چرا امسال هیچ کتابی از شاخه علوم پایه در جایزه کتاب سال بالا نیامد؟
معضل جدید علم؛ رشتههای علوم پایه دیگر انتخاب نخبگان نیست
عبدالحسن بصیره معتقد است: رشتههای علوم پایه کم کم از افراد نخبه تهی میشود که باید گفت این مسئله ریشه در ساختار معیوب آموزش ما چه در گستره آموزش و پرورش چه در گستره آموزش عالی دارد.
عبدالحسن بصیره، مولف و فیزیکدان در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران به بررسی و تحلیل علتهای عدم انتخاب کتاب در شاخههای علوم پایه از سوی داوران جایزه کتاب سال پرداخت.
شرح این گفتوگو را در ادامه می خوانید.
دلیل اصلی اینکه امسال در جایزه کتاب سال هیچ کتابی از شاخه علوم پایه انتخاب نشد را در چه مواردی میدانید؟
امسال متاسفانه هیچ کتابی از علوم پایه برای جایزه کتاب سال انتخاب نشد با توجه به اطلاعاتی که من کسب کردم در شاخه فیزیک شمار کتابهایی که چاپ 1397 بودند از شمار انگشتان دست کمتر بودند. این رخداد معلول است و علت را در جای دیگری باید پی گرفت. کتابهایی که برای جایزه کتاب سال باید به دست داوران برسد قاعدتا باید کتابهای فاخری باشند و نگارش و ترجمه کتابهای فاخر نیز مخاطب خود را میطلبد. وقتی رشتههای علوم پایه به طور عام در این مملکت مورد تظلم قرار میگیرد کمک به محاق میروند؛ طبیعی است که مولف یا مترجم کتاب علوم پایه مخاطب خود را نمیبیند که تن به این کار دهد و انرژی خود را صرف این کار کند.
بیایید کمی به آمار و ارقام نگاهی بیاندازیم بیش از هشتاد هزار عضو هیات علمی در دانشگاههای سراسر کشور به امر تدریس و پژوهش مشغولند و نزدیک به چهار میلیون و پانصد هزار دانشجو که از میان آنها نزدیک به هفتصد هزار دانشجو کارشناسی ارشد و یکصدهزار دانشجوی دکتری از محضر این استادان کسب فیض میکنند، حال شما تصور میکنید چند درصد در رشتههای علوم پایه به تحصیل مشغولند که نیاز به چنین کتابهای فاخری به زبان فارسی پیدا کنند؟ چند روز پیش مطلبی را از مصاحبه دوست و همکار سابقم در روزنامه اطلاعات روز پنجم بهمن ماه سال جاری میخواندم که وی دلنگرانیهای خودش را ابراز کرده مبنی بر اینکه افراد نخبه رشتههای علوم پایه را انتخاب نمیکنند و زنگ خطر خالی شدن رشتههای علوم پایه از افراد نخبه به صدا درآمده است. وی درباره دانشگاه کردستان صحبت کرده که حدود چهل هزار نفر از برترین متقاضیان کنکور یا رشتههای پزشکی یا دانشگاه فرهنگیان را انتخاب کرده و رشتههای علوم پایه کم کم از افراد نخبه تهی میشود. به اعتقاد من دلنگرانیهای این فرد را نباید محدود به دانشگاه کردستان کنیم؛ بلکه این معضلی است که در تمام دانشگاهها کشور هم به وجود آمده و به نوعی فراگیر شده است. باید گفت این مسئله ریشه در ساختار معیوب آموزش ما چه در گستره آموزش و پرورش چه در گستره آموزش عالی دارد. شاید این سوال پیش آید که نقش فرهنگستان علوم در این میان چیست؟ فرهنگستان علوم تاکنون نتوانسته در سیاستگذاری آموزش کشور و پررنگ کردن نقش علوم پایه در توسعه پایدار کشور نقش مهمی ایفا کند و اعضای فرهیخته این فرهنگستان با هیچ موچین و انبری نتوانستهاند پنبه را از گوش سیاستگذاران آموزشی درآورد تا صدایشان تاثیرگذار شود.
