور برسند که افغانستان و ایران، حداقل از لحاظ فرهنگی، تاریخی و زبانی کشور واحدی هستند، در قلمرو یگانهای قرار دارند و سعی کنند که مرزبندیهای سیاسی را دیواری بین این دو کشور همسایه نسازند».
نظر شما