متیو مککی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب:
فلسفه باید ما را به مفهوم زندگی برساند نه به بیمفهوم بودن آن
متیو مککی روانشناس و فیلسوفی آمریکایی است. وی با ارائه راهکارهای کنترل استرس و تسلط بر شرایط در قالب کتاب، توانسته به کمک انسانهای متعددی در سراسر جهان برود. در ادامه وی به سوالات مخاطبان ایرانیاش پاسخ خواهد داد.
در ابتدای امر میخواهم بپرسم که آیا خواندن کتابهایی با مضامین موفقیت و روانشناسی واقعا برای مخاطب مفید است؟
در گام اول مخاطب باید چکیدهای از دانشی که به سبب خواندن کتاب کسب کرده است را وارد زندگی روزمرهاش کند، ما به این چکیده میگوییم «آگاهی». زمانی که رفتار اشتباهی از ما سر میزند، ما بلافاصله متوجه آن رفتار میشویم. ما میتوانیم به سادگی با تمرکز بر روی رفتارهای اشتباهمان فرکانس آنها را کاهش دهیم. علاوه بر این تمرکز بر روی رفتارها، کلید تغییر آنها است. زمانی که ما روی رفتارهایمان تمرکز میکنیم و به تفسیر آنها میپردازیم، در زمان روی آوردن به آن رفتارها از خودمان میپرسیم که آیا باید رویه قبلی را پیش بگیریم یا رفتاری جدید از خودمان بروز دهیم. برای مثال اگر این رفتار انزواطلبی باشد، درست در هنگامی که فرد منزوی قصد فرار از جمع را دارد طیف وسیعی از انتخابها جلوی رویش قرار میگیرد. فرآیندی که از آن صحبت میکنم دقیقا به این شکل است که فرد ابتدا در معرض بروز رفتار قرار میگیرد، از روشهای مقابله برای کنترل روان و اعصاب خویش استفاده میکند، یک راه برای مقابله با رفتار نامناسب خود پیدا میکند، از تکنیکها استفاده میکند تا ترسش از بروز رفتارهای جدید را بپذیرد و از نظر روحی خودش را برای بروز رفتار جدید آماده میکند. یا تصور کنید شخصی عادت به منفینگری دارد، در گام اول باید مچ خودش را در حین بروز این رفتار بگیرد، سپس با روشهای آموزش داده شده در کتابها حواس خود را از افکار منفی پرت کند و روی تجربیات حسی تمرکز کند «آگاهی ذهن»، فکرهای منفی را از بین ببرد و افکارش را بازسازی کند. پس کتابها در صورتی میتوانند برای مخاطبان مفید باشند که مخاطبان نسبت به آنها آگاهی پیدا کنند و سپس جای افکار قدیمی خود را به افکار جدیدتر و تطبیق پذیرتر بدهند.
مرز باریکی بین آسوده بودن و بیخیالی وجود دارد، میشود این مرز را برایمان مشخص کنید؟
آسودگی حالتی فیزیولوژیک است که به شلبودن عضلات و کاهش کنشهای سیستم عصبی مرکزی مربوط است و نباید آن را با سر به هوایی اشتباه گرفت. بیخیال بودن، یعنی شکست در برابر تهدیدها و نداشتن دید درست به نگرانیها اما فرد آسوده میتواند به خوبی تهدیدهای اطرافش را تشخیص دهد. کسانی که مدیتیشن میکنند در صورت وقوع آتشسوزی میتوانند دود را تشخیص دهند و خود را برهانند. کسی که به تازگی از جلسه مدیتیشن برگشته میتواند با تمرکز بهتری به سوالات رئیسش پاسخ دهد.
