جمعه ۱۵ تیر ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۱
ویریلیو، فیلسوفی که بی‌رحمانه به هنر و زیبایی‌شناسی معاصر می‌تازد

کامران برادران می‌گوید: کسی‌که برای نخستین‌بار کتابی از ویریلیو را می‌خواند، او را متفکری بدبین می‌داند. اما نکته اینجاست که ویریلیو درواقع بر حقیقت وضعیت هنر انگشت می‌گذارد. یعنی او نمی‌کوشد وضعیت را بدتر از آنچه که هست بنمایاند، بلکه وظیفه‌ خود می‌داند تا عینیت امور را در برابر چشمان مخاطب بیاورد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- امروزه «پُل ویریلیو» را در دنیای انگلیسی‌زبان به‌خاطر نظریه‌پردازی‌هایش درباره‌ زیبایی‌شناسی و سیاست می‌شناسند. تالیف کتاب «هنر و ترس» به شهرت وی در باب هنر معاصر و سیاستِ سکوت بسیار افزوده است. او در این اثر نقادانه و بی‌رحمانه به هنرمندان معاصر و شیوه‌های «قسی» که در آثارشان به‌کار می‌گیرند می‌تازد و ابراز انزجار می‌کند. با کامران برادران رزاز، مترجم این کتاب و آثاری از ژیژک، گرامشی، بودریار و...، به گفتگو نشسته‌ایم تا دریابیم که چرا ویریلیو را نظریه‌پرداز و اندیشمندی بدبین می‌دانند.

ویریلیو را عمدتا نظریه‌پردازی بدبین نسبت به هنر، علم، تکنولوژی، وقایع تاریخی و به‌طورکل، تمامی وجوه دنیای مدرن می‌دانند. اما او در پاسخ به مترجم انگلیسی کتابش می‌گوید: «هیچ آدم بدبینی وجود ندارد؛ فقط واقع‌گراها وجود دارند و دروغ‌گوها.» تفاوت واقع‌گرایی او با بدبینی و همچنین واقع‌گرایی او نسبت به دیگران در چیست که تا این اندازه وی را متهم به بدبینی می‌کنند؟
ویریلیو اصولا از آن دسته متفکرانی است که تعاریف مخصوص خود را از اصطلاح‌های معمول دارند. ویریلیو نسبت به تمام وجوه و اشکال هنرمندان، از اکسپرسیونیسم گرفته تا آکسیونیسم وین و دادائیسم، نگاهی منفی و پر از تردید دارد. البته کسی‌که برای نخستین‌بار کتابی از ویریلیو را می‌خواند، او را متفکری بدبین می‌داند. اما نکته اینجاست که ویریلیو درواقع بر حقیقت وضعیت هنر انگشت می‌گذارد. یعنی او نمی‌کوشد وضعیت را بدتر از آنچه که هست بنمایاند، بلکه وظیفه‌ خود می‌داند تا عینیت امور را در برابر چشمان مخاطب بیاورد. به‌عبارت‌دیگر، وقاحت و زشتی هنر معاصر نه ناشی از نگاه بدبینانه‌ ویریلیو، بلکه برآمده از درک عمیق و واقع‌گرایانه‌ او از سازوکار هنر مدرن است.


 
ویریلیو را معمولا به‌خاطر نظریه‌پردازی‌هایش درباره‌ زیبایی‌شناسی و سیاست می‌شناسند. رویکرد او در کتاب «هنر و ترس» نسبت به این دو ساحت چگونه است؟
زیبایی‌شناسی و سیاست دو موضوعی‌اند که ویریلیو به شکلی چشمگیر درموردشان تعمق و تامل می‌کند. به‌طورکلی، برای او این دو حوزه جدایی‌ناپذیرند و نمی‌توان عطای یکی را به نفع دیگری به لقایش بخشید. این نوع نگاه در کتاب «هنر و ترس» به آخرین سرحداتش می‌رسد. نقد ویریلیو در باب هنر معاصر این است که این هنرمندان عصر حاضر در آثارشان شیوه‌هایی را به کار می‌گیرند که نه به کار درک تمام و کمال دهشت خشونت انسانی می‌آید و نه قادرشان می‌سازد در برابر این فجایع سکوت اختیار کنند. وی در این کتاب بسیار بر سکوت و کارکرد رادیکالش تاکید دارد و معتقد است که امروزه هنر در کار نابودی این سکوت و جایگزین کردنش با تصاویر و فرم‌هایی طنین‌دار و پرخروش است. همین دیدگاه سبب می‌شود بسیاری او را بدبین بنامند و آثارش را فاقد خصلت ایجابی بدانند. اما ویریلیو در آثارش سلبیتی را به‌کار می‌گیرد بس ایجابی‌تر از نگاه‌های معمول و کلیشه‌ای به هنر و سیاست.
 
