پیامی برای عید فطر
امام خمینی سیزدهم شهریور 1357/ اول شوال 1398 برای زیارت مرقد امام حسین علیهالسلام و شهیدان دشت نینوا در کربلا بود. بانو قدس ایران نیز همچون گذشته، همراه او بود. «همیشه در آخرین زیارتم از سیدالشهدا علیهالسلام و حضرت ابوالفضل سلام الله علیه خداحافظی میکردم و بعد میگفتم: با سلامتی، خودم و شوهرم و بچههایم از این جا میروم؛ از شما میخواهم که ماه دیگر با سلامتی، خودم و شوهرم و بچههایم با پابوستان بیایم؛ و از حرم خارج میشدم. در آخرین سفر که سفر عید فطر بود، زمانی یادم آمد که این مرتبه دعای همیشگیام را فراموش کردهام که از صحن بیرون آمده بودم.»
گویا آیتالله از آنجا به کاظمین رفت و پس از تازه کردن دیدار با امامان موسی کاظم و جواد علیهالسلام به نجف بازگشت. این خبر قرینهای ندارد و بانو قدس ایران به آن اشاره نکرده است، اما اگر درست بوده باشد، جای درنگ دارد. سفرهای مناسبتی آیتالله به کربلا روشی مرسوم بود، اما در میان گزارشها و خاطرههای به جای مانده، خبری از مسافرت به کاظمین، غیر از هنگام ورودش به عراق به سیزدهم مهر 1344 داده نشده بود. مسافرت اخیر او به کربلا و کاظمین دو روزه بود. آیا او میدانست که این زیارتها، آخرین دیدارهایش با پیشوایان شیعه مدفون در خاک عراق است؟
پس ار رسیدن به نجف، دست به قلم برد و پیامی به مناسبت عیدفطر برای مردم ایران نوشت. پانزدهم شهریور/ سوم شوال بود. درستتر این بود که پیام پیش از مسافرتهای زیارتی و در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان، نوشته میشد. چند و چون این موضوع دانسته نیست. شاید آیتالله تصمیم داشت با شروع سال تحصیلی تازه و در نخستین جلسه درسی به این مسأله بپردازد. میدانیم که حلقه درسی او در این مقطع تشکیل نشد. نگذاشتند که تشکیل شود.
پس از رسیدن به نجف/ 15 شهریور، خانهاش زیر نظر مأموران عراقی قرار گرفت. قول و قرارهای مقامات امنیتی ایران و عراق داشت به نتیجه میرسید. ساواک مستندات اقدامهای ضدحکومتی امام را، بهویژه اعلامیههایی که از پی هم در مرداد و شهریور نوشته و خیلی زود در ایران چاپ و پخش شده بود، به نمایندگی خود در عراق فرستاده بود تا به آگاهی سازمان امنیت آن کشور برساند.
آیتالله خمینی در چنین موقعیتی، باورمند به فرود آوردن ضربههای پیاپی بر پیکر حکومت پادشاهی، ماه رمضان را ماه رویارویی حق و باطل خواند که در آن مردم برچیده شدن بساط ظلم و چپاول را با صراحت اعلام کردند: «پس از ماه رمضان گمان نشود که تکلیف الهی فرقی کرده است؛ تظاهرات کوبنده برای رسیدن به هدف اسلامی، عبادتی است که روزها و یا ماهها را در آن اثری نیست، چراکه هدف نجات ملت است، اجرای عدالت اسلامی و برقراری حکومت الهی برپایه محکم عدل است.»
او از تظاهرات عظیم و تاریخی بیسابقه مردم تهران پس از برپایی نماز عید فطر آگاه شده بود. گفتنی است عید فطر 1357 در بسیاری از شهرها نماز عید خوانده شد و پس از آن تظاهرات خیابانی شکل گرفت. شهرهای خونین آن روز، ایلام، خمین، کرج و قم بود. اما آنچه در تهران گذشت، روایت گل در برابر گلوله بود. نظامیان فرستاده شده به خیابانها، دستور تیراندازی نداشتند. مردم با گذاشتن شاخههای گل در لولههای تفنگ، نظامیان را برادران خود خواندند.
آیتالله باخبر از این رخداد نوشت که «من از ارتش محترم ایران سپاسگزارم که در راهپیمایی عظیم تهران و سایر شهرستانها به سوی مردم وطنخواه خویش... آتش نگشودند... من در این موقع حساس که کشور و وطنمان در لب پرتگاه و بر سر دوراهی سقوط یا استقلال واقع شده است، دست خود را به سوی نیروهای زمینی، هوایی و دریایی وفادار به اسلام و وطن دراز میکنم و برای حفظ استقلال و بیرون آمدن از یوغ اسارت و ذلت، از آنان استمداد میکنم. ای سربازان غیور که برای وطن و کشور خود فداکاری میکنید! به پا خیزید! ذلت و اسارت بس است. پیوند خود را با ملت عزیز استوار کنید و فرزندان و برادران برومند خود را برای هوای نفس یک خاندان چپاولگر به خاک و خون نکشید.»
نکتهای که در پایان نوشته امام تازه بهنظر میرسید، زدودن تهمتهای زده شده به احکام مترقی اسلام در پانزده سال گذشته بود: «وقتی پایگاه ظلم سقوط کرد، ما برنامه اساسی خود را اعلام مینماییم و در آن وقت خواهند دید که آنچه خائنین به اسلام نسبت دادهاند، چه در موضوع حقوق اجتماعی زنان، و چه حقوق اقلیتهای مذهبی و چه سایر مسائل، جز تهمتی ناجوانمردانه چیزی نبوده است.»
این پیام با توجه به سازوکارهای آماده در ایران با گستره زیاد چاپ و توزیع گردید، تا جایی که «غالباً صبحها اول وقت دراتاق کارکنان شرکت... مشاهده میشود.» البته این همه ماجرا نبود. مدتی بود که پس از بخش هر اطلاعیهای، خبرگزاریهای خارجی خبر آن را منتشر میکردند. برای نمونه خبرگزاری فرانسه درباره اعلامیه اخیر امام خمینی، خبری تنظیم کرد و به جهان مخابره نمود.
نظر شما