مریم حسینی بیان کرد: نگاه ادبیات کلاسیک ایران به زن، نگاهی فرودستانه بوده است. در میان شاعران کلاسیک فردوسی و نظامی بهطور خاص جایگاه والایی برای زن قائل بودند.
ابتدا درباره کلیت سیمای زن در ادبیات کلاسیک ایران صحبت کنیم که از نظر شما بهطور کلی سیمای زن در ادبیات و اشعار کلاسیک ما چهجور سیمایی است؟
از حدود ۲۰ سال پیش در ایران رویکردهایی در حوزه مطالعات زنان و ادبیات فمنیستی ایجاد شد و از آن زمان خیلیها وارد مطالعه بر روی ادبیات کلاسیک از منظر فمنیستی یا مطالعات زنان شدند. کتابهایی منتشر شد و در یک سری از مجلات مطالبی نگاشته شد. در آن زمان اولین پرسش اصلی امثال من درباره ادبیات فارسی این بود که زنان چه موقعیتی در ادبیات گذشته ما داشتهاند و برای پاسخ به این پرسش شروع کردیم به پرداختن به این مسائل. تاسیس رشته مطالعات زنان و در پی آن درس زن در ادبیات که تدریس در آن موضوع را در چند دانشگاه به عهده داشتم بعدها در قالب کتابی تحت عنوان «ریشههای زن ستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی» که توسط نشر چشمه منتشر شد، تلاش کردم تا هم سیمای زن در آثار شاعران و نویسندگان بررسی شود و هم دلایل و ریشههای زنستیزی بررسی شود. در این کتاب از زنستیز بودن خاقانی و زنستا بودن فردوسی و نظامی سخن رفته است که برای کسانی که تاکنون به این مباحث وارد نشدهاند مناسب است. اما امروزه ما دیگر باید از طرح اینگونه پرسشها فاصله بگیریم و به سمت پرسشهایی که ما را به سمت جلو میرانند حرکت کنیم و به حوزههای جدیدی که در نقد ادبی مطرح میشود توجه کنیم که در این صورت میتوان نوع مطالعه و پژوهش در اینگونه مباحث را متحول کرد.
به طور کلی نگاه شاعران کلاسیک ایران به زن را نگاهی مثبت ارزیابی میکنید یا نگاهی منفی؟ در واقع این شاعران نگاهی فرادست به زن داشتند یا نگاهی فرودست؟
اینکه ادبیات کلاسیک ایران نگاهی فرادست به زن دارد یا نگاهی فرودست پرسش خوبی است. از یک منظرِ تازهای دارد به مطالعات زنان مینگرد و میتواند پاسخهای جذابی بههمراه داشته باشد. درواقع با طرح چنین پرسشهایی ما از دایره مطالعه کلی بیرون میآییم و وارد حوزه گفتمان و دیسکورسهای نویی میشویم. اینکه زنان در فضاهای گفتمانی گوناگون چگونه عمل کردهاند، اینکه چه اتفاقاتی برای آنها در دورههای مختلف تاریخی افتاده است، تأثیر سلطه هژمونیک امپریالیسم بر مردان و زنان کشورهای جهان سوم مثل کشور ما چگونه بوده، قابل بحث است و برای پاسخ به این پرسشها بهتر است به سمت مطالعات دقیقتری که بر اساس نظریههای دقیقی صورت گرفته است پیش برویم. اگر قرار باشد درباره جایگاه زنان در ادبیات کلاسیک بگوییم و بنویسیم بهتر است از رویکردهای جدید استفاده کنیم. من به شخصه اگر امروز تصمیم بگیرم کتابی تازه درباره زن در ادبیات کلاسیک ایران بنویسم حتما از رویکردهای جدید مثل مطالعات تحلیل گفتمان و مطالعات تاریخگرایی نوین استفاده میکنم و معتقدم از منظر گفتمانهای کاربردی خیلی بهتر میشود این مسائل را تحلیل کرد. پرسشهای فاقد نظریه و دیدگاه، فقط بازتابی از جایگاه زنان هستند درحالیکه ما امروز میتوانیم از روشهای پژوهشی جدید در این امر استفاده کنیم.