آنها نتیجه نشستهایشان را به دولتمردان ذیربط ارائه میدهند؛ اما قطار آموزشی روی ریل همان ساختار معیوب پیش میرود. بی دلیل نیست که این رشتهها را علوم پایه مینامند چون درواقع پایه توسعه پایدار یک کشور محسوب میشوند؛ دقت کنید که در همین استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی انرژی باد و انرژی زمینگرمایی که در پهنه کشور ما فراوان میتوان بهرهبرداری کرد. به جای مصرف بیرویه سوختهای فسیلی و آلوده ساختن محیطزیست = چقدر این علوم نقش مهمی را ایفا میکنند. این تنها نمونه کوچکی از استفاده از علوم پایه در توسعه پایدار کشور است. در آغاز دهه 1360 که دانشگاههای سراسر کشور تعطیل شدند چند سالی مدیر فنی کارخانجات لامپ ایران شدم. وزارت معدن در سال 1363 یا 1364 برای تبادل تجربه و دانش فنی از مدیر شرکت آلمانی اسرام دعوت کرد و من در آ جلسه پرسیدم؛ در بخش پژوهش و توسعه کارخانه شما چند نفر مشغول به کارند؟ پاسخ داد: نزدیک به هشتاد دکتری فیزیک و چند دکتری شیمی که پروژههای دانشجویان دکتری دانشگاههای مختلف آلمان را که در زمینه لامپ و روشنایی است راهنمایی میکنند. وی متقابلا از من پرسید شما که مالک کارخانجات فیلیپین هلند شدهاید در این بخش به جامانده از آنها چند نفر مشغول کارند؟ شرم داشتم که پاسخ دهم که تنها من هستم با سه مسئولیت اجرایی دیگر در کارخانه. باید گفت؛ رمز توفیق کارخانههایی همچون اسرام آلمان در همین بهرهگیری پژوهشی از دانشآموختگان علوم پایه است.
با توجه به ارائه اطلاعات برخی مسئولان مبنی بر رشد علمی ایران چقدر این عامل در وضعیت تالیف و ترجمه کتابهای علوم پایه اثر داشته است؟
رشد علمی ایران در ارائه مقاله به مجلههای علمی خارجی و بینالمللی طبق آمار ارائه شده از سوی وزرت علوم تحقیقات و فناوری خوب است؛ اما مدتها برای این سوال در ذهنم پاسخی نمییابم که با این رشد علمی و مقالات آی اس آی چرا مشکلات صنعتی و اقتصادی کشور ما از ثمره این رشد خوب حل نمیشود؟ در روزنامه اطلاعات یکشنبه ششم بهمن ماه مدیر کل حقوقی وزارت علوم اظهار کرده که تخلف علمی دوهزار دانشجو در زمینه مقاله و پایاننامهنویسی با استعلام از سازمان سنجش و آموزش کشور و موسسه پژوهش و برنامهریزی محرز شده است. در واقع ما در کنار این رشد علمی این رشد تخلف را نیز داریم.
روند مکتوب شدن یافتههای علمی را چگونه ارزیابی میکنید؟
در ترجمه آثار علمی به طور عام نسبتا روند خوبی است اما در تالیف نه. چراکه تالیف وقت و انرژی زیادی میطلبد و استادان ما بیشتر به تهیه مقاله برای آی اس آی و غیره به منظور ارتقا روی میآورند و تالیف کتابهای علمی برای آنها مقرون به صرفه نیست. ترجمه کتابهای علمی هم که دیگر امتیازی برای ارتقای آنها ندارد و اگر دست به این کار بزنند تفننی است. این کارها را بیشتر به مترجمان چه بسا ناآشنا و غیرمتخصص در علوم پایه سپردهاند.
