نگاهی به روزنامه نوبهار به مناسبت سالروز انتشارش در بیست مهرماه هزار و سیصد و هشتاد و نه شمسی. اهمیت تاریخی نوبهار در چه بود؟ مهمترین ویژگی این روزنامه را میتوان همچون دیگر روزنامه ها بازتاب مسایل سیاسی و اجتماعی وقت در میان کلمات و حروف و نوشتههایش دانست.
در سرلوحه روزنامه درباره نوبهار این وصف آمده بود: «نامهای ست سیاسی، ادبی، سرگذشتی، اخباری خواهان یگانگی و فزونی اسلام و اسلامیان و هوادار بزرگی و نیرومندی ایران و ایرانیان» ناصرالدینپروین در مقالهای تحت عنوان «بهار و روزنامهنگاری زمانه او»، درباره نوبهار و در معرفی آن مینویسد: «این روزنامه، هفتهای دو شماره به چاپ می رسید و دارای سه دوره مشخص است. یکی از آن دورهها، 9 شمارهای است که تازه بهار نام داشت. نوبهار، بعدها در پایتخت به انتشار خود ادامه داد.»
او در ادامه تصریح میدارد که نوبهار دورههای مختلفی داشتهاست بدین شرح: «دوره یکم {...} از نهم شوال 1328 آغاز میشود و با انتشار شماره هشتادم، به 14 شوال سال بعد یعنی 25 مهر 1290 میانجامد. به ظاهر در انتشار این دوره کسی همکار و انباز با ملکالشعرا که کمتر از بیست و پنج سال داشت نبوده ولی گروهی از صاحبقلمان خراسانی با آن همکاری داشتهاند. {...} بازماندگان شیخ احمد بهار – داییزاده شاعر و روزنامهنگار ملکالشعرا- ادعا کردهاند که وی، سردبیری سالهای نخست نوبهار را بر عهده داشتهاست؛ ولی جز همکاری گاه و بیگاه او چیزی در مورد دبیری شیخ احمد در خود روزنامه و نوشتههای جنبی دیده نمی شود. {...} سرمقالههای روزنامه، همگی به قلم بهار و بیشتر پیرامون سیاست و جامعه ایرانی است.
برخی از آنها عنوانی ندارند و در پارهای از شمارهها مقاله اساسی به چاپ نرسیدهاست. {...} بدیهی است که با توجه به شخصیت ادبی ملکالشعرا، به ادب منظوم نیز توجه نشان داده میشد. اکثر این سرودهها در ربط با دلمشغولیهای ایران آن روزگار سروده یا انتخاب شدهاست. {...دوره دوم پس از دوماه خاموشی نوبهار و با نام تازه بهار آغاز می شود} دوره حیات روزنامه {تازه بهار} محدود به 9 شماره بود. آخرین شماره، در 22 محرم 1330 به چاپ رسیدهاست این نه شماره البته نام و شمارهگذاری خود را داراست اما تفاوت دیگری با نوبهار ندارد. جز آنکه در سرلوحه، شخصی به نام جعفرزاده را به عنوان معاون که همه کارهای اداره با اوست معرفی کردهاند و ما او را شناسایی نکردهایم. {...} در محتوا نیز به مانند نوبهار بود و همچنان با رنگ وطنخواهانه، حملههای تند به روسیه و کارهای ضد ایرانی عاملان آن دولت میکرد و به همین دلیل و در فضایی که اولتیماتوم 1330 روسها پدید آورده بود، با اشاره سفارت رسیه و دعالت وزارت خارجه ایران آن نیز همچون نوبهار توقیف شد و ناشرش را نیز به همراه شماری از دموکراتهای خراسان ناگزیر از ترک شهر و دیار و اقمات در تهران کردند. {...} و دوره دوم نوبهار مشهد که با 77 شماره از 7 صفر 1332 آغاز می شود و به دهم ذیقعده همان سال میانجامد. دو ماه بعد با گزینش بهار به نمایندگی مجلس، نوبهار نیز پایتختنشین شد.»
این است وداع یک نفر رنجبر
اما اهمیت تاریخی نوبهار در چه بود؟ مهمترین ویژگی این روزنامه را میتوان همچون دیگر روزنامه ها بازتاب مسایل سیاسی و اجتماعی وقت در میان کلمات و حروف و نوشتههایش دانست مثلا نوبهار چون در روزهای پرتشتت پس از قرارداد 1907 و پس از تجاوز روسیه به ایران و مخصوصا خراسان منتشر می شد، بیشتر مطالب آن رهیافتی ناسیونالیستی داشت و نوک پیکان حملهاش متوجه همین بستر تاریخی بغرنج و حساس بود: حضور تجاوزکارانه روسها در ایران معاصر چیزی که خاطره تلخ بسیاری از ایرانیانی بود که در آن سالها و پیش و پس از آن میزیستند؛ سرمقاله شماره بیست و نهم روزنامه نوبهار، به خوبی این رویکرد روزنامه را بازتاب میدهد، رویکردی که سردبیر شاعرمسلک و مردمگرای روزنامه در این مقاله به تاکید میگوید که آن را با رنج و یاس پذیرفتهاست و بیش از پرداختن به موضوع روسهای متجاوز در آرزوی آن است که روزنامهاش نه بازتاب فریبکاری و ستمپیشگی روسها که سخنگوی مردم فرودست جامعه وقت باشد، این نگره به ویژه از این منظر قابل درک است که نوبهار ناشر حزب دموکرات به شمار میرفت، حزبی آرمانگرا که به طرفداری از رعایا در تاریخ شهره بودهاست:
«متاسفانه مشاهده می شود که غالب ستونهای اول جریده کوچک ما، حاوی نام روس و مبین تجاوزات این دولت تمدنفرساست. ما وقتی قزاقهای روس در یک گوشه از خاک وطن مقدس ما حرکتی زشت که طبیعی آنها است بروز دادهاند، یا در مقابل چشم خودمان نمایشات غریبه و عجیبه به کار بردهاند بیاختیار شده دیگر چیزی نمیتوانیم بنویسیم. قلم ما دیگر از ما اطاعت نمیکند مرکب ما با آن لباس کبود که در بر دارد ما را خبر میدهد از یک روز سیاه و افق کبودی که روزگار ما او را در پی خواهد سپرد! ما، آن دقت چه میتوانیم بکنیم؟ همان وقت مسلوبالاختیار شده خون گریه میکنیم و با خونمان یک آرتیکلی خونین که با لکههای اسم روس و قزاق روس موشح است، درست میکنیم و در ستونهای اول جریده خودمان درج مینماییم. عجبا مکتوب داریم از ستمکاری روس! تلگراف داریم همه از جفاکاری روس! به تفریح بیرون میشدیم، همه حرکات دیوانهوار قزاق روس راپورت شهری داریم! همه تعدیات بستگان روس! روزنامه میخوانیم همه کافر ماجرای و آدمکشی و غارتگری و خانمانسوزی قشون روس...»