درباره جایگاه زن در منظر نگاه حافظ اگر بپرسید باید بگویم که ما از زندگی روزمره حافظ چیزی در دست نداریم بنابراین از کجا بدانیم که نوع نگاه دقیق حافظ درباره زن چیست؟ اگر قرار باشد مطالعهای صورت گیرد باید بر روی شعر حافظ باشد و از حافظ حدود 5۰۰ غزل بازمانده است که در آن هم زن بیشتر در جایگاه معشوق قرار دارد و البته در برخی مواضع زن بودن معشوق هم به سبب سبک زبان و بیان شاعر روشن نیست. در مورد سعدی شاید بتوان راحتتر قضاوت کرد که بیشتر نگاهی فرودستانه به زن داشته است. سعدی درباره سبک زندگی و زندگی روزمره سخن گفته است و درمیان آن سخنان میتوان نوع نگاه او را دریافت. مثلا آنجا که درباره بیرون رفتن زن از خانه میگوید:
چو زن راه بازار گیرد بزن/ وگرنه تو در خانه بنشین چو زن...
ز بیگانگان چشم زن کور باد/ چو بیرون شد از خانه در گور باد.
و نظایر آن. درباره هر یک از شاعران باید بهصورت جدا صحبت کرد اما اگر بخواهم بهصورت کلی پاسخ بدهم باید بگویم که نگاه ادبیات کلاسیک ما به زن، نگاه فرودستانهای بوده است.
با توجه به اینکه گفتمان غالب در زمان شاعران کلاسیک ما حضور زن در جامعه را نوعی تابو میدانست نظر شما درباره اینکه امروز این گفتمان تغییر کرده و این تابو شکسته شده اما همچنان در جامعه و در محافل علمی و غیرعلمی به این شاعران رفرنس میدهند و از آنها نقل قول میکنند، چیست؟
نخستین ایرادی که من به این مساله میگیرم این است که ما باید مجموعه رفتارهای اجتماعی را تغییر دهیم. چرا باید در یک جامعه قرن بیست و یکمی به سعدی ای که ۸۰۰ سال پیش زندگی میکرد رفرنس بدهیم؟! این نشان دهنده یک نوع تحجر و عقبگرد است و من با این مخالف هستم. شما میبینید که بارها سخنرانان در سخنرانیهایشان به اشعار سعدی ارجاع میدهند. سعدی در تحلیل و بیان زندگی روزمره زنستیز است و کاملاً نگاه مردسالار دارد. درضمن سعدی در گلستان نگاههای سلطه طلبانهای که برخاسته از ایدئولوژی است نسبت به گروههای اقلیت دارد و با نگاهی منفی به آنها مینگرد و فقط نگاهش به زنان نگاهی منفی نیست. او گروههای اقلیت را نیز با نگاهی سلطهگرانه و هژمونی دار مینگرد بنابراین چرا کسی که در قرن بیست و یک زندگی میکند باید به کسی که گبر و ترسا را دشمن میداند رفرنس بدهد. البته جامعه نمیخواهد تقدس شاعران کلاسیک از بین برود ولی باید دانست که این افراد، افراد مقدسی نیستند و دیگر اینکه ما باید هرکسی را در زمان خودش بسنجیم و صحبت من نقد به افرادی است که در قرن ۲۱ زندگی میکنند و به سعدی قرن 7 ارجاع میدهند و از سخن او برای تأیید کلام خود بهره میجویند، اما اگر بخواهیم سعدی را در زمان خودش بررسی کنیم بحث متفاوتی است.
آیا در اشعار کلاسیک ما بهصورت مطلق زنانگی زن ستوده شده است و یا به نقشهای مادری و همسری زن اشاره شده است؟
در کل ادبیات کلاسیک ما یک بیت در ستایش مادر نداریم. البته هستند حکایاتی که از علقه و محبت مادر و عشق مادر به فرزند سخن میگویند اما اینکه مطلبی تحت عنوان مفهوم مادری و ستایش از مادر در شعرهای کلاسیک ما وجود داشته باشد، خیر. نداریم. مادری هم مفهومی مدرن مثل وطن است. مفهوم مادری هم مثل مفهوم وطن ازجمله مفاهیم جدید بعد از دوره قاجار در ایران است تا آنجایی که آنقدر شعر درباره مادر کم داشتیم که وقتی برای کتابهای درسی برنامهریزی میکردند و میخواستند ستایشنامههایی درباره مقام مادر در آن بگنجانند مسابقهای ترتیب داده شد تا شاعران ایرانی بیایند و درباره مادر و اهمیت وی شعر بگویند که ایرج میرزا برنده مسابقه بود و شعر قلب مادر را سرود که جزو اولین شعرهایی بود که در ستایش مادر سروده شد. البته باید بگویم ایرج میرزا در ادبیات معاصر ایران به شاعر مادر شهرت دارد زیرا تعداد قابل توجهی شعر در ستایش مقام مادری سروده است.
