گفتوگو با محمدرضا غیاثیان، پژوهشگر «جامعالتواریخ»
چرا جامعالتواریخ نخستین تاریخ جهانی با معنای صحیح علمی است؟
غیاثیان میگوید: در قرن نوزدهم مستشرقان اروپایی ارزش جدید «جامعالتواریخ» را به عنوان تاریخ مفصّل جهان کشف کردند. پیش از رشیدالدین نیز تلاشهایی برای نوشتن تاریخ عالم صورت گرفت ولی هیچ کدام وسعت و ژرفای جامعالتواریخ را ندارند که از چین تا اروپا را در بربگیرد.
نسخهای که اکنون منتشر شده کهنترین نسخه فارسی جامعالتواریخ است که در سال 714 ق/1314 م در ربع رشیدی کتابت شده است. یک قرن بعد این کتاب به کتابخانه شاهرخ پادشاه تیموری راه یافته، و چون بخش تاریخ پیش از اسلام آن افتاده بوده، شاهرخ به مورخ نامدار دربار خویش، حافظ ابرو، فرمان تکمیل نسخه را میدهد. حافظ ابرو بخش قبل از اسلام کتاب را با مجمعالتواریخ خود جایگزین کرده و به دست خود آن را مینویسد. بنابراین قسم اول این کتاب، قدیمیترین نسخه از جلد اول مجمعالتواریخ حافظ ابرو است. با محمدرضا غیاثیان که بر کتاب «جامعالواریخ» رشیدالدین فضلالله همدانی (کتابت 714 ه.ق) مجمعالتواریخ حافظ ابرو (کتابت 829 ه.ق) نسخه برگردان دستنویس به نشانی H.1653 کتابخانه کاخ طوپقاپیسرایی (استانبول)» مقدمه و پژوهش نوشته گفتوگو انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
در ابتدا درباره پژوهشتان بر «جامعالتواریخ» فضلالله همدانی و «مجمعالتواریخ» حافظ ابرو توضیح بدهید.
تحقیق من درباره نسخههای جامعالتواریخ و مجمعالتواریخ از سال 2011 در کشور آلمان شروع شد که در اصل موضوع رساله دکتریام در آنجا بود. رشته تحصیلی من در آلمان تاریخ هنر اسلامی بود و به همین دلیل همواره بر روی نسخ خطی مصوّر کار کردهام. امروزه چهار نسخه جامعالتواریخ که در «ربع رشیدی» و تحت حمایت خود مولف (در حدود سالهای 714 تا 717 ق) کتابت شدهاند برای ما به یادگار مانده است. نقاشیهای این نسخهها را میتوان بزرگترین حجم آثار به جا مانده از نگارگری ایران در سدههای آغازین مصورسازی کتب دانست. تمام این نسخهها در خارج از ایران هستند و در این سالها این فرصت را داشتهام که آنها را از نزدیک در کشورهای مختلف ببینم. تحقیقات من بیش از آنکه به این نسخهها به عنوان شاهکار هنر کتابآرایی ایلخانی بپردازد، به برگرفت آنها در دوره تیموری معطوف بوده است.
هر چهار نسخه جامعالتواریخِ کتابت شده در ربع رشیدی به کتابخانه شاهرخ پادشاه تیموری راه یافته و در آنها تغییراتی اعمال شده است. میتوان گفت که همانطور که شاهرخ به دنبال تقلید فعالیتهای غازانخان بود، حافظ ابرو نیز به طور آگاهانه راه رشیدالدین در سده پیشین را دنبال کرد، چرا که میگوید: «صد سال هست در این فن، کتابی که مشتمل جمیع طوایف باشد کسی مدوّن نکرده و اگر کرده نیز نبشته بدین دیار نرسیده و مطالعه نیفتاده است.» با این اوصاف عجیب نخواهد بود که بگوییم مجمعالتواریخ حافظ ابرو نیز با هدف مشابهی تالیف شد و نقاشیهای آن نیز ملهم از نقاشیهای جامعالتواریخ است. مهمترین تفاوت این دو اثر در این است که مجمعالتواریخ حجمی حدود سه تا چهار برابر جامعالتواریخ دارد.
