حجت میانجی در یادداشتی نگاهی به داستان بلند «دار واش»، اثر سپیده زمانی پرداخته است.
«دارِ واش» از دختر جوانى به نام شمسيه میگويد كه با خانوادهاش، بهدليل فعاليتهاى سياسى پدر، از تبريز به شمال ايران تبعيد شده و در روستايى در اطراف سارى ساكن مىشوند. ماجرای داستان مقارن با دوره ملوکالطوایفی است. زمانى كه در مناطق مختلف ایران، زندگی رعیت، تابع نوسانات احساس طبقاتی، دستخوش تغیير دائمى بوده است.
شمسيه دختری است باسواد و شجاع که باور دارد براى بهبود وضع مردم جامعه بايد امر سوادآموزى و آموزش و پرورش كودكان جدى گرفته شود. بنابراين تصميم به تاسيس مدرسهاى در روستا مىگيرد. او در مسير اين تصميم با ارباب روستا و خانوادهاش آشنا مىشود. با مردم روستا معاشرت مىكند و با استمرار رفت و آمدهايش به عمارت ارباب، براى كسب اجازه و دريافت كمك مالى، با رافاييل (مباشر گرجىتبار ارباب) آشنا میشود. چندى بعد اين دو عاشق يكديگر شده و نامههاى عاشقانه و هدايايى با هم رد و بدل مىكنند. نامههايى كه نيم قرن بعد، در سوى دیگر اين كره خاكى، زندگى زن جوانى به نام مهتاب را دستخوش تغيير مىنمايند.
مهتاب يک عصر زمستانى، بر حسب اتفاق، صندوقچهاى حاوى نامههاى عاشقانه و هدايايى را مىيابد كه مادرش سالها قبل با خود از ايران آورده. در نامهها دو عاشق از عشق، و در ميان راز و نياز عاشقانهشان از ساخت مدرسه براى كودكان روستايى سخن میگويند. از طرفی دیگر خود مهتاب هم درگیر عشقی است که فرجامش به قصه این نامهها گره میخورد.
موضوع مهاجرت که در دنیای امروز مولفههای مختص به خود را یدک میکشد، در رمان حضوری ناگزیر دارد و از هر دو حیث، چه آنکه مهاجرت خودخواسته یا آنکه به جبر بر انسان تحمیل شده باشد، در اين رمان به آن پرداخته شده. اما در كنار اين دو گونه از مهاجرت، كتاب به هجرت و حركت سومى نيز مىپردازد كه همانا هجرت انسان در درون خويشتن است.
اين كتاب با آيهاى از عهد عتيق (خروج ١٥:٢٦) آغاز میشود: خداوند فرمود هرآینه اگر قول یهوه، خدای خود را بشنوی، و آنچه را در نظر او راست است بهجا آوری، و احکام او را بشنوی، و تمامی فرایض او را نگاه داری، همانا هیچ یک از همه مرضهایی را که بر مصریان آوردهام بر تو نیاورم، زیرا که من یهوه، شفادهنده تو هستم.
در اين آيه بر درستكارى (شرط رستگارى) تاكيد شده و اين مشروط بودن تداعىكننده چرخه تداوم است. شايد چيزى شبيه تداوم آنچه مهتاب در رويايش ديده اما مشروط. آيا آنچه مهتاب در رويايش ديده نيز مشروط است؟ آيا براى مهتاب گريزى از طلسمى كه بر او گذاشتهاند وجود دارد.
همچنين در زبان عبرى شفادهنده مترادف رافاييل معنى شده؛ شخصيتى كه در رمان بدون حضور او شناخت شمسيه (شخصيت اصلى رمان) غيرممكن است. ديدگاه روحانی تلفيق شده با باورهاى اساطيرى حاکم بر رمان، مبین این مفهوم است که شخصیتها در پسزمینه زندگی خود با عقاید روحانى و باور به نمادها به مصاف زندگی میروند تا با بازتاب هرآنچه بر آنها میگذرد در این وادی به قضاوت نشسته شوند. توجه به نمادها و نشانهها كه در سراسر كتاب از آن بهره گرفته شده مىتواند باب داستانى ديگر، پنهان در لابهلای سطور كتاب، بر خواننده بگشايد.
پرداختن به آداب و مفاهيم فولكوريک، يكى ديگر از مولفههايی است كه بدان توجه شده. تركيب آداب قومى و رفتارهاى فولک كه در جاى جاى ايران بخش بزرگى از رفتارها را متاثر مىسازد در رمان كاركرد قابل توجهى دارد.
نام اين كتاب (دارِ واش) در گويش مازندرانى به معنى گياهان سبزی است كه بر روى درختان مىرويند و نيز به معنى علفهاى هرزی است كه در اطراف درختان مىرويند.
از مولفههای ممتاز این کتاب میتوان به توصیفات بسیار دقیق صحنهها، حوادث و روابط انسانی اشاره کرد. بر همین مبنا شکل روایی این رمان را بیشتر باید توصیفگر دانست تا بیانی. و البته تمام رمان از زاویه دید دانای کل روایت شده است.
نظر شما