محسن کچویی؛ دکتری روانشناسی سلامت و مترجم کتاب «کاهش وزن به شیوه ذهنآگاهی» در گفتوگو با خبرنگار ایبنا درباره این گفت: این اثر راهنمایی برای جلسات درمانی درمانگران حوزه روانشناسی سلامت نوشته شده است. در واقع یک پروتکل ده جلسهای علاوه بر دو جلسه پیگیری در کتاب آموزش داده شده است.
روانشناسان چه میگویند
کچویی در ادامه گفت: در بحث روانشناختی آن بررسی شده است که هر فردی در طول روز، نیاز مشخصی به غذا دارد اما چرا بیش از میزان نیاز خود غذا مصرف میکند؟ بر همین اساس در علم روانشناسی به بررسی ابعاد روانشناختی این موضوع پرداخت و برای این امر یک سری اصطلاح و عبارت هم وضع شد؛ برای مثال از عبارتهایی چون «خوردن هیجانی» که در پاسخ به هیجانات مثبت یا منفی روحی فرد است و فرد میل شدیدی به غذا خوردن پیدا میکند؛ یا عبارتی مانند «غذا خوردن در پاسخ به محرکهای بیرونی» که فرد با حس کردن بوی غذا یا دیدن شکل ظاهری آن تمایل زیادی به مصرف آن پیدا میکند.
وی ادامه داد: برای مثال شاید برای شما هم پیش آمده باشد که از مقابل یک شیرینی فروشی در حال گذر باشید و دلتان بخواهد رژیمتان را نادیده بگیرید و شروع به خوردن شیرینی کنید.
این پژوهشگرگفت: عبارتی هم مانند «خوردن بیرونی» به جایگاه مواد غذایی در خانه اشاره میکند. اینکه مواد غذایی در کجای خانه قرار گرفته باشد در میزان مصرف افراد نقش دارد. برای مثال اگر تنقلات را روی میز یا داخل کابینت بگذارید، در میزان مصرف فرد تفاوت به وجود میآید.
وی با اشاره به تحقیقات صورت گرفته در این باره گفت: در طول این سالها در علم روانشناسی به این موضوعات توجه بسیاری شده است و در رابطه با عواملی که میتوان نقش مهمی در اضافه وزن داشته باشد تحقیقات گستردهای شده است. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد بررسی رویکردهای مختلف در روانشناسی است. یکی از این رویکردها، رفتاری است که به اصلاح و تغییر رفتار افراد میپردازد. همچنین رویکرد دیگری با عنوان شناختی است که توجه به اصلاح فکر افراد در ارتباط با غذاخوردن دارد.
وی در ادامه ضمن اشاره به اهمیت خوردن آگاهانه در امر کاهش وزن تاکید کرد: فرآیندی مانند خورن آگاهانه با حضور ذهن به این منظور است که وقتی ما انسانها پا به عرصه دنیا میگذاریم از آگاهی کاملی نسبت به بدن خود برخورداریم. برای مثال یک نوزاد میداند که چقدر باید غذا مصرف کند؛ اما یک جایی در مسیر زندیگی در نتیجه تربیت والدین و محیط زندگی این آگاهی از بین میرود.
وی ادامه داد: در واقع فرد ارتباطش با عوامل بدنی قطع میشود و دیگر نسبت به آن آگاهی ندارد و نمیداند که بدن چه نیازهایی دارد و هیجانات خود را به جای نیازهای غذایی در نظر میگیرد. در این شرایط در واقع فرد نمیداند که چه زمانی گرسنهاش میشود و چه زمانی باید به مصرف غذا بپردازد.
کچویی محور اصلی خوردن آگاهانه را در ارتباط افراد با بدنشان و آگاهی از فرآیندهای بدنی خودشان دانست و در این باره عنوان کرد: خوردن آگاهانه یعنی اینکه افراد بدانند چه زمانی بدنشان نیاز به غذا دارد و با تمام حواس پنجگانه به غذا خوردن بپردازند در واقع با آرامش نسبی این فعالیت را انجام دهند.
وی افزود: در کل افراد در خوردن آگاهانه غذا را احساس خواهند کرد. آنها باید فارغ از گذشته و آینده تنها به غذا خوردن بپردارند. این فرایند باید تمرین شوند و در نهایت انسانها از فرایند خوردن آگاه میشوند. برای مثال آنها خواهند فهمید که از یک تا ده در چه مرتبه از سیری یا گرسنگی قرار دارند و به تدریج این آگاهی تبدیل به مهارت میشود.
کچویی ضمن تعریف دقیقتر از واژه ذهنآگاهی گفت: اگر بخواهم تعریفی از ذهنآگاهی بدهم این است که فردی که دارای این صفت است، در لحظه اکنون زندگی میکند و در گیر گذشته و آینده نیست. بسیاری از انسانها هنگام غذا خوردن به آینده و گذشته فکر میکنند، اما تمرکز ذهنآگاهیی بر این است که افراد در لحظه حال زندگی کنند.
