براین اساس آشنایی با وضعیت ادبیات کودک و نوجوان کشورهای دیگر از زوایای مختلف، میتواند سبب بهبود روند فعالیت اهالی ادبیات کودک و نوجوان و دستاندرکاران این حوزه باشد. در این راستا ایبنا برآن است تا در قالب گزارشهایی روند ادبیات کودک و نوجوان در کشورهای مختلف را بررسی کند و در این گزارش در گفتوگو با نادر موسوی، فعال فرهنگی افغان ساکن ایران که اخیرا از سوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به عنوان نامزد خارجی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در عرصه ترویج کتاب و کتابخوانی برای جایزه «آسترید لیندگرن» انتخاب شده به وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در افغانستان پرداختهایم. موسوی همچنین مسئول خانه کودکان افغانستان، مدیر نشر آمو و بنیانگذار مجتمع فرهنگی آموزشی فرهنگ و سردبیر ماهنامه کودکان آفتاب است. او در انتشاراتش بیش از 50 عنوان کتاب منتشر کرده که 8 عنوان آن برای کودکان است.
نادر موسوی
فاضل شریفی در سالهای دور (زمانی که کمونیستها بودند) کتابی درباره تاریخچه ادبیات کودک و نوجوان، تالیف کرده و به این مساله پرداخته است. در آن سالها در کنار مجله انیس که در کابل منتشر میشد، انیس کودکان هم منتشر میشد که شاید جزو نخستین مجلاتی باشد که حدود 60 سال پیش منتشر میشد و جزو کتابهای کودک در افغانستان محسوب میشود. در آن زمان افراد دیگری هم جسته و گریخته کار میکردند و حرکتهای کوچکی انجام شده که جزء تاریخچه ادبیات کودک در افغانستان است. گاه و بیگاه هم مجلاتی در شهرهای مختلفی مانند هرات و کابل منتشر میشد که مورد استقبال قرار نگرفت. افرادی هم که تخصص چندانی نداشتند کارهایی انجام دادند و یک سری کتاب هم منتشر شد.
در این مدت چه کتابهای قابل توجهی برای کودکان منتشر شده است؟
ازجمله کتابهای قابل توجهی که برای کودکان منتشر شده میتوانیم به «اوسانه سیسانه» آقای توفیق اشاره کنیم که افسانههای قدیم افغانستان را از 50 سال پیش جمعآوری و تالیف کرد. یا کتاب «پشت کوی قاف» که جواد خاوری تالیف کرد و یکسری افسانهها را جمعآوری کرد. محمدحسین محمدی هم کتابی درباره افسانهها و تعدادی شعر و داستان کار کرد. نشر تاک هم که الان در حوزه بزرگسالان فعالیت میکند، جزء اولین ناشرانی بود که به طور تخصصی برای بچهها کار کرد بعد گردش کرد به سوی کار بزرگسالان. غلامحسن نوروزی (گومان) هم از شاعران افغان است که شعرهای خوب زیادی برای بچهها سروده. او سال 75 دورههای تخصصی شعر کودک را زیر نظر مصطفی رحماندوست گذراند. اصولا تعداد نویسندگان کودک در افغانستان بسیار کمتر از شاعران کودک است.
چقدر به ادبیات کودک و نوجوان در افغانستان توجه میشود؟
توجه چندانی به ادبیات کودک در افغانستان نمیشود و خیلی جدی گرفته نمیشود. ادبیات کودک در افغانستان خوار شمرده میشود و بااینکه جمعهای ادبی فراوانی در افغانستان وجود دارد اما چیزی درباره ادبیات کودک گفته نمیشود. حتی گاهی افرادی که در این حوزه کار میکنند را به ریشخند و تمسخر میگیرند.
این بیتوجهی فقط از سوی جمعهای ادبی و گروههای مردمی صورت میگیرد یا دولت هم همین نگاه را دارد؟
این بیتوجهی هم از سوی دولت است و هم نهادهای مدنی. چون در حوزه ادبیات کودک پول چندانی وجود ندارد و در آن شهرت نیست. حتی کشورهای خارجی هم بودجه چندانی به آن اختصاص نمیدهند و بیشتر به یکسری کارهای تبلیغاتی بسنده میشود که دستاورد چندانی برای کودکان ندارد و نمیشود نام ادبیات کودک برآن گذاشت.
ناشران و نویسندگان چقدر به این موضوع توجه میکنند؟
متاسفانه ناشران و نویسندگان خیلی به این مساله توجه نمیکنند و معمولا کتابهایی که منتشر میشود چارچوب ادبی خاصی طبق استانداردهای جهانی ندارند و از سوی افرادی کار شده که کارهای پروژهای انجام میدهند. یعنی وقتی پولی به این کار اختصاص مییابد پروژهای اجرا میکنند و تعدادی کتاب منتشر میکنند که متن و تصویرگریاش قاعده و قانون خاصی ندارد و نمیتوانیم بگوییم در آنجا افرادی حضور دارند که مانند کارشناسان کانون پرورش فکری یا شورای کتاب کودک، در این زمینه تحصیل کردهاند یا کار کردهاند و یکسری معیارها و استانداردها را میشناسند و براساس آن در حوزه ادبیات کودک کار میکنند.
