کتابخواندن میتواند مقدمات رشد فکری و فرهنگی جوامع را فراهم کند، اما گسترش کتابهای سطحی و مبتذل با تخریب سلیقه عمومی، جامعه را عقب نگه میدارد.
رشد قارچگونه مراکز نشر و صفهای طولانی
تشکیل صفهای بلند و انتظار برای دریافت امضای نویسندگانی که بیش از دنیای حقیقی در فضای مجازی شناخته شدهاند، یکی دیگر از مواردی است که بیشتر اوقات نشان از ابتذال دارد. از اواخر دهه 80 شاهد این مساله در تمامی حوزههای فرهنگ، هنر و ادبیات به ویژه تئاتر، سینما، داستان هستیم؛ فرایندی که نشان از افول ذائقه مخاطب دارد.
اعظم کیانافراز، مدیر انتشارات افراز با انتقاد از رشد قارچگونه ناشران با سبک کاری متفاوت با ناشران قدیمی فعالیت میکنند، گفت: «در دو یا سه دهه اخیر شرایط تغییرکرده و کار به جایی رسیده است که مخاطبان امروز برای خرید کتابی عامهپسند صف میبندد.»
در حالی برای کتابهای سطحی صفهای طولانی تشکیل میشود که تیراژ کتابهایی که موجب ارتقای دانش و فرهنگ میشود، نمیتواند بیش از 300 نسخه باشد و به گفته فعالان حوزه نشر، انتشار 300 نسخهای کتاب به معنی مرگ ناشر است. جامعه در شرایطی است که نمیخواهد برای کتاب هزینه کند، همچنین ناشر ترجیح میدهد کارهای بیدردسر چاپ کند. البته شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، با وجود چنین اظهار نظری، ناشرها را در شکلگیری این روند محکوم نمیکند و میگوید: «وظیفه اخلاقی و فرهنگی ناشر، در جامعهای شکل میگیرد که همه چیز برای ارتقای فرهنگ عمومی به قاعده باشد.»
بهرهگیری اقتصادی از احساسات جوانان
نمیتوان منکر شهرت و محبوبیت سلبریتیها و افرادی که در جامعه مطرح هستند، بود؛ بهویژه وقتی به وسیله رسانهها در فضای مجازی مطرح میشوند. اینکه جوانان برای گرفتن امضا و دیدن یک نفر زمانی طولانی صرف کنند، نیازی کاذب و در حوزه روانشناسی، بهعنوان یک آسیب مطرح است.
حسن عشایری، عصبشناس و روانشناس عصبی، معتقد است؛ نویسنده؛ اثر خلق میکند تا افراد بخوانند و نقد کنند؛ نه اینکه دیگران از او امضا و عکس بگیرند. از نظر او، جامعه در حال اتومایز شدن است و افراد تنها بهدنبال کسب هویت برای خودشان هستند. «از طرفی همواره افرادی در جامعه هستند که از احساسات نوجوانان و جوانان سوءاستفاده و بهرهگیری اقتصادی کنند. ممکن است نوجوانان و جوانان، شیفته فردی شوند و این خود نوعی فتیشیزم است؛ مانند بتپرستی. این افراد برای جوانان جایگاه بت را پیدا میکنند که خیلی خطرناک است.»
سقوط در ورطه عوامگرایی و بیفرهنگی
قرارگرفتن رمانهای عامهپسندانه یا نوشتههای مبتذل(فاقد ارزش ادبی و فکری) در حوزههای به اصطلاح «روانشناسی» یا «مدیریت موفقیت» در میان کتابهای پرفروش و تیراژ 10هزارتایی این سبک کتابها در مقایسه با تیراژ 500 نسخهای کتابهایی که حاصل سالها پژوهش و تحلیلهای عمیق و ضروری برای جامعه به شمار میروند، از واقعیتهایی انکارناپذیر در جامعه امروز ما هستند. به گفته ناصر فکوهی، استاد انسانشناسی دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ، پدیدهای که با آن روبهرو هستیم «ابتذال سلیقه مردمی» است.
او با انتقاد از عملکرد مدیریت فرهنگی در کشور، بر این باور است که «عرصههای فرهنگی امروز به وسیله مدیرانی در دست گرفته شدهاند که بیشترین فاصله را با هر نوع فرهنگی جز فرهنگ بازاری و عامهپسند ولو در قالبهای به ظاهر روشنفکرانه و نوکیسهاش دارند.»