وی ادامه داد: در آگاهانه غذاخوردن هم ما میخواهیم با همین روش افراد را به آگاهی از نیاز مصرفی بدنشان برسانیم. همانگونه که پیشتر هم اشاره کردم کتاب «کاهش وزن به شیوه توجهآگاهی» به روایت ده جلسه میپردازد که به تقویت این ویژگی در افراد میانجامد. ارتباط افراد با دورنشان تقویت میشود و این فرایند باعث میشود رفتار آنها در غذا خوردن و نیازشان به طور کامل اصلاح شود.
به گفته این پژوهشگر، زمانیکه مهارت ذهنآگاهی در افراد شکل میگیرد، میتواند به حوزههای دیگر زندگی یک فرد گسترش پیدا کند و فرد میتواند با هشیاری و توجهآگاهی بیشتری حضور داشته باشد به همین دلیل افراد چندان درگیر افکار و فشارهای محیطی نمیشوند.
وی درباره ریشههای مهارت ذهنآگاهی گفت: این مهارت شیوههای آیین بودایی برمیگردد اما به هیچ عنوان بحث مذهبی نیست. به تدریج در آمریکا از این مهارت استفاده شد و در علم روانشناسی هم وارد شد. بسیاری از افراد با این مهارت میزان استرسشان بسیار کاهش یافت و نتایج قابل قبولی را در برد اشت.
کچویی گفت: به تدریج ذهنآگاهی در حوزههای مختلف روانشناسی ورود کرد. یکی از این حوزهها بحث چاقی و افزایش وزن بود که فردی به نام جین کریستلر برنامهای مدون بر همین اساس تدوین کرد و با حمیات مالی دانشگاهها و مراکز سلامت روان آمریکا مورد کارآزمایی قرار گرفت و اثربخشی آن به اثبات رسید. در ادامه این برنامه به شدت در جنبههای دیگر هم گسترش خوبی داشت و افراد مختلف با شرکت در این برنامهها به توسعه آن پرداختند.
وی ادامه داد: تاکیدی که دکتر کریستلر در کتابهای خود دارد هم بر خرد دورنی و هم بر خرد بیرونی است. خرد درونی همان ارتباط با درون و آگاهی از نیازهای درونی ما است. خرد بیرونی هم اشاره به دانش بیرونی افراد میکند. برای مثال اگر فردی میخواهد به کاهش وزن مطلوب خود برسد باید دانش غذایی خود را بالا ببرد و از ورزش و دیگر روشها بهره گیرد.
کچویی در تشریح آگاهانه غذاخورن با روش ذهنآگاهی گفت: اصلا صحبت از رژیم گرفتن نیست و تنها افراد باید موادی را مصرف کنند که نیازهای غذایی بدن را تامین کند. در واقع بخشی از برنامه بر آموزشهای غذایی متمرکز میشود و بخشی هم بر فعالیت بدنی. در حقیقت افراد بدون اینکه فشار زیادی را تحمل کنند به کاهش وزن دلخواه خود برسند.
وی با اشاره به اهمیت این اثر برای متخصصان تغذیه گفت: برای اینکه فردی بخواهد در این زمینه گروه درمانی کند، باید چند تخصص داشته باشد؛ ابتدا باید بدانند که ذهنآگاهی چیست و اجرای گروه درمانی در چه شرایطی عملی است. در کل کاهش وزن یک بحث میان رشتهای است. اگر متخصص تغذیهای میخواهد با روش ذهنآگاهی به درمان بپردازد در ابتدا باید خود به خوبی آن را فرا گرفته باشد.
وی با اشاره به اهمیت آگاهی افراد از این روش در فرایند کاهش وزن ادامه داد: شاید ابتدا انتخاب افراد برای کاهش وزن دریافت رژیم از یک متخصص تغذیه باشد چراکه بسیاری از افراد در سالهای ابتدایی این پژوهشها چندان با آن آشنایی نداشتند، اما میتوان به این امر اذعان کرد که در سالهای اخیر توجه افراد در امر کاهش وزن به روشهای ذهنآگاهی و آگاهانه خوردن افزایش یافته است و این ناشی از آگاهی و شناخت افراد از این روش در طول این سالهاست. امروزه در این زمینه کتابهایی وجود دارد که به مردم بینش و آگاهی میدهند. در واقع باید گفت روند آن مثبت ارزیابی میشود و افراد بیشتر از مداخلات روانشناختی برای کاهش وزن بهره میگیرند.
به گفته کچویی، قدم اول در کاهش وزن این است که افراد باید آنچه که هستند را بپذیرند و در این شرایط است که تغییر اتفاق میافتد. در واقع تغییر از پذیرش وضعیت کنونی اتفاق میافتد. افراد باید بدن خود را دوست داشته باشند تا بتوانند لاغر شوند و به وزن مطلوب برسند.
این مترجم در ادامه تاکید کرد: داشتن حس بد نسبت به بدن از سوی افراد و سرزنش خود آن هم در طول سالهای طولانی این فرایند را کندتر میکند. افراد باید با خود آشتی کنند و خود را دوست داشته باشند تا بتوانند نسبت به تغییر کردن اقدام کنند. همچنین باید در برنامه زندگی و غذاییشان همواره بذرهای تازه بکارند.
نظر شما