این رمان درباره زندگی و روابط عاطفی و اجتماعی دختری بهنام مریم است که در بستر برخی مسائل سیاسیاجتماعی روایت میشود.
در پشت جلد كتاب آمده است: «پیراهن بی درز مریم» تجربه نسلیست آرمانگرا و درگیر بهبود جهان و آفرینش حماسههای بزرگ که بهدست فرومایگان مثله شدند. این رمان درباره زندگی و روابط عاطفی و اجتماعی دختری بهنام مریم است که در بستر برخی مسائل سیاسیاجتماعی روایت میشود.
ندا کاووسیفر در کارنامه کاری خود رمان نوجوان «سهترکه بر دوچرخه، من، میمون و پدر» را دارد که برنده جایزه گام اول شده و همچنین مجموعه داستان «خواب با چشمان باز» کاووسیفر سال ۱۳۸۸ جایزه هفتاقلیم را از آن خود کرده است. اين مجموعه همچنين جایزه گلشیری را بدست آورد و در جايزه مهرگان ادب نيز تقدير شد.
رمان «پيراهن بي درز مريم» نيز مانند داستانهای مجموعه «خواب با چشمان باز» در فضاهای فرا واقعی در مرز میان خواب و رویا، در سایهروشن عقل و جنون رخ میدهد و نویسنده با قرار دادن شخصیتهایی متفاوت در فضایی فراواقعی، متکی بر عناصر بومی و محلی، جهان معنایی ویژه را پایهریزی کند.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
این یعنی فرق داریم. یعنی آیندهمان روشن است؟ نبود، واقعا نبود. حالا که به باغچهی خشک خانه، به اتاقهای متروک، به یک قبر جوانمرگ نگاه میکنم، میبینم چقدر خالهها و داییهایم خوشبخت بودند که بچههایشان یکطوری نبودند، که نمرههای ریاضیاتشان خوب بود، که تالاپی از درخت میافتادند، که نقاشیهایشان گه بود، چشمچشم دو ابرو بود. حالا همهشان استاد دانشگاه، دبیر و مهندس و معمار و کوفت و هزار چیز دیگرند…
و پارهيي ديگر از همين رمان:
مرجان گفته بود اوضاعمان بهتر شده و از آمدن میثم نامی گفت.
با مادر رفته ایم. من موهایم را بافته ام و تونیک چهارخانه قهوه ای و قرمز پوشیده ام. مادر شیرینی عید آورده با جعبه ی آبرنگ و نگذاشته اند به دست بچه ها برسد. از پارکینگ به دفترمرکزی هدایت شده ایم. چفیه برگردن دارد. نگاهم می کند. مادر مشکل شیرینی و جعبه ی رنگ را توضیح می دهد. و او با مِهر سر تکان می دهد.
بعد می گوید:" برای این آبجی ما هم یک لچک بلندتر تهیه بشه، برای دفعه ی بعد، بد نیس حاج خانم؟ یا بهتره با چادربیاریدش."
بوی گلاب ترحلوا می دهد فضا. می بارد برمن نگاهش. قلبم می لرزد. بخوانید فعل استمرارش را.
می گوید :"شما هم نگران نباشین اینا به دستشون می رسه، حاج خانوم ."
یک شیرینی برمی دارد و در دهان می گذارد. لحنش جاهل مآب و مهربان است. نگاهش اما.
«پيراهن بي درز مريم» نوشته ندا كاووسيفر را نشر نيماژ منتشر كرده است
نظر شما