ویریلو در کتاب «هنر و ترس» به شکلی طوفانی و کوبنده به اشکال گوناگون هنر آوانگارد و دگرسان می‌تازد. به هنرهایی که در نگاه مسلط پیشرو و رادیکال تلقی می‌شوند؛ مانند سورئالیسم و آکسیونیسم و حتی دادائیسم. با این اوصاف او به کدام شیوه و نوع از هنر نگاه مثبت دارد و با آن همراهی می‌کند؟
خب ویریلیو در اینجا پلی به سیاست می‌زند و فقدان ایده‌ هنری را نتیجه‌ رنگ باختن شکل‌های مثبت دموکراسی می‌داند. ویریلیو در آثاری چون «بمب اطلاعاتی» و «استراتژی تزویر» به‌خوبی بر این نکته تاکید می‌کند که نهادهای دموکراتیک، به‌مثابه موقعیت‌هایی کلیدی که بازنمود سیاسی در آن عمل می‌کند، تحت ‌تاثیر تکنولوژی‌های ارتباطی و اطلاعاتی نوین در حال ناپدیدشدن‌ هستند. او معتقد است که امروزه با موج دموکراسی مجازی سروکار داریم؛ یعنی دموکراسی‌ای که به مغاکِ بازنمود فرو غلتیده است و در تجلی مجازی سازوکارهای دموکراتیک خلاصه می‌شود. این نکته‌ای‌ست که «ژان بودریار»، فیلسوف هم‌عصر ویریلیو، نیز تاکید زیادی بر آن دارد. ویریلیو معتقد است که در چنین اوضاعی فقط خود دموکراسی از میان نمی‌رود، بلکه حواس بدن انسان نیز دستخوش تغییر می‌شود. او معتقد است که هنرمندان در آثارشان باید بر فضای متروکه‌ سکوت هنری تاکید کنند و فضای نمادین و درعین‌حال دلسوزانه‌ خشونت را بازنمایی و احیا کنند، به‌جای آن‌که هنری بی‌رحم و برآمده از نکبت و خودویرانگری را تبلیغ کنند.
 


اما آیا سکوت به‌راستی این توانایی را دارد؟ ضمن اینکه این نگاه ویریلیو تقریبا دوسوم هنرهای پیشروی زمانه و عمده‌ی آثار شاخص این دوره را محکوم می‌کند!

ویریلیو در کل این کتاب یک پیام مشخص دارد: هنرمندان معاصر می‌بایست تمرکز خود را از اشکال آشوبناک و بی‌رحمانه‌ ادراک دور کنند. ببینید امروزه هر هنرمندی که بخواهد برای خود شهرتی دست‌وپا کند، بلافاصله می‌رود سراغ خلق آثاری مملو از امور مصیبت‌بار و قسی! بعد هم پشت نام آزادی بیانِ هنری سنگر می‌گیرد و فکر می‌کند صرف پرداختن به امور مازاد و ممنوعه می‌تواند رادیکال و آوانگارد باشد. اما مشکل اینجاست که این نوع نگاه نیز برآمده از فرهنگ خفقان‌آورِ بورژوازی است. هنرمندان به‌اصطلاح آوانگارد، به‌خصوص در کشورهایی چون ایران، صرفاً به دنبال این هستند که ببینند کدام شکل از خشونت و عوام‌فریبی سیاسی محسوب می‌شود تا کارشان را بر آن بنا نهند. انگار برای جاودان شدن در عرصه‌ هنر راهی آسان‌تر از آشوب وحمله به برازندگی هنر وجود ندارد.

مثلا کسی مثل «جیمز جویس» صرفاً به‌خاطر بخش‌های پورنوگرافیک رمان‌هایش نیست که در بسیاری از کشورها سال‌ها در محاق سانسور و حذف قرار می‌گیرد و یا نویسندگان نامداری چون «هنری میلر» یا ویلیام باروز! بلکه فرم رادیکال آثار این هنرمندان مساله‌ساز است؛ چنان‌که اگر آن بخش‌های هرزه‌نگارانه را هم از رمان‌هایشان حذف کنید، فرم کماکان بر جای خود باقی است و همواره نهادهای حاکم را به چالش می‌کشد. به قول «آنائیس‌نین» کار نویسنده گفتن آن چیزی است که همگان از گفتنش ناتوانند! سکوت ویریلیو نیز اینجا اهمیت می‌یابد؛ سکوتی که همزمان هم صدا را می‌سازد و هم امکان تلاش آن را در خود دارد. سکوت به نظر ویریلیو همان فرم رادیکال و پیشرویی است که ناگاه به اثر هنرمند شکل می‌دهد.    

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها