سید سکندر حسینی بامداد رئیس انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان ضمن اشاره به فعالیتها و طرح های این انجمن گفت: نخستین کنگره شعر فاطمی افغانستان«عقیق کبود» در ایام فاطمیه سال گذشته با استقبال شاعران آیینی افغانستان برگزار شد و همین امر باعث انگیزه اعضا دبیرخانه برای برگزاری دومین کنگره شعر فاطمی شد.
حسینی در ادامه با اشاره به برنامه های متعدد این انجمن و عدم حمایت مالی از این برنامه ها اضافه کرد: چراغی را که انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان در مسیر شعر مذهبی این کشور روشن کرده است نباید خاموش شود. خوشبختانه علی رغم عدم حمایت مالی از این انجمن برنامه های فرهنگی انجمن تعطیل نشده است و دبیرخانه تصمیم گرفته چراغ «عقیق کبود» را همچنان روشن نگه دارد تا روزنهای برای شاعران آیینی باشد.
وی در پایان یادآور شد: وجود با برکت حضرت صدیقهی طاهره (س) راه و طریق است. انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان برنامههایش را با اسم حضرت زهرا (س) کلید زده و بدون شک با مدد همین نام گام های بعدی را بر خواهد داشت.
در بخش دیگری از این برنامه شفیق صادقی دبیر اجرایی نخستین کنگرهی شعر «عقیق کبود»، ضمن شعر خوانی از شاعران آیینی افغانستان خواست که به مظلومیت ادبیات ارزشی نگاه کنند و دست به خلق شعر آیینی و ارزشی بزنند.
در ابن برنامه محسن قاسمی، احمد شهریار، سیده تکتم حسینی، حسن بیاتانی، روح الله روحانی، سید علی نقیب، لیلارجایی، سمانه خلف زاده، حمزه محمودی، سید اعلی امیری وشفیق صادقی به شعر خوانی پرداختند.
یادآوری می شود سید حسین موحد بلخی، تهماسبی خراسانی و خانم مژگان فرامنش سه شاعر از کشور افغانستان به عنوان میهمانان ویژه اشعار خود را برای مخاطبان سرودند.
در ادامه، چند شعر از اشعار آیینی سروده شده در دومین کنگره شعر فاطمی افغانستان «عقیق کبود» از نظر مخاطبان می گذرد.
حمزه محمودی
توان برای صبوری نداشت دیگر اشک
گرفته دیدهی او را به غصه در بر اشک
طنین حزنِ حسن بین خانه پیچیدهست
بلال قصد اذان داشت، چشم مادر، اشک
سلاح دشمنش آتش شدهست و واهمهاست
سلاح اوست دراین جنگ نابرابر، اشک
و یادگار بماند برای این خانه
صدای هقهق و کابوس ِ شعلهها، در، اشک
به ارث داده خداوند بعد مادرِ آب
غبار غصه، به زینب، به کربلا، سر، اشک
و در طواف ملائک همیشه میبارند
به دور خانهی زهرا و حوض کوثر اشک
چراغ روضهی مادر همیشه روشن باد
چراغ روشن امیدمان به محشر، اشک
شفیق صادقی
خواستم تا که باز بنویسم
از تو و مهربانیات مادر
شعرم اما نبود در شأنِ
صفت آسمانیات مادر
لایق وصفت آسمان هم نیست
تو فراتر از آسمان هستی
یعنی آن مرتفع ترین اوجی
که خدا آفرید، آن هستی
آسمان با تمام آبی خود
قطره اشکی ز دیدهی تر توست
کهکشان کهکشان ستاره فقط
گرد و خاکی به روی معجر توست
شیشهعطر محمدی بودی
که شکستی و ریختی بر خاک
اهل دنیا تو را نفهمیدند
عطرت اما رسید تاافلاک
داستان تو مثل مهتاب است
که خسوفی نمود پنهانش
نور تو هیچ کم نشد اما
تا ابد سایه ماند و زندانش
سمانه خلف زاده
چه قدر این روزا دلگیره
همه عالم عزادارن
چشام از غربت مادر
دارن بی وقفه میبارن
دارن بازروضه می خونن
گلای یاس هر گوشه
در و دیوار غمگینن
حسینیه سیاپوشه
زمین کوچیک بوده واست
که زود تا اسمون رفتی
نشونی از خدا بودی
اگر چه بی نشون رفتی
برای حیدر کرار
نبود تو نشد عادت
نشد عادت نبود تو
که شد با چاه هم صحبت
دلم هر وقت میگیره
میخونم سوره ی کوثر
ازت ممنون که یه عمره
گذاشتی بت بگم مادر
نظر شما