دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۹
تاریخ جدید ایران بدون درک نهاد دانشگاه قابل فهم نیست

کتاب «اقتراح تعلیم ابتدایی یا تعلیم عالیه(مجله آینده 1305-1304)» با بازنویسی قاسم زائری، عضو هیئت­ علمی دانشگاه تهران از سوی انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) کتاب «اقتراح تعلیم ابتدایی یا تعلیم عالیه (مجله آینده 1305-1304)» با بازنویسی قاسم زائری، عضو هیئت­ علمی دانشگاه تهران از سوی انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر شده است.

در بخشی از مقدمه‌ای که جبار رحمانی دبیر مجموعه تأملات صاحب‌نظران ایرانی در باب آموزش عالی بر این کتاب نوشته می‌خوانیم: «مطالعه آموزش عالی در ایران نه‌تنها برای فهم این نهاد و سیاست‌گذاری‌های متناسب برای آن ضروری است، بلکه علم و دانشگاه مقولات کلیدی برای فهم تاریخ معاصر ایران نیز هستند. تجربه ایرانی از دانشگاه و علم در جهان جدید، یکی از موضوعات مناقشه­‌برانگیز در فهم ایران مدرن است. مواجهه­‌های اولیه ایرانیان با علم مدرن و نهادهای آموزش عالی در بطن خود بیانگر پیچیدگی‌­ای است که نمی­‌توان آن را به یک الگو و رویکرد مشخص فروکاست؛ اینکه چه کسانی و با چه درکی از علم و نهاد دانشگاه و در چه شرایطی آموزش عالی مدرن را در ایران تأسیس کردند و در عمل چه نسبتی بین این نهاد جدید با سنت‌های قبلی آموزشی و علمی در ایران برقرار شد،‌ و همچنین، نهاد آموزش عالی چه رابطه متقابلی با جامعه ایرانی پیدا کرده، بسته به دوره­‌های مختلف تاریخ معاصر ایران و همچنین گفتمان­‌های سیاسی و فرهنگی غالب، متغیر بوده است.

ازاین‌رو بازخوانی این سیر تاریخی پیچیده به­ همراه شرایط کنونی آن، یکی از راه­‌های فهم عمیق از تجربه ایرانی از دانشگاه و علم است. این هدف حاصل نخواهد شد مگر به کمک فضایی گفتگویی و میان‌رشته‌ای در پاسخ به پرسش از ابعاد و پیامدهای دانشگاه ایرانی.

در همین راستا، هرچند در دهه‌­های اخیر بازاندیشی انتقادی درباب تجربه ایرانی علم و دانشگاه گسترش بیشتری یافته است ولی ایده‌­هایی از قبیل پایان دانشگاه ایرانی، فروپاشی دانشگاه ایرانی و حتی توصیف علم به‌مثابه سوءتفاهم در ایران، توسط محققان و صاحب­نظران بیانگر دیدگاه­‌های مختلف در تحلیل نسبت ما و  علم  و دانشگاه است. با وجود برخی دیدگاه‌های ناامیدکننده، باید پذیرفت که طرح این اندیشه‌­ها، فی‌نفسه، بیانگر حداقلی از امکان اندیشیدن درباب تجربه ایرانی از علم و نهادهای آموزش عالی است. به همین سبب ضروری است این تحلیل­‌ها و ایده­‌های مختلف در فضایی مشترک طرح شوند تا بستری برای گفتگوی جمعی و حتی گفتگویی فراگیر و ملی بر سر علم و دانشگاه در ایران فراهم شود؛ تاریخ جدید ایران بدون درک نهاد دانشگاه و پیامدهای فکری و فرهنگی و علمی آن قابل فهم نیست و از سوی دیگر فهم علم و دانشگاه در تجربه ایرانی بدون ملاحظه زمانه و زمینه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن، مقدور نخواهد بود.

در درکی فرایندی از سیر تحول نهاد علم و دانشگاه در ایران و تصور آن به‌مثابه یک پدیده اجتماعی تام در جامعه ایرانی می‌­توان صداهای مختلف صاحب­نظران را شنید. در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، به ­عنوان یک نهاد تخصصی مطالعه فرهنگی و اجتماعی علم و آموزش عالی در ایران، این ایده وجود داشته که پژوهشکده به کانونی برای طرح اید‌‌‌ه‌­ها و تحلیل‌های مختلف درباب علم و دانشگاه ایرانی تبدیل شود. بر همین اساس تلاش شد تا در سری کتاب‌های  «تأملات صاحب­نظران ایرانی درباب آموزش عالی»، دیدگاه‌­های صاحب­نظران علوم انسانی ایران درباب تجربه ایرانی دانشگاه و علم، در قالب مجموعه‌­ای از کتاب­‌ها تدوین و منتشر شود.

 این مجموعه­ کتاب‌ها، حاصل اید‌ه‌­های اساتید در قالب مقاله، جستار و گفتگو هستند که تحلیل‌های آنها درباب وجوه مختلف دانشگاه ایرانی را دربردارد. طرح این ایده­‌ها در فضایی گفتگویی می‌تواند فرصتی برای خلق ایده‌های جدید و همچنین بازاندیشی انتقادی وضع موجود با هدف توسعه و تعالی نظام دانشگاهی ایران برحسب معیارهای علمی و ضرورت­‌های جامعه ایرانی باشد. ازاین­ رو امیدواریم این مجموعه بتواند در حدامکان با تدوین و انتشار این ایده‌ها و دیدگاه‌ها، فرصتی را برای تأملات انتقادی بیشتر در زمینه آموزش عالی در ایران فراهم کند.»
 
قاسم زائری نیز بر پیشگفتار خود بر این کتاب می‌نویسد:‌«نهاد «آموزش» در ایران از دیرباز دو رکن اصلی داشته است: یکی آموزش عملی در قالب روابط استاد ـ شاگردی و دیگر آموزش نظری خارج از روابط عملی و متمرکز در نهادهای آموزشی انفکاک‌‌یافته. در اولی، آموزش، بخشی از و درون زندگی روزانه افراد و نه منفک از آن، و در دومی آموزش، امری جدا از زندگی روزانه و مختص به افرادی است که در مکانی با نظامات و ترتیبات مشخص، مخاطب آموزش قرار گرفته‌‌اند. این شکل اخیر، خود، دو صورت اصلی دارد: یکی در مراکز پراکنده‌تر، متکثرتر و نیز متعلق به گروه‌های سنی پایین یعنی «مکتبخانه»‌ها و دیگری در مراکز محدودتر، متمرکزتر و متعلق به گروه‌های سنی بالاتر یعنی «مدرسه»ها. هرچند هدف کلی هر دو صورت اخیر، کمک به تعالی معنوی و رشد کلی فرد در یک جامعه دینی از حیث درک و دریافت متون مقدس دینی و سایر نوشتجات اخلاقی است اما از حیث ساختاری، تمایزات مهمی با یکدیگر دارند (بنگرید به: سیدین، 1391).

به‌علاوه، به‌‌طور عمومی، هم در آموزش عملی و هم در آموزش نظری، به نظر می‌رسد که حکومت‌‌ها وظیفه‌ای برای خود تعریف نکرده‌‌اند؛ هرچند در دوره‌های رونق اقتصادی و تأمین امنیت عمومی، دولت‌‌ها نسبت به گسترش کارگاه‌ها یا بازارهایی که در آن آموزش عملی صورت می‌‌گرفته و نیز در ساختن مدارس یا دارالعلم‌‌هایی که عمده آموزش نظری از طریق آنها صورت می‌‌گرفته، مداخله می‌‌کرده‌‌اند. نوعاً نهادهای عمومی به‌ویژه نهاد دین و نیز بازار، متولی گسترش نهادها و مراکز آموزشی خصوصاً نظری بوده‌‌اند. این، نظمی است که کمابیش از دوره ایران باستان و به‌خصوص در کل دوره اسلامی در ایران رواج داشته و در دوره صفویه صورت‌بندی خاص و منحصربه‌فرد خود را در قالب آموزش‌‌های عملی پیشه‌‌وری حرفه‌‌ای، به‌‌ویژه با بازساختاریابی نهاد «صنف» و نیز تأسیس حوزه‌‌های علمی دینی و نیز مکتب‌خانه‌‌ها پیدا کرده است. پیدایش سنت‌های فلسفی، رشد نظام‌های الهیاتی و مکاتب بزرگ کلامی، پیشرفت‌های درخشان دانش‌‌های پایه و تجربی نظیر فیزیک و نجوم و شیمی یا پزشکی، همگی در همین نظام آموزشی و علمی محقق شد.»

کتاب «اقتراح تعلیم ابتدایی یا تعلیم عالیه (مجله آینده 1305-1304)» با بازنویسی قاسم زائری، عضو هیئت­ علمی دانشگاه تهران با شمارگان 200 نسخه در 180 صفحه به بهای 24 هزار تومان از سوی انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر شده است.

 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها