وی بیان کرد: در بسیاری از آثار منتشر شده در دنیای امروز ما با مسئله ساختارمندی مواجه هستیم، همین تلاش نویسندگان جوان برای ساختارشکنی و غیرساختارمند حرکت کردن در محوریت داستان موجب شده است تا برخی از آثار ادبی نتواند آن طور که شایسته است مورد استقبال عموم واقع شود.
نویسنده باید مسیر روشنی برای داستان روایت کند
سبحانینژاد گفت: نکتهای که در خصوص حرکت شخصیت در داستان وجود دارد این است که گاهی نویسنده هم نمیداند که اصلا شخصیت داستان قرار است به کجا برسد. گاهی شخصیت اصلی داستان فقط قرار است نیازهای اصلی خود را تأمین کند ولی جای دیگری هست که داستان ما بازخورد رفتاری است و واکنشها و نوع رفتارها برای آن اهمیت دارد.
وی عنوان کرد: به طور مثال در فیلمهای اکشن شما درگیر واکنشها هستید و این واکنشها جذابیت ایجاد میکند چراکه تماشاگر از ابتدا میداند که شخصیت پیروز میشود اما مسیر رسیدن و فعل و انفعالات انجام شده برای رسیدن به مرحله نهایی داستان مورد اهمیت است، اما گاهی داستانی مینویسیم که بناست شخصیت اصلی دچار تغییر شود و این نگرش و تغییر در مخاطب نیز اتفاق میافتد که در برخی از موارد نیز بسیار پسندیده و مورد استقبال مخاطبین هست.
این نویسنده قزوینی یادآور شد: رسیدن یا نرسیدن در داستان اصلا مهم نیست ولی در روایت مهم حرکت به سمت رسیدن است، گاهی ممکن است در بین داستان هدف و انگاره تغییر کند و ماجرای اصلی با تغییری شگرف و زیبا به داستان روایت بخشد.
سبحانینژاد افزود: متأسفانه گاهی در خیلی از موارد هست که نویسنده بدون شناخت و تصویر روشن از ماجرای اصلی منطقها را به هم میریزد و مدعی کار نو و ساختار شکنی است اما در تمام دنیا اتفاقا نویسندهای که همه ابعاد ساختارمندی را میشناسد، بعد از فرآیند هنجارشکنی و آشنایی زدایی وارد مرحله روایت میشود.
این پژوهشگر و نویسنده قزوینی یادآور شد: افرادی مثل صادق هدایت و صادق چوبک به شدت به ساختار وفادارند، ساختارمند مینویسند از این رو ابتدا و انتهای داستان و ورود به موقع شخصیتها نیز بهخوبی قابل مشاهده است. در این حوزه آقای دولت آبادی نیز چنین آثاری دارند و میتوان آثار این افراد را به ساختارمند بودن شناخت.
سبحانینژاد تصریح کرد: امروز ما میبینیم برخیها در نویسندگی نابغه هستند ولی ساختارمندی ندارند و در ترجمه آثارشان نیمی از جذابیت محتوای آن از بین میرود، چرا که هر چیزی قابل ترجمه نیست و محتوا و ارزش کار از بین میرود.
وی گفت: داستانهایی موفق هستند و جهانی میشوند که میتوان آن را به زبانهای مختلف ترجمه کرد و این حرکت و پویایی داستان برای ترجمه به یک چالش و نیاز جدی در حوزه ادبیات داستانی تبدیل شده است.
این نویسنده قزوینی افزود: امروز شما داستانی جهانی از یک نویسنده ایرانی میبینید به اسم «ماهی سیاه کوچولو» که صمد بهرنگی آن را نگاشته است. این داستان به خیلی از زبانها برای کودکان ترجمه شده است و خیلی از مفاهیم داستان عینی است و کاملا تحرک در داستان وجود دارد. این در حالی است که خیلی از داستانهای ایرانی که توسط نویسندگان با سواد ما نگاشته شده است، در عین اینکه داستانی عالی و آهنگین زبانی است، اما قابل ترجمه به زبان دیگری نیست و قابل درک نیست، در نهایت این آثار جایی در بازارهای جهانی و میان مخاطبان گسترده جهانی ندارد.