«جامعالتواریخ» و «مجمعالتواریخ» دربرگیرنده کدام دوره تاریخی است؟
رشیدالدین جامعالتواریخ را در دهه اول سده هشتم قمری به سفارش غازانخان و اولجایتو در سه مجلد بدین تفصیل تألیف کرد: جلد نخست که «تاریخ مبارک غازانی» نام دارد به تاریخ مغولان و ترکان اختصاص دارد. جلد دوم شامل دو بخش بوده که بخش اول آن در باب تاریخ اولجایتو از بین رفته است. بخش دومِ جلد دوم شامل تاریخ از زمان خلقت آدم تا انقراض عباسیان در سال 656ق، و نیز تاریخ غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، سلغریان و ضمیمهای در باب فاطمیان و اسماعیلیان است. آخرین فصل جلد دوم به تاریخ اقوام و ملل غیرمغول شامل ترکان، چین، بنیاسرائیل، افرنج و هند اختصاص دارد. جلد سوم، اثری جغرافیایی بوده که به جای نمانده است.
حافظ ابرو مجمعالتواریخ خود را در چهار مجلد بدین شرح تالیف کرد: جلد نخست تاریخ پیش از اسلام؛ جلد دوم: تاریخ اسلام تا انقراض عباسیان؛ جلد سوم از تاریخ صفاریان آغاز میشود و به تاریخ آل سلجوق و ایلخانان میپردازد. جلد چهارم که ارزشمندترین بخش مجمعالتواریخ است « زبدهالتواریخ بایسنغری» نام دارد و به وقایع پس از مرگ ابوسعید بهادر تا زمان ترور نافرجام شاهرخ در 23 ربیعالثانی 830 ق اختصاص دارد.
سابقه پژوهش درباره نسخه جامعالتواریخ به کدام دوره تاریخی برمیگردد و چه کسانی بر این اثر سترگ پژوهش کردهاند؟
سابقه پژوهش درباره این نسخه به دهه سوم قرن بیستم میلادی برمیگردد که محمد آقااوغلو، محقق ترک، سه نقاشی ایلخانی این کتاب را چاپ کرده و آن را به عنوان قدیمیترین نسخه جامعالتواریخ معرفی کرد. در سال 1955 ریچارد اتینگهاوزن در مقالهای به بررسی نقاشیهای دوره تیموری این نسخه پرداخته و سبک تصویرسازی کتاب تاریخی در دربار شاهرخ را معرفی کرد. در سال 1965 گونر اینال در پایاننامه دکتری خود در دانشگاه میشیگان، نقاشیهای ایلخانی این کتاب را مورد مطالعه قرار داد. پس از آن محققان زیادی توجه خود را به این نسخه معطوف کرده اما به دلیل در دسترس نبودن آن، عموما به نظرات اتینگهاوزن و اینال ارجاع داده و کسی مجال بررسی دقیق و موشکافانه آن را نداشته است. بنابراین تاریخچه دقیق مهاجرتهای این کتاب و دستکاریهای مالکان بعدی در آن نامعلوم بوده و به همین دلیل حقایق بسیاری در مورد پیچیدگیهای خاص آن پوشیده مانده است. از هفت سال پیش مجذوب این نسخه شده و به بررسی اصل آن و نیز چند نسخه مرتبط دیگر در مجموعههای عمومی و خصوصی کشورهای اروپایی پرداخته و توفیق این را داشتهام که تصاویر مشوش آن را مرتب، افتادگیها را مشخص و جابهجا شدگی اوراق را اصلاح کنم.
در جلد کتاب آمده مجلد اول جامعالتواریخ، قرار است این اثر در چند جلد به چاپ برسد؟
این کتاب چاپ عکسی نسخهای است که در کتابخانه کاخ توپکاپی (به شماره خزینه 1653) نگهداری میشود. بخش تاریخ پیش از اسلام این نسخه، مجمعالتواریخ حافظ ابرو است که به دست خود او نوشته شده است و مابقی بخشهای آن تالیف رشیدالدین است. در سال 1968 مسئولان کاخ توپکاپی به دلیل حجم زیاد کتاب (435 برگ در قطع بزرگ) تصمیم گرفتند تا کتاب را به چهار مجلد تقسیم کنند: جلد اول شامل مجمعالتواریخ و سه جلد دیگر جامعالتواریخ. انتشارات میراث مکتوب نیز به دلیل حجم زیاد کتاب تصمیم گرفت این چهار مجلد را در سه جلد منتشر کند.