به گفته فکوهی، «وقتی ناشران ما به کتابها و تهیهکنندگان ما به فیلمها همان نگاهی را دارند که یک میوهفروش به میوههایش یا یک قصاب به گوشتهایش و یک بنگاهی ماشین به ماشینهایش، نمیتوان انتظاری بیش از آنچه پیش رویمان میگذرد، داشته باشیم.»
رانتهای بزرگی که نشر را به ابتذال کشید
تعدد ناشران در ایران مساله دیگری است که میتواند در به ابتذال کشیده شدن، نشر موثر باشد. در ایران 17هزار پروانه نشر صادر شده اما آیا به این تعداد پدیدآورنده حرفهای و متخصص، مترجم کاربلد و پژوهشگر واقعی داریم؟ این سوال را فرید مرادی، ویراستار، پژوهشگر و کارشناس حوزه نشر مطرح میکند و با پاسخ منفی به این سوال، «کتابسازی و کپیکاری» را بهعنوان عوامل اصلی ابتذال در نشر ایران برمیشمارد.
از نظر مرادی «کتاب یکی از عواملی است که بانک جهانی به عنوان معیار توسعه میشناسد و به همین دلیل زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی برای دریافت وام از بانک جهانی، پروانه نشر به صورت بیرویه صادر شد تا جایی که هرکس مدرک لیسانس داشت میتوانست پروانه نشر دریافت کند.»
وی همچنین رانتهای تشویقی برای ناشر شدن را مورد نقد قرار داد و آنها را در ایجاد ابتذال، موثر خواند؛ رانتهایی مانند وام کمبهره و کاغذ با ارز دولتی و...
ترجمههای شلخته و ناشران انبوهکار
ترجمههای موازی از دیگر آسیبهای بازار نشر ما است. یکسری از ناشران که تقریبا تازهکار هستند، صرفا به دلیل دغدغههای مالی و عمدتا در حوزه ترجمه فعالیت میکنند.
کاوه میرعباسی، مترجم نامآشنا در حوزه ادبیات داستانی میگوید: «دلیل چاپ ترجمههای مبتدل، عمدتا ناشرانی هستند که خیلی سریع، بهشکل انبوه، درنهایت شلختگی و با ترجمه خیلی بد کتاب چاپ میکنند.» او البته نبود ویراستار و سرویراستار در مراکز نشر را نیز عامل تعدد انتشار ترجمههای مخدوش میداند
ترجمه بد آثار شناخته شده و اثرگذار در ادبیات جهان، بهجای اینکه بهاشتراکگذارنده اثر درخشان خارجی با مخاطبان ایرانی باشند، متن مبتذلی هستند که تنها میتوانند مخاطب را دچار ذائقه کنند. میرعباسی معتقد است ترجمههای نادرست، «ذائقه خواننده را پایین میآورند؛ تا جایی که افراد به خواندن فارسیِ غلط، عادت میکنند.»
حمایت از کتابهای سطحی و سرگرم کردن مردم
صنعت نشر در ایران، مصائب و مسائل عمدهای دارد که ترویج کتابهای سطحی و عامهپسند در جامعه، تنها نتیجه بخشِ کوچکی از آن است. شاید «برخی از معضلات بزرگ نشر ناشی از سیاستهای دولت در زمینه ممیزی و فقدان حمایت از آثار اصیل ادبی در ایران باشد که باعث شده بخشی از ادبیات عامهپسند و برخی کتابسازیها به عنوان جریان اصیل معرفی شود.» این احتمال را محمدجواد جزینی، نویسنده ومنتقد ادبیات داستانی مطرح میکند.
او جریان نقد به سیاستهای دولتی رایج در جامعه باز را نیز زیر سوال میبرد و میگوید: «سیاستهای حمایتی، جوایز نامعتبری که میدهند، رسانههایی که در خدمت تبلیغ این نوع آثار قرار میگیرند، همه از عواملی هستند که به شرایط موجود دامن زدهاند.»
