زهره حقبین گفت: این اثر، بیش از درگیر شدن با لفاظی، از منظر یک ژورنالیست به جزئیات شهرها مینگرد. نویسنده میخواهد هراس از تنهایی سفر رفتن را در کسانی که در عین علاقه به سفر، تنها هستند فرو بنشاند.
حقبین درباره زمینه و محتوای اثر گفت: «گر چه در ظاهر امر، اثر با مقوله رشد شخصی هم نامرتبط نیست اما در فضایی از جنس شرح حال رقم میخورد و از این رو حوزه اصلی آن ادبیات است. به زعم من این کتاب بیشتر از جنس یادداشتهای شخصی است که سمت و سوی سفرنامه را در پیش میگیرد و میتوان آن را ادبیات غیرداستانی دانست. کتاب جستاری است که لذت تنهایی را از زاویه سفر و گردشگری میکاود و در واقع انتخاب این چهار شهر، گونههای متفاوتی از سفر را زیر ذرهبین میگذارد؛ این که به وقت تنهایی در سفر، جزئیات محیط بیش از انسانهایی که در اطراف گردشگر هستند، مورد توجه قرار میگیرد. نویسنده در نهایت میخواهد کسانی که در عین علاقه به سفر، تنها هستند و از این تنهایی هراس دارند و به همین خاطر تن به سفر نمیدهند، واکاوی کند و در همین راستا میکوشد این هراس را فرو بنشاند.»
حقبین در مورد عنوان فرعی کتاب که چهار فصل و چهار شهر است گفت: «روند داستان طی چهار فصل سال طی میشود. نویسنده در بهار به پاریس میرود، در تابستان به استانبول، در پاییز به فلورانس و سرانجام در زمستان به شهر خود – نیویورک – بازمیگردد تا آنجا مسائلی که قبلا کمتر به آن توجه کرده را بررسی کند.»
وی در خاتمه پیرامون علت انتخاب این اثر برای ترجمه گفت: «این اثر، اولین کتاب این نویسنده است. استفانی روزنبلوم، ستوننویس روزنامه نیویورک تایمز است و برایم جالب بود که او به واسطه حرفه خود یعنی روزنامهنگاری، بیش این که درگیر کلمات و بازیهای ادبی بشود، از منظر یک ژورنالیست به جزئیات شهرها مینگرد.»
نظر شما