برگی از نسخه خطی جامعالتواریخ
چند نسخه از جامعالتواریخ امروزه به دست ما رسیده است؟ و آیا نسخههای جامعالتواریخ کامل هستند؟
تعداد نسخههایی که امروزه به دست ما رسیده شاید به حدود صد نسخه نیز برسد. دکتر اوسامو اوتسوکا، استاد دانشگاه توکیو، جدیدترین تحقیق در مورد شناسایی نسخ خطی جامعالتواریخ در موزههای دنیا را انجام داده است. اما هنگامی که صحبت از قدیمیترین نسخهها میشود، تعداد آنها به تعداد انگشتان دست نمیرسد و همگی ناتمام هستند و افتادگی زیاد دارند.
امروزه چهار نسخه از جامعالتواریخ که محصول ربع رشیدی بوده باقی مانده که متاسفانه هیچ کدام کامل نیستند؛ بدین معنی که نه تنها تمام اوراق آنها به دست ما نرسیده است بلکه در زمان استنساخ نیز کامل نشده بودند. محتوای هر چهار نسخه شامل قسمتهایی از بخش دوم جلد دوم است. یکی از آنها نسخهای به زبان عربی است که در دو بخش در کتابخانه دانشگاه ادینبرو در اسکاتلند و مجموعه خلیلی در لندن نگهداری میشود. دو نسخه نیز به زبان فارسی در توپکاپی با شمارههای خزینه 1653 و 1654 محفوظ هستند. نسخه چهارم نیز به تازگی توسط بنده کشف شده که 31 برگ از آن در کتابخانه شاهرخ در نسخه خزینه 1653 درج شده و حدود 65 برگ آن در نسخهای دیگر جای داده شده که امروزه در بیش از 60 موزه و مجموعه خصوصی در سراسر دنیا پراکنده شده است. هر چهار نسخه مذکور مصور بوده و به جز نسخه نویافته همگی دارای انجامههای تاریخدار هستند.
از جلد اول جامعالتواریخ (یعنی تاریخ مغولان) نیز نسخهای نامصور موجود است که در زمان حیات رشیدالدین در سال 717ق در بغداد کتابت شده است. این نسخه به شماره روان 1518 در توپکاپی استانبول است.
پیشتر میراث مکتوب مجموعه جامعالتواریخ را با تصحیح محمد روشن به چاپ رسانده بود. آیا از آن منبع نیز برای این پژوهش یاری گرفتهاید؟
بله تاکنون هفده مجلد از کتب منتشر شده از سوی انتشارات میراث مکتوب به جامعالتواریخ اختصاص داده شده و تصحیح جدیدترین آنها (دوره سه جلدی تاریخ ایران و اسلام) بر اساس همین نسخه خزینه 1653 بوده است.
این اثر که شما پژوهش آن را بر عهده گرفتهاید تصحیح کدام نسخه برگردان جامعالتواریخ است؟ این پرسش را برای مجمعالتواریخ نیز پاسخ دهید.
نسخهای اکنون توسط انتشارات میراث مکتوب به صورت چاپ عکسی منتشر میشود کهنترین نسخه فارسی این اثر به تاریخ 714 ق است. ویژگی متمایز این نسخه (خزینه 1653) تغییراتی است که یک قرن بعد در کتابخانه شاهرخ در آن صورت میگیرد. از آنجایی که بخشهایی از کتاب از جمله تاریخ پیش از اسلام آن مفقود شده بوده، شاهرخ مورخ دربار خویش حافظ ابرو را به تکمیل بخشهای از بین رفته کتاب میگمارد. حافظ ابرو در مقدمه کتاب تصریح کرده که به شاهرخ پیشنهاد داده که بخش تاریخ ماقبل اسلام را از مجمعالتواریخ خود جایگزین کند و پادشاه موافقت میکند. با این توصیف، خزینه 1653 را میتوان نسخهای از مجمع-جامعالتواریخ به حساب آورد که تاریخ پیش از اسلام آن مجمعالتواریخ و سایر بخشهای آن جامعالتواریخ است.
