شیخ صدوق در کتاب «توحید صدوق» از حنان روایت آورده است که گفت: «از امام صادق (ع) از عرش و کرسی پرسیدم فرمود: عرش صفات بسیار مختلف دارد در هر سببی که در قرآن آمده است صفت جداگانهای دارد.»
آیه ۲۵۵ سوره مبارکه بقره، یکی از زیباترین آیات کلام الله مجید از دو جنبه معنایی و زیبایی شناختی است. یکی از ویژگیهای مهم این آیه در استخدام واژه و مفهوم «کرسی» است و این واژه تنها در یک آیه دیگر قرآن کریم به کار رفته است. ترجمه آیه به قلم بهاءالدین خرمشاهی چنین است: «خداوند كسى است كه جز او خدايى نيست، زنده پاينده است، نه غنودن او را فراگيرد نه خواب، آنچه در آسمانها و در زمين است از اوست، كيست كه در نزد او، جز به اذن او، به شفاعت برخيزد، گذشته و آينده ايشان را مىداند و به چيزى از علم او احاطه و آگاهى نيابند مگر آنچه خود بخواهد، كرسى او آسمانها و زمين را فراگرفته است، و نگاهداشت آنها بر او دشوار نيست، و او بزرگوار و بزرگ است.»
مفهوم کرسی در این آیه گستره معنایی مهمی دارد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت، اما آیه دیگری که واژه کرسی در آن به کار رفته آیه ۳۴ سوره مبارکه «ص» به این شرح است: « وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ... و قطعا سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى بيفكنديم پس به توبه باز آمد.» که این واژه تنها بر یک معنای تخت یا صندلی به کار میرود.
از میان مترجمان و مفسران کهن امام ابوحفص نجمالدین عمر بن محمد نسفی در کتاب «تفسیر نسفی» کرسی و صندلی را به احاطه ملک و علم خدا در آسمانها و زمینیان ترجمه کرده است. به عبارتی در ظاهر لفظ شاید بتوان به این معنا چشم دوخت که تمامی آنچه که در زمین و آسمان است، در زیر کرسی یا صندلی خدا قرار دارد و مراد نسفی از این صندلی همان قدرت علم باری تعالی است.
حال این دانش از روزگار کهن را به دانش جدید پیوند میزنیم. علامه طباطبایی در ذیل بحث روایی در جلد دوم کتاب شریف «المیزان فی تفسیر القرآن» در تفسیر آیه 255 سوره بقره مفهوم کرسی خدا را با مفهوم عرش خدا برابر میداند و مینویسد: «میتوان گفت که کرسی با عرش متحد است و هر دو یک چیز هستند. یک چیزی که ظاهر و باطنی دارد ظاهر آن کرسی و باطن آن عرش است قهرا وقتی یکی از آن دو حمل کنندگانی داشته باشد دیگری هم دارد.»
شاید مهمترین آیهای که مفهوم عرش را مطرح میکند آیه 5 سوره مبارکه «طه» به این شرح است: «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است. عرش در متون روایی نیز معنایی نزدیک به علم دارد. به عنوان مثال در «معانی الاخبار» اثر مرحوم شیخ صدوق که از مهمترین منابع روایی شیعی است و در آن روایاتی از پیامبر اعظم و ائمه معصومین در معنای اصطلاحاتی از قرآن، علم کلام، مفاهیم فقهی و... گردآوری و درج شده است درباره مفهوم کرسی به حدیثی به این شرح اشاره شده: «از حفض بن غیاث روایت آورده است که گفت: من از امام صادق (ع) از قول خدای عزوجل پرسیدم که میفرماید: «وسع کرسیه السموات و الارض». یعنی امام فرمود: منظور از کرسی علم خداوند است. یا به عبارتی کرسی مراتبی از علم خداوند است.
همچنین شیخ صدوق در کتاب «توحید صدوق» نیز از حنان روایت آورده است که گفت: «از امام صادق (ع) از عرش و کرسی پرسیدم فرمود: عرش صفات بسیار مختلف دارد در هر سببی که در قرآن آمده است صفت جداگانهای دارد. در جمله «رب العرش العظیم» منظور ملک عظیم است و در جمله «الرحمن علی العرش استوی» که میفرماید رحمن بر ملک مسلط است و این عرش همان علم به کیفیت دادن به اشیاء است و درجایی که عرش و کرسی جدای از هم ذکر میشوند هر یک معنایی جداگانه دارند. برای اینکه عرش و کرسی دو باب از بزرگترین ابواب غیب بوده و خود آن دو نیز غیب هستند.
از محتوای تفاسیر و روایات آورده شده میتوان چنین به این عقیده شیعی در توحید صفاتی رسید که ذات باری تعالی محیط در دو مفهوم «زمان» و «مکان» نیست. محیط شدن در زمان و مکان و گرفتاری به آن از ویژگیهای جهان ماده است، حال آنکه خداوند نه جسم و نه عوارض جسمانی دارد و بنا بر این ویژگیها خداوند هیچگاه متکی به آفریدههای خود نیست. پس منطقی نیست که نعوذبالله صندلی بزرگی را در عرش تصور کنیم که خداوند روی آن نشسته و همه موجودات عالم در پایین پایههای این صندلی قرار داشته باشند. در این برداشت اما مهم این است که از صندلی و کرسی تعبیر به علم و دانش و قدرت این دو میشود. در میان دیگر مکاتب فکری اسلامی معتزلیها نیز به معانی کنایی و رمزی توجه داشته و منظور از کرسی را علم خداوند دانستهاند. بنابراین برای این دو گروه علومی مانند تاویل، هرمنوتیک و اتیمولوژی اهمیت خاصی داشته است.
