کتاب «وارث حسین؛ نقش امام سجاد (ع) در پیامها و پیامدهای کربلا» برگرفته از تحلیل تاریخی از ماجراهای پس از شهادت امام حسین (ع) و یاران شهیدش در کربلا است که اساس آن درباره پیامهای عاشورایی است که به وسیله اهلبیت اباعبدالله (ع) از همان آغاز دوران اسارت، تبلیغ و ترویج شد.
در ضمن بیان مباحث کتاب، برخی از نکات، پرسشها و شبهات مطرح شده، به قدر مجال پاسخ داده شده است. همچنین توجه به زبان حال و استفاده از اشعار نغز از ستایشگران و شاعران جانسوخته آلالله (ع) در ضمن بیان مباحث و با عنایت به حلقههای مفقوده در تاریخ که نگارنده در کتاب «مقتلنامه» منتشر شده از سوی مرکز پژوهشهای آستن قدس رضوی بهطور کامل آنرا شرح داده، یکی از نکاتی بوده که در این نوشتار به آن دقت شده است.
روایتگر شب سرنوشت
در صفحه 49 کتاب ذیل سرفصلی با عنوان «شب سرنوشت» میخوانیم: «تب جانکاهی وجودش را فراگرفته بود. بیماری تمام پیکرش را اخاطه کرده بود و فشار جانفزایی به وی وارد میکرد. از همان روز دوم محرم که به کربلا وارد شد و خیمهها افراشته شد، شدت این بیماری هم بیشتر شد. هم او و هم پدرش که حجت بالغه الهی بودند، به راز و مصلحت والای آن تب، واقف بودند. سجاد اهل بیت (ع)، مانند پیشینیان و جانشینان شایستهاش، همگی مرد شجاعت و رزم بودند، ولی مصلحت حقتعالی، گاهی برای ایشان، بیماری را ترجیح میداد؛ این حقیقت در رخدادهای آتی بر اهلش معلوم شد. آری، اگر امام در آن زمان، سلامت ظاهری داشت، جهاد و مدافعه از حریم پدر و اهل بیت او، بر وی واجب میشد و شرایطی را ایجاب میکرد که او نیز باید دست به شمشیر میبرد و آخرالامر و طبق محاسبات عادی بشری، به شهادت میرسید و آنگاه رشته ولایت و هدایت قطع میشد. اگر سجاد (ع) نبود، ودایع امامت را ابی عبدالله (ع) به که تحویل میداد و میسپرد؟ بههرحال، امام سجاد (ع) روایتگر صادق و روشن ماجرایی بس غمانگیز از آخرین شب حیات پدر بود؛ شب عاشورا یا شب سرنوشت!».
اعتراف یزید به دانش الهی خاندان عترت
بخشی از خطابه آتشین امام سجاد (ع) در شام و مجلس یزید در صفحه 91 کتاب اینگونه روایت شده است: «وقتی یزید در اثر سخنان و مطالب اهل بیت (ع)، قافیه را باخته دید، سخنران زبردستی را مهیا کرد و مانند عالمان دینفروشی که مردم را به سمت بنیامیه جذب میکردند و دروغ میگفتند، او مطالبی را در مجلس یزید در مسجد جامع شهر بیان کرد. امام سجاد (ع) بر سر او فریاد کشید: «وای بر تو ای سخنگو! خشم خدا را به رضای مخلوق فروختی؟ تو با این کار، جایگاهت را در دوزخ آماده ساختی.» آنگاه فرمود: «ای یزید! میخواهم بالای این چوبهای منبر بروم و سخنی بگویم که در آن رضای الهی باشد.» یزید نپذیرفت. مردم گفتند: «ای امیرمومنان! اجازه بده بر منبر برود، شاید چیزی از او بشنویم.» گفت: «اگر منبر رود، جز با رسوا کردن من و دودمان ابوسفیان فرود نخواهد آمد.» گفتند: «مگر او چه اندازه میتواند نیکو سخن گوید؟» یزید گفت: «اینان از خاندانیاند که خداوند، دانش را در جانشان نشانده است.»
نخستین چاپ کتاب «وارث حسین؛ نقش امام سجاد (ع) در پیامها و پیامدهای کربلا» در 176 صفحه با شمارگان یکهزار نسخه به بهای 15 هزار تومان از سوی شرکت چاپ و نشر بینالملل راهی بازار نشر شده است.
نظر شما