نشست نقد و بررسی کتاب «سنجش منابع تاریخی شاهنامه» برگزار شد
غفوری: تنها منبع فردوسی شاهنامه ابومنصوری نبوده است
ابوالفضل خطیبی و علی دبیر بر این باورند که کتاب «سنجش منابع تاریخی شاهنامه» گامی مهم در مسیر شاهنامهپژوهی است.
در ابتدای نشست، حسین دهقان دبیر علمی جشنواره پژوهش فرهنگی سال از این گفت که برگزاری نشستهای نقد و بررسی آثار برگزیده این جشنواره، از این دوره که پانزدهمین دوره جشنواره پژوهش فرهنگی سال بوده است در دستور کار برگزارکنندگان این جایزه قرار گرفته تا ضمن آنکه گستره فعالیت جشنواره تمام طول سال را فرابگیرد و در نتیجه پویایی جشنواره افزایش یابد، گامی در جهت معرفی هر چه بیشتر آثار برگزیده نیز برداشته شود.
پس از این سخنان مقدماتی نوبت به نویسنده کتاب، فرزین غفوری رسید تا به معرفی اثر خود بپردازد. غفوری در ابتدای سخنانش گفت: «من از دوره فوق لیسانس درگیر کار بر روی ایده این اثر بودم که در نهایت به پایاننامه دوران فوقلیسانسم تبدیل شد و پس از آن در دوران دکترا هم ادامه پیدا کرد و با تعمیق و تکمیل آن در این دوره به اثری تبدیل شد که شکل ویراستهاش را در این کتاب میبینید.»
وی افزود: «من کار پژوهشی خود برای این کتاب را با مطالعه تطبیقی قسمتهای مربوط به خسرو انوشیروان در شاهنامه آغاز کردم. از میان قسمتهای مربوط به خسرو انوشیروان هم تمرکز خود را بر آن بخشهایی گذاشتم که جنبه تاریخی قوی داشت مثل اصلاحات خسرو انوشیروان و جنگهای او. این بخشها را با منابع تاریخی موجود باقی مانده در زمینه زیست و حکومت خسرو انوشیروان مطابقت دادم و این تبدیل به پایاننامه فوق لیسانسم شد. در دوره دکتری علاوه بر تعمیق این مباحث، به بحث منابع تاریخی شاهنامه نیز پرداختم.»
غفوری گفت: «در صد سال گذشته درباره منابع شاهنامه بحثهای فراوانی صورت گرفته و مهمترین دستاورد این صد سال اجماع بر این موضوع بوده که اساس شاهنامه فردوسی شاهنامه ابومنصوری بوده است.»
این عضو هیئت علمی فرهنگستان ضمن بیان این موضوع که مطالعه تطبیقی نشان میدهد شاهنامه همپای دیگر منابع تاریخی باقی مانده از دوره خودش حرکت میکند گفت: «حتی در بعضی موارد مانند جنگهای خسرو انوشیروان شاهنامه نسبت به تمام منابع دوره اولیه اسلامی مانند تاریخ طبری، تاریخ بلعی و دیگر منابع برتری دارد. پرسشی که برای من پیش آمد این بود که این برتری محسوس که هم از لحاظ دقت و هم از لحاظ تفصیل است، از کجا پدید آمده است؟ چون این برتری حتی نسبت به تاریخ ثعالبی هم مشاهده میشد به این نتیجه رسیدم که فردوسی منبع منحصر به فردی داشته است که در دسترس دیگر مورخان آن دوره نبوده است.»
وی گفت: «ویژگی دوران خسرو انوشیروان این است که طولانی بوده است و از سوی دیگر، او شاهنشاهی بسیار مشهور بوده است. به همین دلیل در منابع بیزانسی و ارمنی و... اطلاعات فراوانی درباره او پیدا میکنیم و از طریق کتاب الفهرست ابنندیم نیز میتوانیم دریابیم که کتابهایی درباره او در زمان تهیه کتاب الفهرست وجود داشته است. از جمله این کتابها الکارنامج فی سیرت انوشروان، التاج فی سیرت انوشروان و کتاب انوشروان بودهاند.»