وی عنوان کرد: نویسنده در نگارش داستان باید توجه داشته باشد داستان پویایی و حرکت خود را از دست ندهد و ارزشمندی محتوا در مراحل مختلف ترجمه مورد آسیب قرار نگیرد.
بحران هویتمندی در قزوین جدی است
این پژوهشگر قزوینی افزود: برای اینکه بدانیم وضعیت تولید آثار ادبی و هنری در استان قزوین چطور است، بهتر است بپرسیم بازار کار نویسندگان استانی چگونه است چرا که وقتی در استان بازار کار برای نویسنده فراهم نیست، نویسندگان و تولیدکنندگان آثار هنری ما به پایتخت پناه میبرند.
سبحانینژاد یادآور شد: امروز بسیاری از نویسندگان و هنرمندان ما از روایت داستانهای استانی خجالت میکشند، چرا که در قزوین جایی برای هنر و هنرمندی باقی نمانده است. امروز وقتی در جستجوی بسیاری از هنرمندان قزوینی هستیم، ردپای آنها را در پروژه های بزرگ در پایتخت میبینیم چرا که هنرمندی که در شهر خود از نظر معیشت تامین نشود، ناچار به مکانی برای کار و زندگی بهتر پناه میبرد و امروز تهران این همسایه استان ما پناهگاه بسیاری از هنرمندان و نویسندگان استان شده است.
این نویسنده قزوینی گفت: این در حالی است که اگرچه قزوین جزء شهرهای پردرآمد و غنی در حوزه اعتبارات نیست اما با این وجود هم اعتبارات کلانی در بخشهای فرهنگی هزینه میشود که متاسفانه سهم هنرمندان و نویسندگان استان از این نزدیک به صفر است. شاید اگر همین اعتباراتی که هر سال در حوزه بنر و اقدامات ظاهری فرهنگی هزینه میشود، در حوزه نگارش کتاب و ادبیات داستانی هزینه میشد، تاثیرات بیشتری بر بدنه جامعه و هویتمندی در بین مردم داشت.
وی گفت: هویتمندی امروز به یک چالش جدی در استان قزوین تبدیل شده است و در عناوین مختلف میتوان ترکشهای این مسئله را مشاهده کرد.
دستمایههای ارزشمند داستانی قزوین به فراموشی سپرده شده است
این نویسنده قزوینی بیان کرد: امروز پزشکان، نویسندگان و بازیگران قزوینی ما حتی دوست ندارند که ریشه خود را بشناسند در حالی که هویتمندی مهمترین ابزار توسعه است و قطعا کسی که ریشه و هویت خود را نشناسد نمیتواند در عرصه فرهنگ موفق عمل کند.
سبحانینژاد تصریح کرد: غنی شدن فرهنگ قطعا در گرو حمایت از تمدن است و ما نیز که در شهری با تمدن بالا و سرزمینی متمدن زندگی میکنیم، نیازمند این هستیم که به قزوینی بودن خود افتخار کنیم و در مقوله فرهنگ، نوشتن و تحقیق از این دارایی خود بهره بگیریم.
وی گفت: ما هزاران داستان در تاریخ 7 هزار ساله قزوین داریم، قطعا سرزمینی که سابقه یکجانشینی 7 هزار ساله و تمدنی غنی را پشتوانه خود دارد، آبستن هزاران داستان از دل این تمدنهاست و دستمایههای بسیاری نظیر آب انبارها، مساجد تاریخی، کاروان سراها و حوادث تاریخی ارزشمند نظیر تاج گذاری شاه طهماسب در قزوین میتواند مورد استفاده هنرمندان قرار گیرد.
سبحانی نژاد یادآور شد: 2 شاه ایران و چند شاهزاده در امامزاده حسین قزوین مدفون هستند که حتی هنرمندان استان که نیاز است با تمدن و هویت ما آشنا باشند، نامی از این افراد نمیدانند.
وی گفت: اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم، اگرچه ادبیات داستانی در سرزمین ما قدمت طولانی مدت ندارد اما در دنیای امروز نویسندگان برجستهای در استان و کشور ظهور کردهاند که با حمایت مسئولین و ایجاد انگیزه برای فعالیت میتوان روزهایی روشن برای این حوزه در استان ایجاد کرد.
نظر شما