حامد زارع معتقد است که اعوانی، متفکری چندوجهی به حساب میآید. با اینکه از یکسو میتوان با اطمینان خاطر از سنتگرا بودن او سخن به میان آورد، نمیتوان با قاطعیت او را در سلسله سنتگرایانی چون شوآن و گنون قرار داد.
حامد زارع در این کتاب میگوید بیتردید باید غلامرضا اعوانی را در زمره چهرههای حکمی و در ادامه نگرش و روش شیخ اشراق رتبهبندی کرد. اعوانی نهتنها به حقانیت و جامعیت حکمت الهی در برابر فلسفههای اسلامی و غربی باور دارد، بلکه ابرام مثالزدنی بر این باور خود دارد. شاید به همین دلیل است که بیان و زبان او در طول سنواتی که از تأثیرگذاری او بر مجامع فکری میگذرد تقریبا ثابت و بدون تغییر مانده است. این ثبات، اثبات پایمردی در راهی است که اعوانی آن را راه راستین و به بیان دقیقتر یگانه راه راستین میداند. بدین ترتیب غلامرضا اعوانی با گام گذاشتن در مسیر سلوک سهروردی به مثابه سرسلسله افلاطونیان پارس، نماینده نگاه حکمایی در سپهر فلسفی ایران معاصر ارزیابی میشود. طبیعی است که همواره در برابر این نگاه حکمایی و افلاطونی، نگاه عقلایی و ارسطویی صفآرایی کرده است. نگاهی که غلامحسین ابراهیمی دینانی دیگر چهره شاخص اندیشه فلسفی معاصر، نماینده آن است و بارها جلسات خصوصیای که با حضور این دو نماینده شاخص نگاه حکمایی و عقلایی تشکیل شده، به صحنه رویارویی فکری و حتی جدال جدی حکمت و فکرت تبدیل کرده است.
در بخش دیگری از کتاب مولف با تاکید بر اینکه غلامرضا اعوانی در منش و روش خود به حکمت پایبند است مینویسد: «اعوانی هر امری را در چارچوب حکمت به سنجش میگیرد. او دین و علم را نیز از منظر حکمت به رسمیت میشناسد و به همین سبب در نظام فکری خود دچار تنش میان مسائل علمی در مواجهه با باورهای دینی نمیشود. البته این یگانگی علم و دین نزد او دلیلی بر عدم پیچیدگی تفکرش نیست و به نظر میرسد اعوانی با وجود سادگی، یکی از پچیدهترین متفکران معاصر ایران محسوب میشود. چه اینکه به اعتقاد او باطن دین مبتنی بر علم و حکمت است و دین درصدد است تا فهم انسان را هدایت کند. از دیدگاه اعوانی آنجا که انسان هدایتپذیر شود، درست نقطه و جایگاهی است که به علم رسیده است. بدین ترتیب میتوان مشاهده کرد که یگانگی علم و دین نزد او دارای مراتب است و این در حالی است که حکمت به مثابه راه راستین فهم دین و علم، ذاتی مبتنی بر معرفت دارد. اگر گوهر دین و علم را نیز معرفت بدانیم، متوجه پیچیدگی نگرش اعوانی با وجود سادگی آن خواهیم شد.
زارع همچنین معتقد است که اعوانی از نگاهی دیگر نیز متفکری چندوجهی به حساب میآید. با اینکه از یکسو میتوان با اطمینان خاطر از سنتگرا بودن او سخن به میان آورد، نمیتوان با قاطعیت او را در سلسله سنتگرایانی چون شوآن و گنون قرار داد. از یکسو اعوانی در پایبندی به نگاه سنتی دارای صبغهای غیر قابل تردید است و حتی درباره مرکزپنداری زمین در نجوم سنتی معتقد است که تنها از نظر فیزیکی نظر قدما باطل شده و با بطلان حیث فیزیکی مسئله جنبه متافیزیکی و معنوی آن باطل نمیشود؛ اما از سوی دیگر بر خلاف سنتگرایان که معتقد به وحدت ادیانان، دیدگاه معتدلتری درباره این وحدت دارد.
