ادبیاتی که در خلال شعر، داستان و دیگر انواع برای نوجوانان تولید میشود، در بلاتکلیفی بیشتری نسبت به ادبیات کودکان به سرمیبرد.
یکی از دلایل کاستیهای تولید ادبیاتی پویا برای نوجوانان در ایران، فاصلهای است که خالقان این آثار با مناسبات بهروز این ادبیات متناسب با نیازهای امروزین گرفتهاند. یک پژوهشگر ادبیات نوجوانان در این باره معتقد است که همین اصرار نویسندگان داستانهایی برای نوجوانان است که باعث شده نوجوانان ما از کتابخوانی فاصله بگیرند.
علی رزمآرای در این باره میگوید: "بچههای امروز دوست ندارند از مهربانیهای روستایی که در کودکیهای ما بود، بنویسیم. آنها اغلب در شهر بزرگ شدهاند و اهل شهر بازی و تبلت و اینترنتند. بنابراین اگر داستان را به روستا میبریم، بوی نان تازه و هوای پاک، توجهشان را جلب نمیکند... از سوی دیگر بچهها از صبح تا شام، از پدر و مادر گرفته تا معلم و مربی و ناظم و... نصیحت میشوند و همین برایشان کافی است. دیگر نمیخواهند در داستان، نصیحت بخوانند".
از همین رو رزمآرای معتقد است تعریف تعهد در نوشتن برای نوجوانان باید متحول شود. او در این باره میگوید: "داستاننویسان ما باید تعهد را، هممعنی پندگفتن درنظر نگیرند، بچههای ما، مثل همه بچههای دنیا میخواهند شخصیتهایی از جنس خودشان در داستانها باشند. بچههایی که یواشکی سراغ مربّا میروند، از دارو متنفرند، از آمپول میترسند، سه بار مسواک زدن در روز را نمیفهمند، حتی اگر درسخوانند هم، بازی را ترجیح میدهند، از شاگرد اولها بدشان میآید و نمیتوانند تصور کنند که بچهای چیزی را به تعطیلشدن مدرسه ترجیح دهد. حتی باادبترین بچهها هم دوست دارند ادای معلمشان را درآورند و دیر بزرگ شوند. به همین دلیل است که از ماجراهای رامونا و هنری زلزله و گودون و نیکولا کوچولو لذت میبرند. حتی دوست دارند پندها را هم با خوشمزگی بشنوند و مهارتهای اجتماعی را در لابهلای شیطنتها بیاموزند. بنابراین نوشتههای برایان موزس را میخوانند؛ اما ادبیات تعلیمی ما را نگاه هم نمیکنند. نوجوانها دوست دارند به جای این که بشنوند جاهای ناشناخته چه خطراتی دارند، از سرزمین اشباح سر در بیاورند و داستانهایی بخوانند که آنها را بترساند. برای همین پول میدهند و کتابهای دارن شان و شل سیلور استاین را میخرند تا دنیای کودکی و نوجوانی را تجربه کنند. همان دنیایی که ادبیات کودک و نوجوان ما، کم دارد".
تفننیها با زد و بند آمدهاند و میروند
مصطفی رحماندوست میگوید: درست است که تغییرات عمده است، اما نسبت نوجوانی بچههای امروز به نسل جوانهای امروز، به مانند نسبت نوجوانی شما به پدران شماست؛ پدر شما هم وقتی شما نوجوان بودید، بسیاری از تغییرات را حس میکرد. نسبت به زمان خودش تغییرات شگرف بود. همه این امکانات و حوصلههای کم و این تغیرات، نوجوان به لحاظ روانشناسی در اینجا با تاجیکستان و امریکا و الان با گذشته فرق ندارد. نیازها و ویژگیهای مشترک دارند. اگر اثری با توجه به ویژگیها نوشته شود، مورد توجه واقع خواهد شد. مثلا شخصیتظبی، خودقهرمانبینی، فتح و تغییر دنیا در همه نوجوانةای همه دنیا هست. حالا آن کسی که با دوات و قلم مینوشت، میخواست چیزی را در شهر تغییر بدهد و آن کسی که امروز با وسایل ارتباط جمعی مدرن، ابعاد دیگری از تغییرا در نظر دارد. بنابراین ما دو نوع نوشته داریم. نوع اول که ناظر بر این تغییرات و تکنولوژی و اینهاست که رنگ و بوی زمان دارد و کسی موفق است که نوع ارتباط نوجوانها را با این وسایل بشناسد و بنویسد. اما آن کسی که میخواهد روی ویژگیهای مشترک نوجوانان در دنیا بنویسد، او هم میتواند به بخشی از نیازها پاسخ بدهد.
او میگوید: متاسفانه کتابخوان کم داریم و نتیجتا تیراژ کتاب پایین است. نویسنده حرفهای که بتواند از راه نویسندگی زندگی کند نداریم و همین باعث میشود تولید درست و حسابی نداشته باشیم. کتاب هزارتایی از نظر اقتصادی چیی برای نویسنده ندارد. از چنین نویسندهای نمیتوان انتظار داشت که به روز عمل کند. با نسبت این مشکلات، سطح کار ما خوب است. اما از نظر حرکتهای جهانی عقبیم.
