سیاوش در فرهنگ ایرانی یکی از استوارترین و تاثیرگذارترین شخصیتهای اساطیری ایران بهشمار میرود. سنتهای جامه سیاه پوشیدن، سینهزنی، نخلگردانی و... گواهی از آیین سوگ سیاوش است.
همچنین نشانههای سوگ سیاوش بر آثار سفالی کهن خوارزم و بینالنهرین، نقاشیهای دیواری پنجکند سغد، آثار سفالی جدیدتر و نیز در برخی از آیینهای عزاد و تعزیه در ایران امروز باقی مانده است. سیاوش در فرهنگ ایرانی یکی از استوارترین و تاثیرگذارترین شخصیتهای اساطیری بوده که بیشترین آثار تاریخی در باب برگزاری آیینهای مرتبط با وی در کاوشهای باستانشناسی به دست آمده است.
سیاوش به معنی «دارنده اسب گشن سیاه» که در اوستا با لقب کوی به معنی شاه ذکر شده است، فرزند کی کاوس بود که از دختری تورانی زاده شده است. بنا بر روایات کهن فر کیانی چندی به سیاوش پیوسته و وی مانند همه شاهان کیانی چالاک و پرهیزکار و بزرگمنش بود. واژه سیاوش در اوستا به صورت سیاورشن آمده است. که این خود یک واژه مرکب است که از دو بخش به معنی سیاه و به معنی گشن تشکیل شده است. سیاوش در فرهنگ اوستایی به صورت «دارنده اسب نر سیاه» معنی شده است. در ادبیات ودایی اشارهای به نام سیاوش وجود ندارد و در اوستا از نسبت سیاوش به کیکاوس سخنی نرفته است؛ ولیکن تقریبا همه متون پهلوی و کلیه روایات تاریخی او را فرزند کاوس دانستهاند.
سیاوش در اوستا با لقب کوی یا کی بهعنوان یکی از پادشاهان کیانی مطرح میشود؛ کوی یا کی لقبی است که پیش از زردشت در نواحی شرقی ایران قبل از اسم پادشاهان میآمده است. در بند صد و چهل و سه از کرده سی و یکم فرودین یشت و بند هفتاد و یکم از کرده دهم و بند هفتاد و هفتم از کرده یازدهم زامیاد یشت نام سیاوش به صورت «کیسیاورشن» در زمره شاهان کیانی (کیقباد، کیاپیوه، کی/آرش، کیپشین، کیبیارشن، کیکاووس، کیسیاوش و کیخسرو) آمده است. در شاهنامه سیاوش یکی از مهمترین پهلوانان حماسه ملی است ولیکن هیچگاه به پادشاهی نمیرسد.
سیاوش به روایت فردوسی پسر کیکاووس و نوه کیقباد از پادشاهان کیانی است. مادر سیاوش که فردوسی در داستان سیاوش نام وی را ذکر نکرده دختری تورانی است که به واسطه گیو و توس به دربار کیکاووس راه پیدا کرده است. نام سیاوش در متون پهلوی به صورت سیاوخش آمده است. در متن پهلوی مینوی خرد از زبان دانا فلسفه وجودی سیاوش ساختن گنگ دژ و به وجود آمدن کیخسرو ذکر شده است. در مینوی خرد آمده است که از «کاووس این سود بود که سیاوش از تن او آفریده شده و بسیار اعمال دیگر از وی سر زد. و از سیاوش این سودها بود مانند: زادن کیخسرو و ساختن گنگ دژ»
در بندهش ذکر شده که «باری دیگر افراسیاب کوشید، کیسیاوش به کارزار آمد، به بهانه سودابه که -زن کاووس سودابه بود- سیاوش به ایرانشهر بازنشد. بدینروی که افراسیاب زینهار (آوردن سیاوش) به خود را پذیرفت، (سیاوش) به سوی کاووس نیامد، بلکه خود به ترکستان شد. دخت افراسیاب را به زنی گرفت. کیخسرو از او زاده شد. سیاوش را آن جای کشتند. باز در جای دیگر همین متن آمده است که «سیاوش گنگ دژ کرد که دارای دست و پاس، افراشته درفش، همیشه گردان، بر سر دیوان بود؛ کیخسرو آن را به زمین نشاند. او را هفت دیوار است: زرین، سیمین، پولادین، برنجین، آهنین، آبگینهای و کاسگین. او را هفتصد فرسنگ راسته (درم) میان است و پانزده دروازه بدوست که از دروازه تا دروازه به گردونه اسبی و روزبهاری به پانزده روز شاید شدن.
