هیات داوران دومین دوره کتاب سال دفتر شعر جوان در مراسم اختتامیه این مراسم بیانیهای قرائت کرد که در آن به آسیبها و مسائل شعر امروز پرداخته است.
بیانیه هیئت داوران برای دومین دوره کتاب سال دفتر شعر جوان به آسیبها و مسائل شعر امروز به طور جدی پرداخته است. در این بیانیه که در ادامه خواهید خواند، نکات و ظرائفی درباره اشعار و کتابهای ارسالی بیان شده است.
«این طناز گریزپا، شعر را، که اولین قاعدهاش قاعدهگریزی است، چگونه میشود به داد یا بیدادگاه داوری کشاند و با چه قاعدهای میتوان برایش جایگاه اول و دوم و یا «قابل تقدیر» معین کرد؟
طلا نیست که معیار جهانی یا حتا محلی باشد، کلمه است، زبان است، بت عیاری است که با هر قلمی به تصویر کشیده شود، رنگ دیگری دارد. سنگ نیست روی کفههای ترازو بنشیند، دلش نازک است، جانش رقیق، مثل مه، مثل ابر، مینمایاند و کتمان میکند، مینماید و پنهان میشود.
راز است،
«ما گرد حلقه میچرخیم و حدس میزنیم
راز در میان نشسته است و میداند.»
اما چرا از همان آغاز که کلمه بود و دیگر هیچ، تا امروز که «زبان خانه وجود است» و بدون جامه زبان، نه اندیشه معنایی دارد، نه زیبایی، نه معنا، از قواعد این راز قاعدهگریز سخن گفتهاند؟
از «بوطیقای شعر» گرفته تا آرای امروزیترین نظریهپردازان و منتقدان در باب شعر، با تمام دیدگاههای گاه متناقض، دریچههایی برای تشخیص سره از ناسره گشودهاند.
ضرورتی داشته لابد، روشنکردن این همه شمع و فانوس و چراغ بر سر راه شعر، تا هرکسی به فراخور دانش، ذوق و سلیقه، اندیشه و شرایط پیرامونی خود، وقتی از شعر میگوید بداند از چه سخن میگوید. بیشک، در تمام حوزههای هنر و ادبیات، بسیاران بسیاری بودهاند که هرگز در هیچ مسابقهای مقام کسب نکردهاند ولی نام و اثرشان ماندگار شده، و چه بسیار گویهای ربوده شده رقابت که در غبار فراموشی ابدی ناپدید شدهاند. اما مگر داوری، نقد، مسابقه و جشنواره برای حکم ابقاء شاعران بر مسند شاعری و یا تبعیدشان از سرزمین شعر است؟
حتا اگر همیشه و همه جا اینگونه نبوده و نیست، دستکم تلاش برگزارکنندگان «جایزه قیصر امینپور» همین بوده و هست: افروختن چراغی اگرچه خُرد، بر رهگذار جوانانی که بهرغم تفاوتهای بسیار، همه ساکنان خانه شعرند، به شعر پناه بردهاند و شعر را برگزیدهاند برای دیدن، در معرض دید گذاشتن و خلق دنیاهای خود.
از میان ۸۵ مجموعهای که در مرحله نخست دومین جایزه ادبی قیصر امینپور توسط هیئت انتخاب خوانده و بررسی شد، ابتدا ۱۶مجموعه به مرحله نهایی راه یافت و پس از اعلام مدت تمدید (تا پایان مهرماه) پنج مجموعه دیگر از مرحله اولیه عبور کردند و به دست داوران مرحله نهایی رسیدند. داوران مرحله نهایی با نظرات و دیدگاههای بعضا مشترک و بعضا متفاوت، پس از مطالعه کتابها به تنهایی، در جلسهای چندساعته، مفصل و مبسوط، به تبادل نظر درباره انتخابهای خود پرداختند، در صورت لزوم از انتخابهای خود دفاع کردند، و یا از دیگر داوران برای انتخابهایشان توضیح خواستند.
صرفنظر از نتیجه آرا که برآورد مجموع نظرات داوران است، ذکر چند نکته قابل تأمل در تصویر بزرگتری از مجموعهها؛ به مثابه دورنمای کلی شعر جوان امروز، ضروری مینماید:
1.سنت و نوآوری، کهنه و نو، کلاسیک و مدرن، همگی مفاهیمی نسبی هستند و این تقسیمبندی راهی است برای برشمردن ویژگیهای خاص سبکها و ادوار هنری و ادبی. مثل فصلهای تقویم، مثل ساعتها. مگر میشود گفت بهار دقیقا از کدام لحظه آغاز شد و زمستان دقیقا از چه ساعتی به پایان رسید. پس تکلیف شکوفههای اسفند چه میشود؟ یا تکلیف سرمای فروردین؟ مگر میشود گفت دقیقا از این لحظه روز آمد و شب رفت؟
تازه را مگر میشود در خلأ ساخت؟ نو را مگر میشود از هیچ بنا کرد؟
مگر نیما، اگر نبود به پشتوانه کسانی که پیش از او راه را گشوده بودند، میتوانست صفآرایی لشگر نظم را به هم بریزد؟ و اگر نظم کهن را نمیشناخت، بسیار بیشتر از کسانی که تا پایان عمر در برابرش ایستادند و در نظام کهنه خود ماندند و فراموش شدند، مگر میتوانست راه را برای ما و شما باز کند؟
مگر «از دوستت دارم، از خواهم داشت»، که گاهی توسط معاصران نوآور خود نیز بیش از حد «هنجارگریز» خوانده میشود، محصول همان ذهنی نیست که برای دفاع از جهان شاعری خویش، خندقی از مصالح کهن میسازد و میگوید: «تکوین حجم را در خیالهای حافظ، در بیانهای آزاد مولوی، در ایجازهای کلامی نظامی هم میبینیم. برای رسیدن به مایههای شعر لازم نیست از قراردادهای کلاسیک طلاق بگیریم مگر به خاطر یک کار هنری، خلق در ساختمان و معماری قطعه...»
