نظام بهرامی کمیل در کتاب «نامباوری» با طرح ایده «نامباوری» Namism تلاش میکند تا یکی از موانع فرهنگی توسعه در ایران را معرفی کند. وی میگوید: «نامباوری» باور به این عقیده است که نامها چنان قدرتی دارند که میتوانند جهان واقعی را کنترل کنند. در تحلیل توسعهنیافتگی کشورها تمرکز بر موانع سیاسی و اقتصادی است و موانع فرهنگی اغلب فراموش میشود.
بهرامیکمیل در توضیح «نام باوری در میراث فرهنگی» میگوید: تاکنون به اسم اشخاص که بر روی آثار باستانی مانند برجها، دیوارها، پلها، غارها، مجسمهها و حتی تنه درختان نوشته شده دقت کردهاید؟ شاید این کار یکی از مظاهر عقب افتادگی و کم دانشی باشد؛ به ویژه که رسانههای دولتی به طور مدام چنین رفتارهایی را نکوهش میکنند و بر حفظ میراث فرهنگی تاکید دارند.
اما پرسش این است که مدیران و مسئولانی که کندن نام برروی آجرهای یک میدان یا مسجد را منع میکنند، چرا خود نام صدها میدان و خیابان و اماکنی را که سالها پیش ساخته شده است؛ تغییر میدهند؟ اگر نوشتن یک اسم بر روی یک آجر یا کاشی میدان «نقش جهان» بد است، تغییر نام این میدان که سیصد سال پیش ساخته شده بسیار بدتر است. اگر کندن نام افراد بر تنه درختان در «روز طبیعت» بد است؛ تغییر نام سیزده بدر به «روز طبیعت» بسیار بدتر است.
جالب اینکه این مبارزه برای نامها گاه به میدان نبرد بین دولت و ملت تبدیل میشود و دهها سال ادامه مییابد. برای مثال نزدیک به چهل سال است که دولت میگوید: «چهارشنبه آخر سال» و «روز طبیعت» و مردم میگویند: «چهارشنبه سوری» و «سیزده بدر».
نویسنده در مقدمه میگوید: نبرد و کشمکش پیرامون نامها یکی از پدیدههای اجتماعی است که به ویژه در سالهای اخیر بسیار مسئله ساز بوده است. انتخاب نام افراد، شرکتها و تولیدات آنها و بهویژه نام خیابانها و اماکن عمومی؛ یکی از دغدغههای مسئولان و قانونگذاران کشور بوده است.
هدف اصلی این کتاب آن است که ابعاد، ویژگیها و پیامدهای پدیدهای به نام «نامباوری» Namism را روشن کند؛ تا از این مسیر توجه به موضوع بسیار مهمی که در زندگی روزمره ما در جریان است؛ بیشتر شود. این مطالعه میخواهد نشان دهد چگونه بر سر استفاده از نامها نبرد دایمی برقرار است و سازوکارهایی که در این نبرد بهکار میرود کدامند؟
عنوان گفتار دوم «الگوهای زبانی در جوامع نام باور» است. بهرامی کمیل در این بخش تلاش میکند خواننده را برخی از مهمترین الگوهای زبانی جوامع نامباور مانند؛ «یکتا کردن»؛ «همگانی کردن»؛ «تحریف کردن»؛ «شناور کردن»؛ «تکرار و تورم زبانی»؛ «واژگونی زبانی»؛ «تحقیر زبانی» و «تشابه اسمی» آشنا کند.
نویسنده در مورد الگوی «یکتا کردن» بر این باور است: «جوامع استبدادی تمایل دارند که برخی از اسمها را در هالهای از تقدس و رازآلودگی قرار دهند و آنها را یکتا و منحصر به فرد کنند. برای مثال، طبق دستور مقامات کره شمالی استفاده از نام رهبر کره شمالی «کیم جون اون» kim jong- un برای افراد تازه متولد شده ممنوع است و کسانی که قبلا این نام را داشتهاند باید نام خود را عوض کنند.