با اینهمه محققان تاریخ روزنامهنگاری در ایران تصریح داشتهاند که نوبهار دادههایی متنوع و مبسوط درباره شهرها و روستاهای مختلف خراسان گرد آورده و به مرجع و منبع معتبری برای پژوهش در گستره فراخ تاریخ محلی و گونهای تاریخ بومی اجتماعی بدل شدهاست تاریخ بومی پهناوری که افزون بر شهرهایی که امروزه به خراسان متعلقاند شهرهای ماوراء النهر و از جمله سمرقند و بخارا و تاشکند و مرو و سمنگان و عشقآباد و غیره را هم در بر میگیرد و این موضوع از نوبهار ساده و کوچکی که شاعر دلافسرده از ناکامیهای مشروطیت منتشر میکرد، یک روزنامه نسبتا بینالمللی و شناخته شده بر میساخت به ویژه با افزودن این داده که در نوبهار اخباری هم درباره عثمانی و فعالیت تجار ایرانی در آن محدوده نیز منتشر میشد. در واقع نوبهار به خراسان اکتفا نکردهبود و دستاندرکارانش تلاش میکردند اخبار تهران و دیگر اخبار مهم سرزمینهای همجوار را نیز بر کاغذ زرد و ساده روزنامه متبوع خود منعکس کنند.
اما علیرغم تنوع و گستره وسیعی که نوبهار بدان می پرداخت، تمرکز بر موضع منتقدانه نسبت به روسها باعث شده بود روزنامه به کرات تهدید و سردبیر غمگیناش مایوس و ناکام ادامه انتشار را رها کند از جمله اشاره کردهاند که در اثر تهدیدهای کنسول روس بهار تصمیم به توقف انتشار روزنامهاش گرفت و در سرمقاله شماره هفتاد و نهم، چنین قلم فرسایی کرد: «اینک خستگی با قصیالغایه رسیده و افسردگی رسیده و و افسردگی دماغ بینهایت شدهاست حملات پیدرپی اجانب به این ورقه ناقابل و یورشهای ارتجاعیون به تقویت آنان و مظفریت ما در مقابل آن همه هیاهو و قالاقیل، اینک یک آسایش مختصری را به ما اجازت میدهد. این است وداع یک نفر رنجبر، یک نفر محنتکش، یک نفر خدمتگذار یکه و تنهای این آب و خاک، این است وداع یک نفر محرر جوان که به نام وطن و مسلکش یکتنه به میدان هزارها خون دل، بهتان، تکفیر، تهدید، حرمان، خطرات بزرگ، داخل شده و اینک با خستگی دماغی که مقدمه فنای محررین جوان است، از این معرکه بیرون رفته تا گردش جهان به کدامین کارزارش دعوت کند...»
بهار هرچند با چنین ادبیات غمگنانهای از خداحافظی و خستگی خود سخن راندهاست اما همانطور که قبلا هم اشاره شد، کار روزنامه نوبهار با این وداعیه به پایان نرسید و بهار همواره در طول دوره حیاتش، همانند نامش، کوشید تازه و بهاری و شکوفا باقی بماند و از همین روست که توصیف ل.س پسیکوف – دانشیار قفه اللغه ایران در انستیتو السنه شرقی مسکو – درباره بهار و نامش میتواند بهترین حسن ختام برای این گفتار موجز باشد:
«عجیب است که همه چیز در زندگی این شاعر با کلمه بهار بستگی دارد این شاعر نامدار که تخلص ادبی بهار را برای خود انتخاب کرده بود خود نشانه بیداری تمام کشور بود که در سالهای نخستین انقلاب ایران آغاز گردیده بود، استعداد بهار هم مخصوصا در همان سالها قوه و قدرت یافت.{...} تمام میراث ادبی او به منزله بهار تازهترین ادبیات ایران است، نور تابان خورشید ادبیات منظوم معاصر ایران است. من کرارا از اشخاصی که خود شخصا او را میشناختهاند شنیدهام که علاوه بر تخلص و اشعار بهار، تمام قیافه و وضع ظاهری محجوب و با لطف او مخصوصا تبسم گرم و درخشانش، مظهر بهار بود.»
سید حسن مدرس و عده ای از نمایندگان گروه اقلیت دوره پنجم مجلس شورای ملی؛ ردیف جلو از راست نفر دوم ملکالشعرای بهار/ عکس از:موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. شماره آرشیو: 989-8ع
نظر شما