محمدرضا غیاثیان
برخی از تاریخپژوهان بر این باورند که حافظ ابرو از آثار حمدالله مستوفی استفاده مستقیم کرده بدون اینکه کوچکترین اعتباری به مستوفی بدهد یا حتی نامی از او بیاورد. شما که بر «مجمعالتواریخ» پژوهش کردهاید نیز این براین باور هستید؟
من بیشتر روی بخش پیش از اسلام مجمعالتواریخ کار کردهام ولی اینکه گفتهاند نامی از مستوفی نیاورده صحیح نیست چرا که در چند جای کتاب نام منابع مختلفی را که از آنها بهره برده از جمله مستوفی را ذکر کرده است. به عنوان نمونه: مقدمه مدرسی زنجانی در مجمعالتواریخ السلطانیه، ص 14. معمولاً نیز سنت مورخان سدههای میانی ایران این نبوده که به طور مداوم در جای جای کتاب به منابع خود ارجاع دهند و این سنت آنهاست نه انتحال.
کدام نسخه از جامعالتواریخ اعتبار بیشتری دارد و تاریخپژوهان میتوانند به آن مراجعه کنند؟
برای جلد اول (تاریخ مبارک غازانی) نسخه روان 1518 در استانبول. همچنین نسخههای کتابخانه رامپور هند و کلکته و نیز نسخه 1113 در کتابخانه ملی فرانسه. برای بخش پیش از اسلام، نسخه 1654. برای سایر بخشهای جلد دوم نسخههای 1653 و 1654 و نسخه عربی.
ربع رشیدی در شمال تبریز
نسخه «جامع التواریخ» یا «تاریخ رشیدی» که در کاخ گلستان نگهداری میشود و از آثار ارزشمند و کهن تاریخی ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو است به گفته برخی تاریخپژوهان نثری ساده و روشن دارد و از لحاظ ادبی، تاریخی و حتی نگارگری باعث شده تا به عنوان سندی معتبر و با ارزش شناخته شود. تفاوت این نسخهها با دیگر نسخههای جامعالتواریخ چیست؟
دو نسخه جامعالتواریخ در کاخ گلستان است که یکی از آنها در سال 1004 ق در دربار گورکانان هند با 305 برگ و 98 مجلس نقاشی کتابت شده است. قطع بزرگ و کیفیت نگارههای این نسخه حکایت از اهمیت تاریخ مغولان جامعالتواریخ برای کورگانان دارد که خود از نسل تیمور بودند. نسخه دوم نیز در سال 1074ق در دوره صفوی در 612 برگ استنساخ شده است.
پژوهشگران تاریخ بر این نظر متفقالقول هستند که جامعالتواریخ نخستین تاریخ جهانی با معنای صحیح علمی است؟ آیا این دیدگاه مورد قبول شما نیز هست که به تازگی نسخهای از جامعالتواریخ را پژوهش کردهاید؟
چنین تعبیری از جامع التواریخ نه توسط مورّخان هم عصر رشیدالدین یا مورّخان بعد از او، بلکه توسط مستشرقان اروپایی قرن نوزدهم رواج یافته است. تقریباً تمام مورّخان ایرانی، جامع التواریخ را به عنوان «تاریخ مغولان» میشناختهاند و نه تاریخ عمومی عالم. تنها در قرن نوزدهم بود که مستشرقان اروپایی ارزش جدید این اثر را به عنوان تاریخ مفصّل جهان کشف کردند. پیش از رشیدالدین نیز تلاشهایی برای نوشتن تاریخ عالم صورت گرفته ولی هیچ کدام وسعت و ژرفای جامعالتواریخ را ندارند که از چین تا اروپا را در بربگیرد.
نظر شما