آیا کنترل استرس و آسودهبودن برای مردمی که مدام در معرض خبرهای بد قرار میگیرند سخت نیست؟
کنترل استرس که شامل آمادگی ذهنی، آسوده بودن، رها کردن خود از بند شناخت و سایر تکنیکها است، با کنترل احساسات فرق دارد. تلاش برای کنترل احساساتی که خبرهای بد در درون ما ایجاد میکنند، تنها باعث بدترشدن این احساسات و افزایش استرس در درازمدت میشوند. هرچه بیشتر بر کنترل احساساتمان اصرار بورزیم، آنها مزمنتر میشوند. راه مقابله با اخبار بد، کنترل تنش فیزیکی است. ما میتوانیم با کنترل تنش فیزیکی در مواجهه با اخبار بد خودمان را کنترل کنیم و بهترین عکسالعمل را بروز دهیم.
جناب دکتر، شما در زمینه رفتار متناسب افراد در هنگام طلاق کتابها و مقالات زیادی نوشتهاید، لطفا خلاصهای از تمام این مقالات را برایمان در چند خط توضیح دهید.
طلاق گرفتن واقعا استرسزا است. هریک از طرفین باید درد، اندوه و آسیبهای ناشی از طلاق را بپذیرند و سعی در کتمان آن نداشته باشند. افراد باید از روشهای کنترل استرس مانند آمادگی ذهنی، آسودگی و ... استفاده کنند و نگرانیهایشان را به کمک افکار مقابلهای، نادیده گرفتن حرف دیگران، پرتکردن حواس خود به کارهای دیگر و در نهایت پذیرش امر کاهش دهند. به این نکته نیز باید توجه داشت که طرفین باید از رفتارهای احساسی بپرهیزند و به عقل خود رجوع کنند.
آیا آموزههای دینی میتوانند عزتنفس ما را بالا ببرند؟
آموزههای دینی با تاکید بر این مفهوم که ما بخشی از خدا هستیم، ارزش وجودی ما را به ما یادآور میشوند و اینگونه عزتنفس ما را بالا میبرند اما اگر همین آموزههای دینی برپایه این مفهوم شکل بگیرند که انسان ذاتا گناهکار است و بهخاطر گناه از بهشت اخراج شده ما را ذاتا بیارزش و بد جلوه میدهند. در کل بستگی دارد افراد چه دیدی نسبت به دین داشته باشند.
چگونه میتوان با داشتن دید وسیع نسبت به فلسفه دچار نهیلیسم نشد؟
نهیلیسم به معنای از دست دادن دید به عشق موجود در دنیا است. فلسفه باید ما را به مفهوم زندگی برساند نه به بیمفهوم بودن آن. برای اجتناب از نهیلیسم تنها کافی است بابت تمام عشق و حمایتی که دریافت میکنیم و شاهدش هستیم شکرگزار باشیم. درست است که بیرحمی و درد در دنیا وجود دارند، اما عشق چیزی است که همواره بر درد پیروز میشود.
با وجود درد و بیرحمی موجود در دنیا، آیا اینکه به آسودگی خود بیندیشیم سطحینگری نیست؟
درد و بیرحمی موجود در دنیا عمیقا ناراحت کنندهاند. در بسیاری از مواقع ما قربانی این درد میشویم. اما در برابر زشتیها، دردها و بیرحمیها ما باید به فکر خودمان باشیم. اینکه دیگران از خودشان در برابر آسیب محافظت نمیکنند نباید ما را هم وادار کند مانند آنها رفتار کنیم. آمادگی ذهنی، آسودگی و سایر روشهای کنترل استرس ما را در برابر این زشتیها ایمن میکنند.
ممنون از وقتی که به ما اختصاص دادید، در نهایت اگر حرفی با مردم ایران دارید بفرمایید.
مردم ایران دنبال شادی هستند، سعی میکنند عاشق باشند و آرامش داشته باشند، درست مانند همه مردم دنیا. فقط ای کاش میتوانستید آنقدر رها باشید تا شادی را به روش مخصوص به خود بیابید. امیدوارم روزی کشورهای ما به جای تهدید یکدیگر عاشق هم باشند.
نظر شما