اما گروهی دیگر از مکاتب فکری در تمدن اسلامی نیز آیات عرش و کرسی را با جمود بر ظواهر آیات تفسیر کردهاند. به عنوان مثال یکی از عقاید مهم حنبلیها که به علوم روایی بیش از علوم عقلی توجه دارند، جسمانیت حضرت حق است. به اعتقاد آنان خداوند بر «عرش» نشسته و از هر طرف عرش به مقدار ۶ وجب از وجبهای دست او زیاد آمده است. از دیگر معتقدان به تجسیم نیز میتوان پیروان فرقه «کرامیه» را نام برد که اکنون دیگر خبری از آنها نیست.
اما به طور کل برخی از اهل قلم در میان قدما همه معتقدان به تجسیم خدا را اهل مجسمه خواندهاند و اهالی مجسمه جایگاه خدا را در روی صندلیاش در عرش میدانند. ابوالحسن علی بن اسماعیل الاشعری (درگذشته به سال ۳۲۴ هجری) در کتاب «مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین» به این مباحث پرداخته است.
اشعری در بخش ششم این کتاب عقاید مجسمه را آورده و در بخش هفتم به آرا مردمان در باب مکان خدا میپردازد. او در این بخش ذیل سرفصل «سخن آنانکه خدا را در مکان میدانند» مینویسد: «گروهی گویند خدا جسمی است که هیچ یک از صفتهای جسم در او نیست... او در چیزها حلول نکند و در عرش استوار نیست مگر در مفهوم «برتر از عرش» که با آن مماس نتواند بود.» کسانی گویند خدا عرش را فرا گرفته و بدان پیوسته است... گروهی از جاعلان حدیث گفتهاند: تنها خدا نیست که عرش را فرا گرفته، او پیامبر (ص) را بر عرش و در کنار خود نشانده است.»
این نویسنده و متفکر قرن چهارم هجری در قسمت دیگری از بخش هفتم این کتاب به عقاید گوناگون درباره عرش نیز اشاره کرد و مینویسد: «مردمان در موضوع حمله عرش (حمالان عرش یا کسانی که عرش و صندلی خدا بر دوش آنان قرار دارد) اختلاف کردهاند: کیست که خدا را بر دوش برد؟
گروهی گویند «حملهای» که خدا را برند، بر یک حال نیستند، اگر خدا خشمناک شود بر دوش آنان سنگینی خواهد کرد و اگر خشنود باشد از سنگینی بارشان خواهد کاست. بعضی گفتهاند: خدا را سنگینی و سبکی نباشد و او را «حمله» بر دوش نکشند، این عرش است که سنگین و سبک گردد و «حمله» او را بر دوش برند.
این گروه گویند: «حمله» هشت فرشتهاند. گروهی دیگر «حمله» را هشت طایفه از فرشتگان میداند. بعضی هم گفتهاند که خدا بر عرش قرار دارد، اما بدان پیوسته نیست، نه از آن بابت که گوشهگیر است و در مکانی دیگر عزلت گزیده، جدایی او از صفتهای ذات است.» خود اشعری نیز هرچند تفسیر متفاوتی از آیات عرش و کرسی ارائه میدهد، اما به ظواهر آیات نیز پایبند است.
جالب اینجاست که این ظاهرپرستی و تصور حضور خدا روی صندلی و اعمال قدرتش، بحثهای درازدامنی را نیز در موضوع «دیدن» یا «ندیدن» حضرت حق موجب شده است. به هر حال اگر خداوند محل جلوسش روی صندلیِ بزرگی در عرش است، بنابراین باید بتوان با چشم مسلح نعوذبالله خدا را رویت کرد. جریان عقلگرای تمدن اسلامی همه با این تفکرات تجسیمی مقابله تئوریک کردهاند. درباب بحث که در اصلی بحثی درباره صندلی است، جدال میان عقل و ایمان در تفکر اسلامی نیز شکل گرفت. بزرگان مکتب معتزله و اندیشمندان شیعه به صراحت اذعان کردهاند که نباید در آیات عرش و کرسی به ظواهر بسنده کرد و منظور از این آیات و همچنین احادیث با محتوای مشابه، از باب مجاز و استعاره است.
اما فارغ از هرگونه ارزش گذاری روی این عقاید، حسآمیزی خیالین معتقدان به تجسیم در نوع خود بینظیر است که متاسفانه در بستر مناسبی مطرح نشدند. باید این تفکر از حوزه ویژه علم کلام به حوزه هنر و زیبایی شناسی میآمد. سابقه مباحث کلامی پیروان تجسیم نشان میدهد که اصولا بحث آنان مباحث علمی ساختارمندی نیست و راههای ثبوتی آنها نیز لرزان است. به عبارتی جنس مباحثشان بیش از آنکه کلامی و یا فلسفی باشد، بحثی ادبی و هنری است.
نظرات