رمان «پنهانی» روایتی از زندگی زن و شوهری است که ناگهان درگیر ماجرایی جنایی میشوند.
این رمان ماجرای زوج جوانی را روایت میکند که درگیر یک زندگی معمول و بدون حاشیهاند اما به ناگاه درگیر یک ماجرای جنایی میشوند. راوی این رمان زن جوانی است که در خلال گفتههایش میتوان به رابطه او با همسرش و مشکلات عاطفی آنها پی برد. خواننده از طریق فلاشبکهایی که ذهن زن جوان به گذشته میزند به سابقه رابطه آنها و همچنین مشکلاتشان پی میبرد.
شروع داستان غافلگیرکننده است و خواننده از همان ابتدا میفهمد که با یک ماجرای جنایی و معمایی روبهروست:
«داشتم در خانه را میبستم که یک لحظه فکر کردم چیزی را دیدهام. برای اینکه مطمئن شوم، سرم را برگرداندم و به یقه پیراهن پدرام نگاه کردم. نمیدانم چطور داشتم یقهاش را نگاه میکردم که خودش سریع دستش را روی آن گذاشت. به گمانم داشت زبری چیزی را احساس میکرد. دستش را به طرف گردنش برد و گردنش را خاراند. احساس میکردم چهرهاش دارد جمع میشود. آهسته به طرفش رفتم و گفتم:
چرا یقهات خونیه؟»
این رمان پر از توصیفات ریز و جزءبهجزء است. راوی از توصیف اسباب خانه، لباس و حالات چهره هم نمیگذرد و خواننده را با درگیرکردن در این جزئیات به ناگاه با ذکر حادثهای غافلگیر میکند. اما چیزی که خواننده را همراه راوی سطر به سطر جلو میبرد روایتهایی است که از ذهنیت راوی میگذرد.
تفکرات و نقطه نظرهای راوی درباره زندگی و رابطه زناشوییاش در خلال این روایات روشن میشود:
«وقتی در شرایط جدید و نامطمئنی قرار میگیری، مدام حرفهای بقیه در گوشت و کارهایشان جلوی چشمانت ظاهر میشود. وارد دنیای بستهای میشوی که مدام همه چیز را با هم مقایسه میکنی. چیزهایی را در یک وزنه قرار میدهی که اصلا از جنس هم نیستند.»
همچنین در اوایل این رمان میخوانیم:
«در زندگی لحظات نادری وجود دارد که آدم به هیچ چیز فکر نمیکند. اگر این لحظات طولانی شوند هوس میکنی که دیگر به واقعیت برنگردی و همینطور در خلا شناور باشی، در فضای سبکی که احساس بیوزنی کنی. من در همین فضا بودم. به هیچ چیز فکر نمیکردم نه به قبل نه به بعد.»
در این رمان با توجه به اینکه لوکیشنهای محدودی وجود دارد اما نویسنده از پتانسیل فضاهای محدودی که در اختیار داشته به خوبی استفاده کرده است. توصیفات جزبهجز صحنه، فضا و جایی که محل وقوع کنشهای داستانی است توانسته تا حد زیادی از خستهکنندهشدن رمان با وجود فضاهای محدود بکاهد:
«چند کابینت نیمهباز رها شده بود و به جز مقداری زغال و تکه روزنامههای قدیمی و چند ظرف و بشقاب طرحدار چیزی در آن نبود. سرم را بالا گرفتم و کنار ظرفشویی دو سه لیوان نشسته دیدم. انگار کسی با دستان چرب آنها را برداشته بود. شیر آب را باز کردم و لیوان ها را زیر آن گرفتم. بعد اسکاچ کهنه را روی آن کشیدم و دماغم را جمع کردم. چاه بو میداد و آب به سختی در آن فرو میرفت. دلم نمیآمد در آن لیوانها چای بخورم. دسته کتری را گرفتم و بلافاصله آن را رها کردم...»
زبان رمان ساده و خوشخوان است. درست است که اثری از تشبیهات، استعارات و بازیهای زبانی معمولی که در رماننویسی رایج است در این کتاب به چشم نمیخورد اما زبان روان است و خواننده رشته داستان را از دست نمیدهد.
از شخصیتهای پیچیدهای که در رمانهای جنایی معمول است در این کتاب اثری نیست و جرم و جنایتی که در رمان رخ می دهد تنها بهانهای است برای روایت آنچه در زندگی زناشویی این زن و شوهر قرار است رخ بدهد.
رمان «پنهانی» نوشته نسترن خالصی در تابستان 1397 در 550 نسخه به قیمت 24000 تومان از سوی نشر مروارید راهی بازار کتاب شده است.
نظر شما