شاعران کلاسیک ما چهرهای واقعی از زندان به نمایش گذاشتند یا چهرهای نمادین از او متصور شدهاند؟
این پرسش موقعی مطرح میشود که شاعران ما قصد داشته باشند درباره زن صحبت کنند ولی آنها اصلاً زن را محل اعراب نمیدانستند که بخواهند درباره او حرف بزنند. اصلا زن برای آنها مسئلهای نبوده، یک موقع هست که من درباره بیماری کرونا صحبت میکنم چون بیماری کرونا مسئلهای مهم و قابل تامل در جامعه است بنابراین راجع به آن کتاب و شعر و داستان مینویسند، اما در طول تاریخ شعر فارسی زن اصلاً مقوله مطرحی نبوده است که بخواهند به آن بپردازند زیرا عموماً زن را به عنوان موجودی دستدوم تلقی میکردند. یک موجود زیردستی که نقشی همانند نقش بردهها داشته است. به نظر من هیچ کس بهاندازه هدایت نتوانسته تاریخ نگاه به زن را به خوبی در یک رمان خلاصه کند. کتاب «بوف کور» هدایت که در آن از «زن لکاته و اثیری» میگوید خلاصه نگاه ادبیات ما نسبت به زن است.
البته لازم به ذکر است که ادبیات کلاسیک ایران زنان را فرو دست نشان میدهد اما تاریخ ما همواره تاریخی با نگاه فرودست نسبت به زنان نبوده است. در کتاب «نخستین زنان صوفی» میبینید که نویسنده آن از 82 زن سخن میگوید که تا قرن چهارم هجری میزیسته اند و در زمره بهترین عارفان بودهاند و امثال بایزید بسطامی در مکتب آنها قرآن، دانش دینی و عرفان آموختهاند. در تاریخ میتوان دورههایی را یافت که زنان از شأن و مقامی درخور برخوردار بودهاند، مخصوصاً وقتی وارد گفتمان تصوف و عرفان اسلامی میشویم گزارشهای متفاوتی نسبت به آنچه در ادبیات گذشته مشاهده میکنیم.
به نظر شما شاعران کلاسیک ما بهغیر از موضوعات عاشقانه و قایل بودن نقش معشوقی برای زن، آیا به توانمندیهای فردی و اجتماعی زنان نیز، اشاره و توجه کردهاند؟
در ادبیات کلاسیک فارسی تنها زنی که به تعبیر شما بتوان او را توانمند نامید شیرین در منظومه خسرو و شیرین نظامی است که توانمندیهای او در جایگاه یک عنصر مستقل درنظر گرفته شده است، درغیر اینصورت ما در شعر و ادبیات کلاسیک ایران زن فعال نداریم. حتی باید بگویم در داستان نویسی معاصر نیز به جز سیمین دانشور که هم در کتاب «سو وشون» و هم در کتاب «جزیره سرگردانی» شخصیتهای زن توانمند ساختهاست، در ادبیات معاصر هم تا دهههای اخیر زن فعال نداشتیم چه برسد به ادبیات کلاسیک. تنها زن فعال در ادبیات کلاسیک شیرین در داستان خسرو و شیرین نظامی است که تلاش میکرده تا از خسرو پادشاهی سزاوار ملک ایران بسازد و خسرو با پشتیبانی و هدایت این بانو حکمرانی میکرده وگرنه اینکه تصور کنید خود شیرین بهطور مستقیم در مسائل اجتماعی و سیاسی و حکومتی نقشی داشته باشد، چنین چیزی نبوده است. ناگفته نماند در شاهنامه که کتاب پادشاهان است و از بانو پادشاهان سخن رفته از زنانی که بر تخت پادشاهی حکومت کردهاند و دوران پادشاهی ایشان برخوردار از عدالت و دادگری بوده است.