آنچه امروز از آن بهعنوان شعر کهن و یا کلاسیک یاد میشود، محصول نوآورانه اذهانی است که در زمان خویش، با مصالح آشنا و متعارف، بنای تازهای ساختند و این نوآوری ، نه به معنای فروریختن یکباره ساختارهای پیشین، و ناچیز شمردن گذشته، بلکه به معنای با نگاهی تازه نگریستن است و دیگرگونه دیدن. آنچه امروز نو یا مدرن نامیده میشود هرلحظه در معرض تکرار و کهنگی است، و در انتظار سرنوشت ناگزیر سنت شدن.
دو لبه بامی که تعدادی از مجموعهها در آستانه فرو افتادن از آن هستند، و هر دو گروه کمابیش به یک میزان نیازمند هشدار، یکی غرق شدن در دنیای شعر کهن است و خلق آثاری که در عین فخامت زبان نه نشانی از زمانه خویش دارند، نه تصاویری بدیع، و نه از میراث گذشتگان استفاده نوآورانهای کردهاند، و دیگری بیتوجهی غیرقابل اغماض به زبان، که نه نشانه رویکردی تازه، بلکه نشانه ناآگاهی و غفلتهایی است که نه تنها موید بیاعتنایی به میراث شعر، بلکه در بسیاری از موارد عارضه آشکار نشناختن زبان فارسی است.
هر چند توصیه به مطالعه بیشتر، کلیشه مینماید، اما کم آشنایی برخی شاعران جوان با اصول اولیه زبان و شعر، تکرار و بازهم تکرارِ این توصیه را ضروری میسازد.
2.یکسانی جهانهای شاعرانه، تصاویر یکشکل، بازیهای زبانی تقلیدی، مضامین تکراری از ویژگیهای بارز اکثریت قریب به اتفاق مجموعههای رسیده بود.
شبکههای اجتماعی، دنیای گسترده ارتباطات، سهولت دسترسی به اندیشهها و فضاهای ذهنی دیگران، در کنار مزایای بیشمار ، لاجرم آفت «یکسانسازی» را نیز به همراه داشته است، آفتی که ساقهها و برگهای جوان شعر در برابرش مقاومت کمتری دارند.
علاوه بر این ها، ماراتن ارائه اثر و انتشار کتاب، دریغا که اهمیت خلق دنیای شخصی را از بین برده است، دنیایی که لازمهاش گاهی ایستادن است و نفسی تازه کردن، فاصله گرفتن از سیل بیشمار دوندگان و مختصات خود را در جهان معین کردن. اما ایستادن برای ماندن نیست.
نیما هنوز همسایه ماست، اما در زمانهای که هنوز خبری از دیدن و دیده شدن فوری به واسطهی دنیای اینترنت نبود به همسایهاش میگوید:
«عزيز من! بايد بتوانی به جای سنگی نشسته، ادوار گذشته را كه توفان زمين با تو گذرانيده، به تن حس كنی...
دانستن سنگی يک سنگ كافی نيست. مثل دانستن معنی يک شعر است. گاه بايد در خود آن قرار گرفت و با چشم درونِ آن به بيرون نگاه كرد و با آنچه در بيرون ديده شده است، به آن نظر انداخت. بايد بارها اين مبادله انجام بگيرد تا به فراخور هوش و حس خود و آن شوق سوزان و آتشي كه در تو هست، چيزي فرا گرفته باشی...
بدون خلوت با خود، شعر شما تطهير نمیيابد و آنچه را كه بايد باشد نخواهد بود»
3. شکستن انحصار دنیای نشر فینفسه موهبتی است، اما مانند سایر موهبات، مصائبی را هم به دنیای شعر، مخصوصا شعر جوان تحمیل کرده است، و در این میان بیتوجهی ناشران در گزینش مجموعهها، و مشورت نکردن با کارشناسان و راه بلدان برای راهنمایی شاعران جوان، هر روز بیشتر از پیش به آشفتگی موجود دامن میزند و این آشفتگی بیگمان اول به زیان خود شاعران است و آنها را از جدی گرفتن طفل بیقرار و ضعیف شعرشان بازمیدارد؛ و در بلندمدت نیز آسیبهایی جدی به بنای زیبا و باشکوه ادبیات خواهد زد.
کم ندیدهایم و ندیدهاید مولفان کتابهای شعر را که از درست خواندن یک شعر عاجزند، فارغالتحصیلان ادبیات فارسی را که از نوشتن یک متن بدون اشتباهات فاحش نحوی ناتوانند.
گروه دواران جایزه شعر قیصر امینپور، که به مجموعهشعرهای شاعران سی و زیر سیسال اختصاص دارد، در کنار خرسندی از حضور فعال و روزافزون جوانان در حوزه شعر، دغدغهها و نگرانیهای ذکر شده را شدیدا جدی میداند و ضمن در نظر گرفتن محدوده سنی، مشکلات مطرح شده را برای کل جامعه شعر اعم از شاعران، ناشران و منتقدان قابل اغماض نمیداند.
در پایان بگوییم و امیدوارانه بگوییم که اگر شعر جوان امروز به چندین هنر آراسته نبود شور و شوقی در دلسوزان بر نمیانگیخت تا بر عیبهای اندک آن انگشت بگذارند. این جوان برومند گاهی به لکنت میافتد زیرا در پی واژههایی مناسب برای بیان ذهن و ضمیر خویش است. آرام باشیم تا او واژههای خویش را بیابد».
نظر شما