بهرامی کمیل در توضیح الگوی بعدی میگوید: «وصلهای کردن» یکی از الگوهای رایج زبانی در جوامع نامباور است که در آن؛ ترکیب دو یا چند کلمه بدون درنظر گرفتن معنا و هویت قبلی آن کلمات انجام میشود.
برای مثال برخی از آنها با چسباندن پسوند «دینی» به «روشنفکر»؛ اصطلاح «روشنفکر دینی» را اختراع کردند که بطور حتم مستلزم تغییر در معنای قبلی کلمه «روشنفکر» یا «دین» یا هر دو است. روشنفکران دینی، خود منبع ارایه صدها اصطلاح چسب و وصلهای جدید بودهاند.
برای مثال «دموکراسی اسلامی»، «مردمسالاری دینی»، «دموکراسی عرفانی»، «جامعه مدنی اسلامی»، «اقتصاد اسلامی» و...
در نتیجهگیری این کتاب آمده است: به همین ترتیب میتوان گفت دلیل اصلی تدوین انبوهی از اهداف، سندها، الگوها، قوانین و نقشهای جامع در کشور ما ریشه در همین فرهنگ نامباور دارد. مهم این است که قانون مبارزه با فساد، سند چشمانداز، منشور حقوق شهروندی و الگوی جامع پیشرفت تدوین شود؛ برای اجرا کافی است نام آن مدارک را مدام تکرار و تکرار و تکرار کنیم.
بهرامی کمیل در توضیح ریشههای فکری و فلسفی این کتاب میگوید: هدف این نوشتار پرداختن به کاربرد زبان در شرایط اجتماعی خاص مانند زبان صنفی (Jargon)؛ زبان حرفهای (Lingo) و یا زبان رمزی (Argo) نیست؛ بلکه این مطالعه در پی توصیف وضعیت و الگوهای زبانی است که هرچند ریشههای اسطورهای داشته اما ردپای آن تا به امروز قابل مشاهده است و به آمیختگی دو طرفه زبان و ذهن افراد یک فرهنگ مربوط میشود.
همانطور که ارنست کاسیرر مطرح میکند: این برداشت که نام و ذات رابطهای ضروری و درونی با همدیگر دارند و نام نه تنها بر یک موضوع دلالت میکند، بلکه در واقع ذات آن موضوع است و قوه یک چیز واقعی در نام آن عجین است، یکی از فرضهای بنیادی آگاهی اسطورهساز است. ذهن اسطورهای به تعبیر کاسیرر و ذهن ابتدایی به تعبیر لوسین لوی برول ویژگیهایی دارد که میتواند با رواج عقلانیت در جامعه سازگار نباشد.
نویسنده کتاب میافزاید: طرح موضوع «نام باوری»؛ ادامه همان پروژه فکری بود که در سال 1393 در کتاب «گونهشناسی روشنفکران ایرانی» مطرح کردم. همچنان اعتقاد دارم «نقد فرهنگ» یکی از مهمترین کمبودهای جامعه ایران است. در اثبات این مدعا همین نکته کافی است که بگوییم بدترین مواجه با این کتاب، که در حوزه نقد فرهنگ و جامعه ایران است، توسط همان افرادی انجام شد که مدعی ضرورت انجام چنین مطالعاتی بودند.
به سخن دیگر؛ نشریات روشنفکری و صاحبان شبکهها و کانالهای اجتماعی؛ طرح چنین موضوعاتی توسط غیرخودیها را بایکوت کامل میکنند و خودشان همان روابط مافیایی را که در حوزه سیاست نقد میکنند در حوزه فرهنگ بنا میکنند.
بهرامی کمیل همچنین به ضعفهای کتاب نیز اشاره میکند و میافزاید: از ضعفهای این کتاب آن است که بیشتر طرح موضوع و توصیف بوده است و نویسنده زمان و دانش کافی برای ورود به حوزه تحلیل را نداشته است که امیدوارم در زمانی دیگر یا توسط سایر اندیشمندان این موضوع کاملتر شود.
کتاب «نامباوری» نوشته نظام بهرامیکمیل از سوی انتشارات پویه مهر اشراق منتشر شده است.
نظر شما