در واقع با این نگاه، اینگونه بهنظر میآید که کتابهای سطحی در جامعه به آن دلیل مورد حمایت قرار میگیرند که مردم با آنها سرگرم باشند و سراغ کتابهای عمیق و شاید دردسرساز نروند.
مدیران فرهنگی با عوامیت، خیلی فاصله ندارند
«متفکران در جامعه ما به شدت غریباند و تودهها با آنها ارتباط برقرار نمیکنند؛ زیرا متفکران و اندیشمندان میخواهند عادات ذهنی و چهارچوبهای اشتباه را تغییر دهند.» به گفته بیژن عبدالکریمی، عضو هیئت علمی و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی، مردم هم در این میانه تنها مصرفکنندهاند و آسیب از همینجا شروع میشود.
این استاد دانشگاه، پیکان نقد را به طرف مدیران فرهنگی میگیرد و میگوید: «عمده مدیران فرهنگی در واقع با عوامیت خیلی فاصله ندارند و خود بخشی از پوپولیسم هستند.»
از نظر او: «در دوران کنونی که از آن به عنوان دوران مدرنتیه متاخر یا دوران پسامدرن یاد میشود باید گفت، آگاهی ارج و قرب ندارد، هدف واقعی از زندگی میل به دستیابی به حکمت و حقیقت و میل به آگاهی برای رسیدن به سعادت نیست. غایت اصلی زندگی قریببهاتفاق مردم جهان، میل به رفاه و بهرهمندی بیشتر از دستاوردهای تکنولوژیک است.»
سطحیخوانی، مقدمه عمیقخوانی است؟
کتابهای سطحی در جامعه حضور پررنگی دارند و روزبهروز بر گستره آنها اضافه میشود، اما آیا میتوان امیدوار بود که خواندن کتاب هرچند سطحی منجر به تربیت انسانهای کتابخوان بشود؟
حسین حسینخانی، مدیر انتشارات آگاه معتقد است «جامعه به رمان عامهپسند عادت نمیکند؛ بلکه افراد رشد میکنند و عاقلتر میشوند.» اما به شرطی که این اتفاق بیفتد و مردم در بند آثار سطحی، باقی نمانند. علیرضا بهشتی، مدیر انتشارات روزنه بر این شرط تاکید دارد و نقد اصلی را متوجه دو طیف میداند: «از این دیدگاه میتوان به رواج کتابهای سطحی در جامعه انتقاد کرد که برخی از نویسندهها تا آخر عمر آثاری ابتدایی مینویسند. برخی از ناشران هم که تمام سرمایه خود را روی انتشار کتابهای سطحی میگذارند و هیچ تلاشی برای رشد نمیکنند، مستوجب انتقادند.»
جزینی هم از نویسندگانی است که ادبیات عامهپسند را پلکان ادبیات متفکرانه میدانند، اما چنانچه اشاره شد، نقش سیاستگذاران و دولتها را در این میان برجسته میکند و میگوید: «دولت وظیفه دارد که راه این پلکان را تغییر دهد و با چاپ ادبیات عمیقتر و متفکرانهتر مردم را به خوانش ادبیات بهتر دعوت کند.» این در حالی است که فکوهی «نخواندن هیچ کتابی را بهتر از خواندن کتابها و نوشتههایی» میداند که «ذهن انسانها را تخریب و افکار و اندیشههای زشت، ضد انسانی، نژادپرستانه، ضد فرهنگی، برتریجویانه، احساسات نفرت نسبت به دیگران را در انسانها تقویت میکند».
مشروح نظرات کارشناسانی که در تولید پرونده «توسعه ابتذال در بازار نشر» با ایبنا مشارکت داشتند:
رواج کتابهای سطحی و سقوط سلیقه جمعی
ترجمههای مخدوش و ناشران پولدوست
کتاب، فیالنفسه فرهنگ نیست/ متفکران در جامعه ما غریباند
حمایت از کتابهای سطحی و نادیده ماندن آثار متفکرانه
امیدی به سطحیخوانها هست؟
کاسبان عاطفه و احساسات در حوزه نشر!
مرادی: تعداد پدیدآورندگان متخصص کمتر از پروانههای نشر است
وقتی لومپنها در نقش ناشر، نویسنده و مترجم وارد میدان میشوند
ناشرانی که چشمشان به تعداد فالوئرهای نویسنده است
نظر شما