نظر شما درباره پروین اعتصامی چیست؟ آیا پروین بهعنوان یک زن توانسته است تغییری در نگاه مردسالارانه جامعه بدهد و آیا توانسته است احساسات زنانه را به خوبی وارد دنیای ادبیات و شعر بکند؟
بله. به نظر من پروین خیلی موفق بود؛ اگر همه شعرهایش را منتشر میکردند. اما شعرهایی از پروین وجود دارد که منتشر نشده است. شعرهایی که پدرش اجازه انتشار آنها را نداد. مجموعه اشعار پروین همانطور که میدانید توسط پدرش منتشر شد، ملکالشعرای بهار هم مقدمهای بر آن مجموعه نوشت. اما آن مجموعه همه اشعار پروین را دربر ندارد و ما هنوز بعد از این همه سال تمامی اشعار این بانوی شعر ایران را در دست نداریم. در گشت و گذاری که در مجله «عالم نسوان» میکردم که مجلهای بود که در آن زمان مدرسه دخترانه آمریکاییها در ایران منتشر میکرد (که پروین در آنجا درس خوانده بود و مدت کوتاهی در آنجا تدریس کرده بود) برخی از آن اشعار را پیدا کردم که با امضای پ.ا بود. در مقالهای با استناد به قوانین سبکشناسی ثابت کردم که این اشعار صدرصد مربوط به خانم پروین اعتصامی است. این اشعار در مجموعه اشعار او موجود نیست و پدرش دوست نداشت چهره دخترش با این ویژگیهای فمنیستی شناخته شود. پروینی که من با آن آشنا هستم در زمانه خود بسیار موفق بوده است. او سروده است:
سیلی چرا خوریم؟ نه ناچیز پیشهایم/ منت چرا کشیم؟ نه مسکین جرادهایم
هر طائر ضعیف شود شاهبازمان/ از بس که چون کبوتر و گنجشک ساده ایم...
البته این را هم یادآوری کنم که این میزان شناخت و تفکر روشنگرانه را در زیر سایه تربیت پدری روشنفکر و فمنیست چون یوسف اعتصامالملک یافته بود. پروین عمری کوتاه داشت و اگر هدایتهای پدر نبود شاید نمیتوانست به این میزان درجه از دانایی و آگاهی برسد. یوسف اعتصامالملک کسی بود که اولین کتاب درباره آزادی زنان با عنوان «تربیت نسوان» را که حسن امین در مصر نوشته بود به فارسی ترجمه کرد. پدر پروین خود طرفدار حقوق زنان بود و پروین را تشویق به تحصیل و نوشتن و سرودن میکرد، وگرنه در آن زمان دختری اجازه نداشت شعر بگوید. پروین در مدرسه آمریکاییها درس خواند، در همان مدرسه درس داد، مدتی در دانشگاه تهران کتابدار بود و با بزرگان نشست و برخاست داشت. دوستان پدر به خانه میآمدند و او در مجالسشان شرکت میکرد و اگر یوسف اعتصام الملک برخی اشعار فمینیستی او را حذف کرد به دلیل شریط آن دوران بود و زمانه نمیتوانست این اشعار را تحمل کند.
اشعار فمینیستی پروین را که میخوانی گویا داری آثار ویرجینیا وولف یا سارا گیلبرت و سیمون دوبوار را میخوانی. بنابراین به نظر من پروین زمانه خود را به پشتوانه پدرش خیلی خوب شناخته بود و از فرهنگی که پدرش به او آموخته بود بهره برد تا جایگاه زنان را تثبیت کند. مضمون شعرهای پروین توصیه به دانش اندوزی زنان، به مدرسه رفتن دختران و فراهم آوردن آموزش برای همه اقشار به ویژه زنان است. البته او وارد مباحثی در حوزه شغل و فعالیت اجتماعی زنان نمیشود ولی کمی پس از وی زنانی بودند که خیلی تند به فضای مردسالار جامعه اعتراض کردند. مثلاً زنددخت شیرازی که مجله دختران ایران را منتشر میکرد و در آنجا اشعاری در موضوعات حق طلبانه زنان سروده است، درباره مشاغل زنان صحبت میکند و در اشعارش بسیار تند به مردان میتازد و میگوید:
كار تجارت از چه معني كار زن نيست/كار صناعت با چه منطق كار من نيست.
كفش زنان را از چه رو زن خود ندوزد/زن از چه جراح و طبيب جان و تن نيست.
پس خواهرانم تا به كي بيكار هستيد؟
و او خودش را ژاندارک ایران میدانست چون در ایران کسی را نمیشناخت که بتواند الگوی او باشد. زنددخت با ادبیات فرانسه هم آشنا بود و زندگی ژاندارک را خوانده بود، از ژاندارک الگو میگرفت. در نهایت من فکر میکنم که آغاز قرن بیستم برای ما در ایران با وجود زنی مثل پروین در یک ساحت خیلی متشخص و زنی تند و رادیکالی مثل زنددخت آغاز دوران تازهای در شعر زنان بود. بماند که از پی ایشان ژاله قائم مقامی و فروغ فرخزاد آمدند و گوی سبقت را از دیگران ربودند.
نظرات