یکی از تاریخهای جالب ثبت شده در سازمان جهانی یونسکو و تقویم میلادی، ثبت روزی به نام خیاطها در روز 4 ژوئن هر سال است.
در غروب یک عصر خردادی به سراغ پیشخوان کتابفروشیهای شهر گرگان رفتیم و از لابهلای کتابها، نگاهی به کتابهایی با محوریت خیاطی انداختیم که در ادامه گزارش چند نمونه از آنها از نظر مخاطبان میگذرد.
«دو خیاط هندی»
رمان «دو خیاط هندی» اثر «رویینتن میستری» با ترجمه «فلور طالبی» که بههمت نشر اختران در 672 صفحه روانه بازار نشر شده، رمانی است که از هند میگوید و میکوشد از آشوب آن سرزمین در زمانه نخستوزیری ایندیرا گاندی تصویری شایسته ارائه کند.
این کتاب با نثری زیبا در رهگذر معرفی و پرداختن به «ایشوارا» و «اوم» دو عمو و برادرزاده خیاط، تمام شبهقاره را در طول دههها غرق در فلاکت و افکار منحط فرقهای، خرافات سیاه و فقر بنیانکن به تصویر میکشد.
«داستان خیاط»
«داستان خیاط» رمانی از ادبیات معاصر استرالیا بهقلم «رزالی هم» که توسط انتشارات مروارید در چهار بخش و 33 فصل در 312 صفحه روانه بازار کتاب شده است.
شخصیت اصلی داستان زنی به نام «میرتل (تیلی) دانیج» زنی زخم خورده و درد کشیده است که از همه دنیا فقط یک مادر نحفیف و بیمار برایش باقی مانده اما به رغم تمام سختیها ارادهای قوی و شخصیتی قابل تحسین دارد.
تیلی پس از گذشت سالها به یک خیاط و طراح لباس حرفهای زنان در پاریس تبدیل شده و با دوختن لباسهای زیبا و با شکوه برای اهالی شهر امرار معاش میکند. او به همراه چرخ خیاطی و لباسهای شیک خود به «دانگتار» شهر کوچک زادگاهش در استرالیا برمیگردد؛ بازگشتی که از آن بوی انتقام به مشام میرسد.
«بالزاک و خیاط کوچولوی چینی»
کتاب «بالزاک و خیاط کوچولوی» چینی رمانی نوشته «دای سیجی» است که اولین بار در سال 2000 به چاپ رسید و در کشورمان با ترجمه الهه هاشمی و پیشتر توسط بهاره جواهری روانه بازار شده است.
در این رمان دو نوجوان چینی در پی وقوع انقلاب فرهنگی مائو تسه به یکی از مناطق محروم کشورشان برای کارآموزی فرستاده میشوند؛ تا اینکه یکی از آن دو علاقهای نسبت به دخترکی خیاط از بومیان آنجا پیدا میکند که شاید در حین خواندن رمان ما هم همراه با آنها عاشق منش دختر خیاط، کتابخوانیهای مخفیانه آن دو جوان و واگویهی کتابها به دخترک جوان چینی شویم.
«خیاط مایهدار و کفبین»
کتاب «خیاط مایهدار و کفبین» شامل مجموعه ۷ داستان از «فاضل اسکندر» نویسنده و روزنامهنگار ایرانیتبار معاصر روسی است که در آن راوی بزرگسال-کودکاش به بیان خاطرات دوران کودکی خود میپردازد.
تمامی این داستانها در «آبخاز» اتفاق میافتند؛ فضایی روستایی که شخصیتهای متفاوت اهالی آن و نوع درگیریشان با ماجراها، داستانها را جذابتر کرده است.
این مجموعه داستان توسط بابک شهاب ترجمه و به همت نشر حکمت کلمه در 318 صفحه منتشر شده است.
«خیاط»
نمایشنامه «خیاط» به قلم اسلاومیر مروژک نمایشنامهنویس شهیر لهستانی نوشته شده و محمدرضا خاکی آن را ترجمه کرده و به همت نشر بیدگل در 127 صفحه روانه بازار نشر شده است.
در این نمایشنامه سه پردهای که بهعنوان یکی از آثار شاخص ادبیات نمایشی تئاتر معاصر لهستان به شمار میرود؛ مروژک با شیوهای سرشار از طنز و تمسخر و با لحن هجوآمیز و گزندهای که خاص آثار اوست، به طرح پرسشهایی جدی و جهانشمول پیرامون جایگاه و نقش فرهنگ، تغییر مسیر در جنبشهای اجتماعی، ادعای بازگشت به طبیعت و حفظ محیط زیست و خرابکاریها و دام و تلههای مدعیان دروغگو و جعلی این بازگشت، میپردازد.
در این نمایشنامه با خیاطی روبرو هستیم که نقشی ورای آدمی بازی میکند و با هنر خیاطیاش آدمها را بازی میدهد و شخصیتشان را نابود میکند و یا از آنها شخص جدیدی را میسازد.
در مجموع شاید بتوانیم پس از خواندن این نمایشنامه به این شعر «تن آدمی شریف است به جان آدمیت/ نه همین لباس زیباست نشان آدمیت» برسیم.
نظر شما