جنایات و مکافاتِ دریافت جوایز دولتی از سوی هنرمندان و روشنفکران!
وقتی که تهمت میگذارند در جیبهای بیگناهت؟!
فاضل ترکمن، نویسنده، شاعر و منتقد در یادداشتی به موضوع جایزه جشنواره شعر فجر پرداخته است که در ادامه میخوانید.
با این مقدمه نه قصد تطهیر جشنواره شعر فجر یا فیلم فجر را دارم. نه قصد تطهیر یا تخریب چیز دیگری را... فقط طرح سوال کردم و چند مقایسه. مگر غیر از این است که همه ما در کشور ایران زندگی میکنیم و چه بخواهیم یا نخواهیم حتی در سیاهکردن فرمهای اداری یا بانکی، گاهی باید به یکسری از سوالات کلیشهای و همیشهای، پاسخهای غیرانتخابی بدهیم؟! پس چرا عدهای شبهروشنفکر و تندرو، شاعران، نویسندگان و هنرمندان را بابت دریافت جوایز دولتی متهم به مزدوری میکنند؟! نمونهاش منوچهر آتشی از شاعران شاخص معاصر که جایزه چهرههای ماندگار را دریافت کرد و آماجی از حملات به سمت او روانه شد. تا جایی که دو روز بعد از دریافت این جایزه، دار فانی را وداع گفت! یا ابوتراب خسروی که برای نوشتن رمان «ملکان عذاب» موفق به دریافت جایزهی جلال آلاحمد شد و توسط بسیاری از افراد رادیکال مورد سرزنش قرار گرفت. نمونهها زیاد هستند و این دست از اتهامات، در حوزه ادبیات، بسیار بیشتر از حوزههای هنری است.
اینجانب یعنی ف.ت! (نامبرده!) از برندگان جشنواره شعر فجر هستم. نه یکبار، سهبار! منتها برای مجموعه شعرهای حوزه کودکونوجوان. در یکی از سالهای اهدای جوایز، وقتی که سرو زرین من برای کتاب «حرفهای گریهدار»، توی دست رئیسجمهورِ وقت کاشته شده بود، بنده سرباز بودم و در پادگان کلاغپررفتن را تجربه میکردم! روحِ پُرفتوح من حتی خبر نداشت که کتابم توسط ناشر کودکونوجوان به جشنواره ارسال شده است، یا برنده شدم... راستش! همیشه و همهجا حرف خودم را زدهام؛ با صراحت تمام. منتها بلد نیستم ژست اپوزیسیون بگیرم. انتقاد و اعتراض من در تمام مقالات، شعرها، داستانها، طنزها و دیگر نوشتههایم موجود است. تاوان هم دادهام! منتها ادا درنمیآورم و پُز دَر نمیکنم!
محمدعلی جمالزاده ما ایرانیها را خوب میشناخت! بهتر از هر کس دیگری! در کتاب «خلقیات ما ایرانیان» مثلا... یاد همان دیالوگ عزتالله انتظامی در فیلم «خانهای روی آب» بهمن فرمانآرا میافتم که میگفت: «توی این ممکلت بغض و حسادت و تنگنظری، شغل دوم همهی ماست.». حقیقت این است که جایزه از نوع دولتی یا خصوصیاش بهانهای بیش نیست. در تمام این سالهایی که اصغر فرهادی برای سینمای ایران افتخارآفرینی داشته است، چهقدر از سمت همکاران و همقطاران و منتقدان، موردِ سرزنش و اتهامهای سیاسی قرار گرفته است؟! یا در همین حوزه شعر بعد از اعلام برندگان «جایزه شعر شاملو» در هر دورهای، چه اتفاقات و اعتراضات و انتقاداتی از سوی شاعران و منتقدان پیش میآید؟! اصلا جایزه خصوصی هوشنگ گلشیری چرا بسته شد؟! آیا خسته نشده بودند افراد این بنیاد مهم و از جمله فرزانه طاهری از حرفوحدیثها؟! همین ماه اخیر، بعد از اعلام برگزیدگان جایزه خصوصی احمد محمود چه حواشی غمانگیزی پیش آمد؟!
پس دولتی و خصوصی بهانه است؛ آن هم در کشوری که همه ارکان آن حتی خصوصیترینش، بهنوعی زیرنظر دولت و حکومت است. ضمن اینکه تمام جشنوارههای داخلی اعم از دولتی یا خصوصی و یا حتی جشنوارههای خارجی، محاسن و معایبی دارد و سابقه ندارد که هیچکدام بدون حرفوحدیث به سوگ ننشسته باشند! تمام جوایز دولتی و خصوصی مشمول سلیقه و محدود به رای داوران آن دوره است و مطلق نیست.
قانون جشنواره شعر فجر بعد از چندین دوره به این روال شد که تمام کتابهای شعر چاپشده در سال قبلی، طبق تاریخ فیپا مورد بررسی قرار میگرفت، حتی اگر شاعر موردنظر کتابش را برای شرکت در جشنواره، ارسال نمیکرد. در دوره هشتم و نهم که دو مجموعه شعر حوزه کودک و نوجوان من برگزیده شدند، این بررسی توسط خود دبیرخانه صورت گرفته بود و من کتابی برای جشنواره ارسال نکرده بودم.
تعهد، تفکر و هنر هر هنرمندی نه به اداواطوارها و پُزیسیون(!)های او بلکه به آثار و عملکرد او برمیگردد و قضاوت هنرمندان با دریافت یک جایزه دولتی، آن هم در شرایطی که همه شهروندان بهنوعی مجبور به استفاده از حقوق شهروندی در دولت هستند، ادعا و برچسبی پوچ است و مرا یاد شعر زیبای استادم سیمین بهبهانی میاندازد که میگفت:
«وقتی که تهمت میگذارند، در جیبهای بیگناهت
یک آسمان قطران و نفرت میبارد از چشمِ سیاهت...»
نظر شما