یکی از جانبازان کرمانی که فامیل آن شهید بود به آقا میگفت: من از شما شفاعت میخواهم و آقا با تواضع گفت: من چیزی را که ندارم چگونه به شما بدهم. این شهدا میتوانند شفاعت کنند و بعد رو کرد به حاج قاسم سلیمانی کرد و گفت: ایشان هم از کسانی است که فردای قیامت میتواند شفاعت کند.
در تالار اندیشه حوزه هنری مراسمی بود برای شهید سردار شعبان نصیری از مدافعان حرم و من باید میرفتم و شعر میخواندم. سردار در ردیف اول و با فاصله پنج شش صندلی نشسته بود و من بلند شدم بروم شعر بخوانم چند نفری هم به احترام بلند شدند و ناگهان سردار را هم دیدم که ایستاده، به طرفش رفتم و صورتش را بوسیدم و ایشان هم پیشانی مرا بوسید. این یکی از بهترین صلههای شعر من بود در آن شعر و چند شعر دیگر نام سردار سلیمانی را مثل مهر و خاتم انگشتری در شعرم جا داده بودم.
خون سردار سلیمانی پس از خون سیدالشهدا (ع) تأثیرگذارترین خونی است که در سرزمین عراق به زمین ریخته شد و این خون خیلی اتفاقات بزرگی را رقم خواهد زد.
شهادت حق آن بزرگمرد بود
نظر شما