به گفته نویسنده؛ اعوانی هر چه زبانی قوی در خواندن و نوشتن ادبیات عربی و انگلیسی و حتی فرانسوی دارد، دستی قوی برای نگارش کتاب یا ترجمه کتاب ندارد و کارنامه او از این منظر بسیار گزیده و انگشتشمار اما با این وجود قوی و مثالزدنی است. تصحیح رساله «اعلام النبوة» ابوحاتم رازی، ترجمه گزیده اشعار ناصر خسرو به انگلیسی، ترجمه فقراتی از «تحقیق ماللهند» ابوریحان بیرونی از عربی به فارسی عمده کارنامه شناختهشده اعوانی در حوزه ترجمه و نشر کتاب است.
کتاب درواقع شامل مصاحبههای چندساله مؤلف با دکتر اعوانی است و از چهار فصل تشکیل شده است. در فصل نخست به زیروبم زندگی این حکیم معاصر پرداخته شده است. فصل دوم فرصتی برای تصویرسازی و معناسازی دیدگاههای علمی دکتر اعوانی در پاسخ به پرسشها و چالشهای مطرح شده در کتاب است و در آن بحثهایی درباره فلسفه، هستیشناسی و معرفتشناسی مورد گفتگو قرار گرفته است. در فصل سوم که طولانیترین فصل کتاب است، به رویکرد ثابت اعوانی ناظر به وابستگی فلسفه به حکمت است پرداخته شده است. همانطور که میدانیم تعریف این حکیم معاصر از فلسفه محدود است و میزان اعتبار آن به نسبتی که با حکمت برقرار میکند بستگی دارد. در فصل چهارم اعوانی درباره چهرههای درخشان تفکر اسلامی چون ابن سینا، سهروردی، ابن عربی، ملاصدرا و علامه طباطبایی که همگی به نوعی منتسب به یک جریان حکمی هستند، سخن به میان میآورد.
خود اعوانی نیز در پیشگفتار کتاب درباره حکمت نوشته است: «حکمت به معنای عام کلمه به معنی خرد است که همیشه در ایران بوده و از این حیث حکمت در همه ابعاد تمدن و فرهنگ تاثیر داشته است، از جمله در جهانبینی، ادبیات، شعر، سیاست و اخلاق در زندگانی روزمره مردم در همه ابعاد تاثیر داشته است. درحالیکه حکمت به معنای فلسفه مخصوص خواص بوده است. معمولا حکمت به معنای عام با دین ارتباط دارد و ادیان پیش از اسلام و دین اسلام هم حکمت بودهاند.»
درواقع در نگاه اعوانی حکمت در میان شعرای ما و به تعبیری در همه علوم ظهور کرده است. اصلا علم خودش حکمت است منتها مراتب دارد. مثل حکمت طبیعی، حکمت ریاضی.
سرفصلهای اصلی کتاب نیز عبارتند از: فلسفه و هستیشناسی، تاریخ و معرفتشناسی، علم و حکمتشناسی، سیدحسین نصر و سنتگرایی، گذشته و آینده حکمت اسلامی، حکمت و حکیم اسلامی، جایگاه حکمت در نظام دانشگاهی، نسبت حکمت و علوم انسانی، حکمت در عرصه مطالعه تطبیقی، ابن سینا و حکمت مشائی، سهروردی و حکمت اشراقی، ابن عربی و حکمت عرفانی، ملاصدرا و حکمت متعالی و علامه طباطبایی و حکمت قرآنی.
کتاب «آفاق فکرت در سپهر فطرت؛ گفتگوی حامد زارع با غلامرضا اعوانی» در ۱۹۱ صفحه و شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و به قیمت ۲۱۰۰۰ تومان از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است.
نظر شما