غفوری افزود: «من به این نتیجه رسیدم که به موازات هم سه دسته گزارش معتبر درباره انوشیروان وجود دارد. یکی گزارشی که در تجارب الامم ابوعلی مسکویه آمده است. دیگری گزارشی که در نهایت الامم و اخبار الطوال آمده و گزارش سوم گزارشی است که در شاهنامه ذکر شده. هر یک از این گزارشها هم به یکی از منابعی که ابن ندیم آنها را نام برده دسترسی داشتهاند و هیچ یک از سنت خداینامه که تاریخ پادشاهان را به صورت کلی و نه با تفصیل بررسی میکرده، در این مورد خاص بهرهبرداری نکردهاند.»
به گفته این پژوهشگر: «محققان اثر جدید کم کم داشتند به اجماع میرسیدند دو کتاب التاج فی سیرت انوشروان و الکارنامج فی سیرت انوشروان یک کتاب بودهاند و هر دو منبع مسکویه قرار گرفتهاند. نتیجهای که من گرفتم این بود که اینگونه نیست و منبع مسکویه هیچ یک از این دو کتاب نبوده و احتمال دارد کتاب سوم فهرست ابن ندیم باشد. الکارنامج منبعی بوده است که به احتمال قریب به یقین فردوسی برای نوشتن دوران انوشیروان از آن بهره برده است و التاج هم منبع نهایت العرب و دینوری بوده است.»
غفوری همچنین گفت: «دستاوردی که این کتاب در زمینه منبعشناسی شاهنامه دارد مهم است ولی حتی اگر آن را نادیده بگیریم در زمینه مطالعه تطبیقی نیز این دستاوردها پر اهمیت است. مثلاً در مورد شورش انوشزاد نشان دادهام زاویه ورود نولدکه شاهنامهپژوه آلمانی و نینا پیگولوسکایا خاورشناس روس به این موضوع غلط بوده و شورش انوشزاد پس از نبرد انطاکیه و زمانی که خسرو انوشیروان در کشور حضور نداشته رخ داده است.»
وی با اشاره به اینکه بزرگان شاهنامهپژوهی بر این موضوع تاکید دارند که شاهنامه ابومنصری منبع اساس و شاید تنها منبع فردوسی بوده است گفت: «اگر این فرض را قبول کنیم میشود گفت مصنفان شاهنامه ابومنصوری به الکارنامج دسترسی داشتهاند ولی به گمان من به احتمال فراوان خود فردوسی به الکارنامج دسترسی داشته است.»
پس از آنکه غفوری سخنان خود را به پایان رساند نوبت به ابوالفضل خطیبی شاهنامهپژوه رسید تا به ارزیابی کتاب «سنجش منابع تاریخی شاهنامه» بپردازد. وی گفت: «در زمانهای که رسالهها انشای تمام عیار هستند این رساله و این کتاب اثری درخشان و حاصل دقت، زحمت و پشتکار فراوان محسوب میشود. در این کتاب منابع مختلف فارسی و غیر فارسی مورد توجه قرار گرفته و میشود گفت منبع مهمی نبوده که از نظر نویسنده پنهان مانده باشد.»
خطیبی گفت: «این اثر مطالعات تطبیقی بین شاهنامه و تاریخ ایران باستان را چند گام به جلو برده است و اثری بسیار مهم تلقی میشود.
وی با اشاره به تقسیم بندی شاهنامه به سه بخش اساطیر، پهلوانی و تاریخی که به وسیله یوگنی برتلس انجام گرفته است گفت: «بر مبنای این تقسیمبندی غالباً بخشهای تاریخی شاهنامه به این بهانه که از غنای داستانی بخشهای اساطیری و پهلوانی بیبهره هستند کمتر مورد توجه قرار میگیرند. در عین حال این تصور وجود دارد که به دلیل روایی بودن شاهنامه و در نتیجه احتمال ورود تخیل به آن، بخشهای تاریخی اثر از اهمیتی بهره نمیبرد. غفوری این تز را به کلی کنار گذاشته و با مطالعه تطبیقی اهمیت بخشهای تاریخی شاهنامه را نمایان کرده است. این مطالعه به ویژه در مطابقت شاهنامه با تاریخ پروکوپیوس اهمیت خود را نمایان میسازد.»