او در باب مسئله ترجمه در این حوزه معتقد است: حرکات فرهنگی راهش را پیدا میکند و ناخالصیها را خودش بیرون میریزد. نمیشود گفت: مثلا لیسانسهها و فوق لسانسههای زبان ترجمه کنند. مرحوم احمد آرام، دیپلم داشت اما از بزرگترینهای تاریخ ترجمه ماست. معتقدم در بازار خوب و بد را باید پیدا کرد. مشتری جنس خوب را انتخاب میکند اگر قدرت انتخاب او را بالا بررد. این طوری کسی که با پارتیبازی یا سرمایه شخصی کتابی ضعی را راهی بازار میکند، کنار گذاشته میشود. ما هر وقت بحث حق انتخاب را پیش میکشیم سریع یاد پلیس میافتیم یا میگوییم ارشاد بیاید جلویش را بگیرد. میدانم که این بلا سر فرزندان ما آمده هر کسی یک کلاس زبانی رفته، ناشری پیدا کرده و کتاب نوجوان چاپ کرده یا ناشرانی که قدرت همکاری با مترجمان تراز اول را ندارند دست به دامان چنین مترجمانی شدهاند، اما آنهایی که کتابخوانان، دنبال اینها نمیروند. حتی روی تصویرپردازیها اندیشه انتقادی دارند چه برسد به متن. آنچه ادامهدار میشود و ماندگار باید باشد. تفننیها با زد و بند آمدهاند و میروند.
پراکندگی نویسندگان
اما علیرضا حکمتی میگوید: جای بسی خوشبختی است که امروز می توانیم با سربلندی، روزی را در تقویم به نام روز ادبیات کودک و نوجوان داشته باشیم. این روز فرخنده، از آن جهت برای علاقه مندان به این حوزه، دارای اهمیت است که درجه بندی ادبیات به کودک و نوجوان و اعتبار بخشی به این گروه های سنی، نشان از تلاش دوستداران و خدمتگزاران به این قشر باشد. ادبیات کودک و نوجوان در کشورما، هنوز جایگاهی متناسب با فراز و فرود های حیاتش، به دست نیاورده است.
او میگوید: پراکندگی نویسندگان و همچنین، نامشخص بودن موضوعات اهم و مهم در این حوزه ادبی، تولید آثار "دل به خواهی" را سبب شده است. هرگروهی به فراخور ذوق خود و یا ناشر، دست به تولید کتاب و اثری میزند.
حکمتی ادامه میدهد: متاسفانه، پس از گذشت چندین دهه از عمر ادبیات کودک، هنوز خط کش دقیق و علمی برای اندازه گیری میزان رشد و ارتقای سطح ادبی آثار در این حوزه به دست نیامده است.
ناتوانی در معرفی آثار برتر، عدم شناسایی و معرفی ذایقه های کودک (مخاطب) امروزی، تغییرات شتاب زده و آنی در مقوله تولید ادبی، بی توجهی به مخاطب امروز و نیازسنجی امروزی، انتشار آثار بدون در نظر گرفتن علاقه مندی مخاطب، عقب ماندن از زبان امروزی، سردرگمی در توجه و یا عدم پایبندی به سنت های گذشته، همراهی بیشتر با ناشر به جای همراهی با مخاطب، بی توجهی به نقد و بررسی آثار تولیدشده و ،.. در کنار عدم معرفی ادبیات قوی، قوام یافته و مبتکرانه، از مسایلی است که این روزها گریبانگیر ادبیات کودک و نوجوان است.
او گفت: این موارد را با عدم حضور در خور رسانه های مکتوب برای کودکان و نوجوانان که مقایسه کنیم، بیشتر به فقر در این حوزه پی می بریم. دل خوش بودن به حضور در چند جایزه جهانی، نمایشگاه و ... نباید ما را از کم کاری و توجه ویژه به تعالی و رشد و توسعه ادبیات امروز کودک و نوجوان غافل سازد. معرفی آثار امروزی، و بخصوص ایرانی، در کنار معرفی شاهکارها و مفاخر ادبی جهانی د رحوزه کودک و نوجوان، میتواند یاریگر ادبیات کودک ما باشد.
نبود نشر حرفهای در ایران
برخی از نویسندگان و کارشناسان کودک و نوجوان هم میگویند مشکلات عمده عبارتند از: نبود نشر حرفهای در ایران، نبود حمایتهای حداقلی دولتی از ناشرانی را که در عرصهی بینالمللی فعالیت میکنند، نبود مترجمانی که قابلیت ترجمهی آثار ادبی به زبان مقصد را داشته باشند و مشکل عدم عضویت کپیرایت؛ و برخی دیگر از کارشناسان، رشد ترجمهی کتابهایی با موضوع سِحر و جادو و توجه مترجمان به این موضوعها … و ضعف ترجمه و رعایت نکردن فارسینویسی درست در برخی ترجمهها و همچنین معرفی نکردن نویسندهی اصلی کتابها را از جمله موارد نامطلوب ادبیات کودک میدانند؛ و اگرچه در زمینهی شعر کودکان قدمهای مهمی برداشته شده و عرصهی ادبیات کودکان پیشدبستانی و دبستانی پربار بوده است، در مورد نوجوانان آثار مهم و پرطرفدار چندانی به وجود نیامده است … و بهرغم گسترش استفاده از اینترنت و برپایی نمایشگاههای کتاب و حضور گستردهی مردم در آنها، بازار کتاب همچنان از دسترس کودکان و نوجوانان قشرهای کمدرآمد دور است.
منبع: هنرآنلاین
نظر شما