شما سازوکار بهبود وضعیت تالیف و ترجمه کتابهای علوم پایه را در چه مواردی میدانید؟
ساز و کار بهبود وضعیت تالیف و ترجمه کتابهای علوم پایه عمدتا به بستر فرهنگی جامعه و مخاطبانش بستگی دارد. این درست است که وضعیت نشر کتاب در ایران به طور عام خوب نیست و کتابخوانی به ویژه در میان قشر جوان بسیار کاهش یافته است. شرایط زمانه خود را میطلبد. در آغاز دهه چهل که من آن زمان دانشجوی دانشگاه فیزیک دانشگاه تهران بودم. گشایشی در انتشار برخی آثار کمخطر از دیدگاه ساواک پدید آمد و آثار پرخطر از راه دست فروشان کتاب روبه روی دانشگاه تهران معروف به آثار جلد سفید با قیمتهایی بیش از حد متعارف یافت میشد. شرایط اجتماعی – سیاسی دهه چهل موجب شد جوانانی را که در رشتههای علوم پایه تحصیل میکردند، افزون بر مطالعه کتابهای علمی به سوی کتابهای ادبی و اجتماعی نیز کشانده شوند. کتابهایی مانند «دن آرام» از میخائیل شولوخوف یا «زمینه جامعهشناسی» نوشته دکتر آریانپور در دست دانشجویان دانشکده علوم دانشکده پزشکی و دانشکده فنی شاید بیش از دانشجویان دانشکده ادبیات یافت میشد. آن زمان نشر مجازی در دنیای مجازی در کار نبود و نشر کاغذی وسیله انتقال دانش و ادبیات بود. تیراژ نشر کتاب در آن زمان به طور متوسط دو یا سه برابر تیراژ متعارف این زمان بود. در این میان کتابهای علمی از استقبال خوبی برخوردار بودند و این نسلی را به وجود آورد معروف به پراکندهخوان نسلی که همه جور کتاب را میبلعید اعم از علمی، ادبی، اجتماعی، سیاسی و غیره. مولف و مترجم نیز در حد توان و بضاعت علمی خویش دریغ نمیکرد؛ چه با تالیف یا ترجمه یا نگارش مقالههای علمی در مجلههایی چون «دانشمند»، «چه میدانم»، «کتاب هفته» و غیره خوراک مورد نیاز مخاطبش را تامین میکرد و هرچند گاهی متحمل آزار و جور و ستم ساواک نیز میشد. اما امروزه این مخاطبان ظاهرا از دنیای مجازی و از هر چمن گلی رفع نیاز میکنند. بنابراین تا جامعه در سیاستگذاری آموزشی و سیاسی خویش برای توسعه پایدار کشور به علوم پایه احساس نیاز نکند و این امر مدیریت نشود نمیتوان انتظار داشت که استادان و مولفان و مترجمان کتابهای علوم پایه برای مخاطبان و مشتاقان اندک وقت و انرژی خود را تباه کنند. مثالی میزنم؛ زمانی خانومهای خانهدار غذاهای خود را با ابزار و وسایلی ابتدایی گرم میکردند و اینک در خانههای شهرهای کوچک و دورافتاده نیز برخی از خانومهای خانهدار در آشپزخانه خویش از اجاقهای برقی و ریز موج بهره میبرند. عرضهکنندگان این وسیله برای بهبود فروش خویش به چنین سازوکاری دست میزنند: ابتدا درک شرایط زمانه که امروزه بسیاری از خانومهای خانهدار شاغل نیز هستند و به هنگام ضرورت غذای از پیش آماده را از یخچال درمیآورند و در عرض چند دقیقه با ماکروفر گرم میکنند. در وهله بعدی تبلیغ گسترده شرکتها و نهادهای وابسته به تولیدکنندگان این وسیله از راه رسانههای گوناگون و در مواردی تعیین جایزههایی برای فروش بیشتر و بهتر مصرفکنندگان برای فروش بیشتر محصولاتشان. حال این موارد را برای تالیف و ترجمه کتابهای علوم پایه با تصویری وارونه بنگرید وقتی شرایط زمانه با پتک بر سر گسترش علوم پایه میکوبند. ناشران که عرضهکننده این کالای فرهنگی هستند رغبتی به تولید آن نخواهند کرد عرضه کتاب درست است که یک کالای فرهنگی است اما وجه اقتصادی آن کم اهمیت نیست. ناشر که نمیتواند در راه تولید کتابهای علوم پایه زندگی اقتصادی خود را به مخاطره بیاندازد. به ورشکستگی شماری از ناشران قدیمی و گرانقدر چنین کتابهایی که سالها رنج نشر کتاب را تحمل کردند در این چند سال اخیر بنگرید. کدام نهاد دولتی به صورت قانونمند و نظاممند از اینگونه ناشران حمایت کرده و میکنند؟من در حسننیت و سلامت فکر و اخلاق مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تردید ندارم اما حمایت مادی و جلوگیری از ریزش این ناشران خدوم فرهنگی با این ویژگی مدیران وزارتخانه حل نمیشود در واقع سیاستی مدون و راهکار نظاممند میطلبد که از سیاست کلی و همهجانبه دولت و نهادهای آموزش برخیزد.
سوالی که پیش میآید این است در حال حاضر کدام راهکار و سازوکاری برای حل معضل وضعیت تالیف و ترجمه کتابهای علوم پایه در بستر فرهنگی جامعه تبلیغ میشود؟ بنابر خوشبین بودنم بی تردید در آیندهای نزدیک جامعه علمی ما راه خود را پیدا میکند و یکی از راههای توسعه و پایدار کشور ما توجه به گسترش علوم پایه و اهمیت آن است.
نظرات