خطیبی سپس تشکیک خود درباره تقسیمبندی سهگانه برتلس را ادامه داد و گفت: «ما میدانیم که در بخش پهلوانی شاهنامه رد پای پادشاهان اشکانی و خاندانهای آن دوران قابل مشاهده است و همچنین در بخش تاریخی، نمودهایی از اتفاقاتی که در بخشهای اساطیری رخ میدهد را مشاهده میکنیم. از جمله این اتفاقات میتوان به اژدهاکشیهایی که در این بخش رخ میدهد اشاره کرد. این تداخلها باعث میشود که نتوانیم تقسیمبندی برتلس را چندان دقیق بدانیم و بر مبنای آن بخواهیم درباره روایتهای شاهنامه نظر کلی صادر کنیم. ضمن اینکه دیدی که در گذشته وجود داشته تمایزی میان تاریخ و افسانه و حماسه قائل نبوده و حتی امروز هم همین تصور در میان مردم وجود دارد و چندان میان این بخشها تفاوتی قائل نمیشوند.»
وی افزود: «شاهنامه که مهمترین اثر حماسی ایران است با حماسههای دیگر کشورها به کل متفاوت است. به قول خالقی مطلق شاهنامه یک کتاب نیست. میتوان نزدیک به سی تا چهل کتاب را شمرد که در یک کتاب جمع شده و شاهنامه را تشکیل دادهاند.»
او در بخش دیگری از سخنانش به جنبههای انتقادی بحث خود نسبت به کتاب «سنجش منابع تاریخی شاهنامه» پرداخت و گفت: «اولین ایراد را به نام کتاب وارد میدانم. سنجش اسم مصدر است و معنای مقایسه میدهد و باید همراه آن «با» بیاید. سنجش معنای ارزیابی ندارد. از طرف دیگر منابع تاریخی شاهنامه که در عنوان کتاب ذکر شده مقوله مبهمی است. به درستی از عنوان نمیتوان مستفاد کرد که منظور از منابع تاریخی چیست. عنوان پیشنهادی من برای چنین کتابی میتوانست چنین باشد: مقایسه گزارش شاهنامه با منابع تاریخی.»
وی گفت: «تا جایی که کتاب به مطالعه تطبیقی میپردازد عالی است ولی زمانی که وارد بحث خداینامه میشود به نظرم باید عمیقتر میبود. خداینامه یکی از بحثهای پیچیده شاهنامهشناسی است و هر کس درباره این مقوله نظری دارد. به همین دلیل نمیتوان نظر قطعی داد و مثلاً گفت فردوسی حتماً از الکارنامج بهره برده است. ما نمیتوانیم نظر قطعی بدهیم ولی من به این موضوع که فردوسی از الکارنامج بهره برده اعتقادی ندارم. من معتقدم منبع فردوسی فقط شاهنامه ابومنصوری بوده است.»
به گفته خطیبی: «شاهنامه با ساختار منسجم فعلیاش نمیتواند محصول پنجاه یا صد سال باشد. بیشک این اثر پیش از آنکه به فردوسی برسد بسیار چکشکاری شده و فردوسی با توجه به صفت امانتداری که به قرائن مختلف در او سراغ داریم آن اثر را به صورت کامل به نظم درآورده است. فردوسی جا به جا امانتداری خود را در شاهنامه اثبات میکند. چه دلیلی دارد که از الکارنامج استفاده کند و منبع را نگوید؟»
پس از خطیبی نوبت به علی دلیر رسید تا نظرات خود درباره کتاب را بیان کند. وی گفت: «این کتاب آغازگر نگرش ژرف به شاهنامه از زاویهای دیگر است و هر کدام از عناوین و سرفصلهایی که کتاب به آنها میپردازد میتواند سرنخ و منشا تحقیقی بزرگ می تواند باشد.»
وی افزود: «سطر به سطر کتاب ساختارمند است و مانند رود روانی پیش میرود و روایتی جذاب دارد و ملال انگیز نمی شود. این کتاب این حقیقت را گوشزد میکند که فردوسی خردورز مانند یک خرد کل انسان را در فرهنگ عمیق ایرانی دیده است .»
دلیر با اشاره به اینکه عنوان کتاب گویا نیست و با متن همخوانی ندارد به مقوله رویکرد فردوسی نسبت به تاریخ پرداخت و گفت: «فردوسی در بخش تاریخی اثرش هم از جایگاه خود در مقام راوی خارج نشده و نگاهش نگاه صرفاً تاریخی نبوده است. فردوسی بسیاری از واژهها را خودش ساخته و بعضی از اسامی خاص را بر مبنای الزامات وزنی و... به شکل دیگری درآورده است و در مواجهه با شاهنامه به عنوان اثری تاریخی حتماً باید جنبه ادبی اثر و دخل و تصرفهایی که از این منظر در روایت تاریخی صورت گرفته است را مدنظر قرار دهیم.»
نظر شما