حامد مهراد، دانشجوی مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی در گرایش ادبیات حماسی در دانشگاه فردوسی مشهد، در یادداشتی به بیان جایگاه شعر در زبان فارسی، فرهنگ و زندگی مردم، پرداخته است.
اردیبهشت شاعرانهترین ماه سال است چون تقویمش با یاد بهار و سهراب و اقبال و سعدی - کس ندیدهست از تو شیرینتر سخن - میآغازد و با نام خیام و فردوسی - کو سخن را باز بالا بُرد و بر کرسی نشاند - میانجامد.
شعر فارسی در شبهای تار و روزهای دشوار با ما سخن گفته است؛ حماسه و غنا و اندرز و عرفان را، و دلاوریها و گوشهنشینیها و تجربه عشق و درس را با شعر فارسی چشیدهایم.
سیاست ما شاعرانه است
آواز قمر و بنان و شجریان شعر است؛ قلم کمالالملک و بهزاد و فرشچیان شاعرانه رقصیده، کیارستمی و حاتمی شعر را به تصویر کشیدهاند، شهناز و کسایی و ذوالفنون و صبا، بر شعر زخمه زدهاند و شعر نواختهاند. قلم میرعماد و امیرخانی کشیدههای شعر فارسی را نالیده.
سیاست ما هم شاعرانه است؛ به مصداق أحسن الشّعر أکذبهُ. در شعر، سمرقند و بخارا را به خال هندویی بخشیدهایم و قطاری دیدهایم «که سیاست میبُرد، و چه خالی میرفت»، امید را هم در شعر زمزمه کردهایم که «رونق زمان شما نیز بگذرد».
شعر فارسی گریزگاه و پناهگاه است
شعر فارسی گریزگاه و پناهگاه است؛ گریزگاه و پناهگاهِ مردمی «که چین پوستینشان/ مردمی که رنگ روی آستینشان/ مردمی که نامهایشان/ جلد کهنه شناسنامههایشان/ درد میکند».
گریزگاه و پناهگاهی است از روزگارِ «بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار، فکری به حال خویش کن این روزگار نیست»، و به روزگارِ «دستت درست، تیر غمت بر نشان نشست» و برای روزگارِ «ابر است بر جای قمر، سنگ است بر جای گهر/ زهر است بر جای شکر، خار است بر جای سمن/ بر جای رطل و جام می، گوران نهادستند پی/ بر جای چنگ و نای و نی، آواز زاغ است و زغن».
ما مردگانمان را هم زیر شعر دفن میکنیم؛ سنگ مزارها گواه مناند، ما شعربارهایم، «ما کار و دکان و پیشه را سوختهایم/ شعر و غزل و دوبیتی آموختهایم».
ما از شعر میلافیم و با شعر طامات میبافیم، «ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم»، شاعرانه گناه میکنیم، «طاعت از دست نیاید گُنهی باید کرد»، گناهان شاعرانه میکنیم، «ابلیس ای خدای بدیها تو شاعری/ من بارها به شاعریات رشک بردهام».
در شعر فریاد میزنیم، کفر و ایمان را
کفر و ایمانمان را هم در شعر فریاد میزنیم، «من با یقین کافر، جهان با شک مسلمان/ با این حساب اهل جهنم فرق دارند» و معشوقمان را در شعر و از شعر و هنگام شعر میجوییم، «پیکرتراش پیرم و با تیشه خیال/ یک شب تو را ز مرمر شعر آفریدهام»، و از آن پس «اندر غزل خویش نهان خواهم گشت/ تا بر لب تو بوسه زنم چونش بخوانی».
اما از تری و تازگی شعر فارسی که بگذریم، که «عجبست پیش بعضی که ترست شعر سعدی/ ورق درخت طوبیست چگونه تر نباشد؟» شعر فارسی رویه دیگری هم دارد که «کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد/ یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد» و این مورد اخیر، در این گذرگاه حوادث، بیشتر موضوعیت داشته، چنانکه شاعر امروز هم سخن حافظ را به نوعی تکرار میکند که: «از من مخواه شعر تر اِی بیخبر ز درد/ شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است» و اذعان میکند که «شعر تازه مرا درد گفته است/ درد هم شنفته است/ پس در این میانه من/ از چه حرف میزنم؟».
ای شعر فارسی، که بدین روزت اوفکند؟
گمان میکنم این موضوع و این کارکرد شعر، برای انسان ایرانی یا لااقل شاعر ایرانی به بهترین شکل در شعر نادرپور به تصویر کشیده شده، آنجا که در پاره دوم شعر انگور سروده: «شما هم اي خريداران شعر من! اگر در دانههای نازك لفظم/ و يا در خوشههای روشن شعرم/ شراب و شهد میبينيد، غير از اشك و خونم نيست/ كجا شهد است؟ اين اشك است، اين خون است/ شرابش از كجا خوانديد؟ اين مستي نه آن مستي است/ شما از خون من مستيد/ از خوني كه مينوشيد/ از خون دلم مستيد/ مرا هر لفظ، فريادی است كز دل میكشم بيرون/ مرا هر شعر، دريايي ست/ درياييست لبريز از شراب خون/ چنين آسان میفشاريد بر هر دانه لبها را و بر هر خوشه دندان را!/ مرا اين كاسه خون است/ مرا اين ساغر اشك است/ چنين آسان مگيردش!/ چنين آسان منوشيدش!»
اما گمان میکنم که آسان گرفتیمش و آسان نوشیدیمش که استاد شفیعی کدکنی هم افسوس میخورد که: «ای شعر فارسی که بدین روزت اوفکند؟». به هر روی، اعتلا و سربلندی بیش از پیش شعر و زبان و ادب فارسی را آرزو میکنم، که: «از تبار رستم و از زادگاهِ آرشام/ تیرهایم واژگان است و کمانم پارسیست/ این زبان رودکی و مولوی و حافظ است/ گنگ اگر من خواب دیدم، ترجمانم پارسیست/ دوست دارم مولویوار این زبان شمس را/ این زبان شعر و منطق در دهانم پارسیست».
اردیبهشت شاعرانهترین ماه سال است، حتی در این روزها و «در این شبها که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر میترسد» اما «چو گردد رام و گیرد جام و بخشد کام و تابد رخ»، غزلی نغز بخوانیم و شرابی بخوریم.
نظرات