سیاوش در اساطیر ایرانی چگونه است؟
در روایات و آثار بازمانده بینالنهرین نیز شخصی و موقعیت ویژهای به ایزد نباتات اختصاص دارد. در بینالنهرین هرساله آیینهای عزاداری وسیعی برای این ایزد برگزار میشده است. شخصیت سیاوش و آیینهای مربوط به عزاداری او با اسطوره و آیینهای عزاداری دموزی ایزد شهید شونده و برکت بخشنده بینالنهرینی در هزاره دوم و اول پیش از میلاد مرتبط است. دموزی خدای محبوب بینالنهرینی، ایزد نباتات و همسر اینانا یا اینین ایزدبانوی آب و عشق استو اینانا بر همسر خویش دموزی خشم میگیرد و سبب مرگ وی میشود و او را به زیر زمین یا جهان مردگان میفرستد؛ مرگ ایزد نباتی مرگ گیاهان و کشتزارها را به بار میآورد؛ بعد از آن اینانا سخت از کرده خویش پشیمان و با گریستنهای فراوان که نمادی از بارش باران و در واقع به نوعی جادوی بارانآوری است سبب بازگشت دموزی به جهان زندگان میشود.
آیینهای عزاداری ایزد نباتات بسیار کهن بوده و با امور کشاورزی مرتبط است. این آیینها که در واقع با مرگ و حیات مجدد ایزد نباتات ارتباط دارد در روزگاران کهن در همه پهنه فرهنگی آسیای غربی، از دره سند و بینالنهرین تا مصر و یونان رایج بوده است. دلیل رواج آیینهای عزاداری ایزدب رکت بخشنده نباتات در چنین پهنه جغرافیایی را میتوان روابط بسیار کهن جوامع کشاورزی و دامداری این پهنه دانست. در این عزاداریها آیینهای گریستن، مویه کردن، سینه زنی، زنجیر زنی، زخم بر خویش زدن و نمایشهای غمانگیزی که نمادی از مرگ ایزد نباتات بود برپا میشد.
اسطورههای مربوط به ایزد برکتبخشنده نباتات و آیینهای عزاداری و بازگشت مجدد وی در هر یک از سرزمینهای محدوده جغرافیایی فرهنگ آسیای غربی به شکل خاص آن محدوده درآمده است. دموزی سومری در بابل تحت عنوان تموز، در یونان با نام دیونیسوس، در هند با نامه رامه و در ایران با عنوان سیاوش نمایان شده است. در ایران تمایل عمومی بر تبدیل اساطیر خدایان به حماسههای شاهان و قهرمانان بوده و به این ترتیب یازد نباتی از جهان خدایی فرود آمده و به کلی شکل انسانی به خود گرفته و با عنوان قهرمانی به نام سیاوش، فرزند کیکاوس و پدر کیخسرو نمود پیدا میکند.
در اساطیر ایران ذکر شده که در هزاره دوم و در زمان پادشاهی کیکاوس چون افراسیاب به ایران حمله کرد سیاوش به کارزار آمده و به سبب نیرنگ سودابه که زن کیکاوس بود به ایران شهر بازنگشت و از افراسیاب زینهار خواست و افراسیاب زینهار وی را پذیرفت. سیاوش به ترکستان رفت و دختر افراسیاب را به زنی گرفت که کیخسرو از او زاده شد. سیاوش را در تورانزمین کشتند و کیخسرو به کین پدر افراسیاب را کشت و خود به کنگدژ شد و پادشاهی را به لهراسب سپرد. در دینکرد چنین آمده که چون کیکاوس به آسمان هجوم برد ایزد نریوسنگ خواست تا جان او را بستاند؛ آنگاه فروشی کیخسرو که هنوز از مادر زاده نشده بود گفت ای نریوسنگ کیکاوس را مکش زیرا که از پشت این مرد سیاوش و از پشت سیاوش من پدید خواهم آمد.
منابع:
بلوکباشی، علی، نخلگردانی (از ایران چه میدانم؟) تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی
بهار، مهرداد: بندهش (توس)، از اسطوره تا تاریخ (چشمه)، جستاری در فرهنگ ایران (اسطوره)، پژوهشی در اساطیر ایران (توس).
تفضلی، احمد: مینوی خرد.
دوستخواه، جلیل: اوستا، مروارید.
یاحقی، محمدجعفر: فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی، فرهنگ معاصر
نظر شما