براین اساس نویسنده حرفهای که همه وقت و فکرش را روی حوزه کودک و نوجوان گذاشته باشد، نداریم. کسانی هم که هستند بیشتر شاعر و نویسنده حوزه بزرگسال هستند که نیمنگاهی هم به کودکان داشتهاند. این موضوع درباره ناشران هم صدق میکند. اغلب کتابهای ادبی کودکی که کار میشود کتابهایی است که هیچ چارچوب ادبی خاصی ندارند و همان کتابهای زردی است که در ایران میبینیم و چندان قابل اعتنا نیستند. اخیرا دو نشر در افغانستان فعال شده یکی نشر کودکانه با مدیریت محمد خاوری است که غالبا کپی کتابهای ایرانی است و بیشتر در زمینه کتابهای درسی فعالیت میکند. اسد احتشام هم حدود چهار سال است که گروهی را در مزارشریف راهاندازی کرده و تا به حال حدود 5 عنوان کتاب منتشر کرده. احتشام از معدود افرادی است که مدرک کارشناسی ادبیات کودک دارد و در ترویج کتابخوانی فعالیت میکند.
ادبیات کودک و نوجوان در میان مخاطبان چه جایگاهی دارد؟
طبیعتا وقتی کتاب کودک و نوجوان تولید نشود، کتاب خوبی نباشد و کار با برنامه و درازمدت انجام نشود، نمیتواند مخاطب هم جذب کند. وقتی با بچههایی که از افغانستان به ایران میآیند صحبت میکنم اغلب آنها شعر و داستان کودکی که متناسب با سن آنها باشد، نخواندهاند. حتی کتابهای در خور و شایستهای که بشود نام کتاب کودک برآنها گذاشت و کتابهایی متناسب با چارچوبهای استاندارد جهانی باشند، ندیدهام. مثلا گروه انتشارات کودکانه و گروهی دیگر به نام گهواره بودند که برای کودکان کتاب چاپ میکردند اما خیلی با برنامهریزی نبود و هر کتابی به دستشان میآمد چاپ میکردند.
البته گروه دیگری هم به نام سیو چیلدرن بود که با انتشار فراخوانی برای کودکان یکسری شعر و داستان از نویسندگان گرفت و چاپ کرد که کارش نسبت به بقیه بهتر بود. کار در حوزه کودک معمولا به این شکل است که گاهی بودجه و پولی میآید و چهار نفر میدوند و پروژهای تعریف میکنند و بعد دوباره رها میکنند. کار کودک در افغانستان کاری مدام، با مطالعه، پیوسته و بابرنامه نیست. البته اخیرا تا حدودی بهتر شده است. درواقع کودکان در افغانستان چیزی ندارند بهجز کتابهایی که به نوعی کپیشده کتابهای ایرانی و ترجمههایی از کتابهای خارجی است به همراه تصویرگریهای بیقاعده و قانون. اغلب کتابهای کودک در افغانستان تداعی کننده کتابهای زرد در ایران است. از سویی مردم هم پول چندانی، برای خرید کتاب کودک پرداخت نمیکنند. چون اغلب مردم فقیرند و کتابها با ارزانترین قیمت یا بصورت رایگان توزیع میشوند. هرچند در چند سال اخیر برخی مهدکودکها و دبستانهای خصوصی به دلیل رقابتی که بینشان شکل گرفته برخی کتابها را میخرند و بدون برنامه و بدون توجه به نیازهای روحی و روانی کودکان ارائه میدهند.
پس کودکان و نوجوانان افغان آشنایی زیادی با نویسندگان و کتابهایی که برایشان تولید میشود، ندارند؟
بله تقریبا میتوان گفت که هیچ آشنایی ندارند. چون اخیرا نویسنده کودک و نوجوان نداریم و غالبا افرادی هستند که حدود 10 سال پیش کار کردهاند و کماکان نوشتههایشان چاپ میشود و آشنایی زیادی با حوزه کودک ندارند. مثلا طلبه یا کارمندانی هستند که گاهی هم داستانی مینویسند یا شعری میگویند. و برنامه مستمر و فعالیتی برای شناساندن نویسندگان و شاعران کودک به بچهها صورت نگرفته است.
وضعیت ترجمه درمقایسه با تالیف چگونه است؟
آثار ترجمه به نسبت از تالیف بیشتر است. در حوزه داستان کودک تقریبا تالیفی نداریم، فقط تعدادی کتاب شعر است که کم و بیش منتشر میشود. اغلب کتابها ترجمههایی از کشورهای اروپایی است که بیشتر از سوی مهاجرانی صورت میگیرد که این کتابها را دیدهاند و ترجمه کردهاند بدون اینکه چندان با مردم و جامعه افغانستان و خواستهها و نیازهای کودکان سازگار باشد.مثل گروه گهواره که لحاف چهلتیکه ای درست کردند که هرکدام یک ساز می زند.
میزان تسلط و شناخت نویسندگان نسبت به ادبیات کودک چگونه است؟
میزان تسلط و شناخت نویسندگان نسبت به ادبیات کودک به دلیل اینکه حرفهای نیستند، بسیار کم است. البته چند سال پیش تعدادی شاعر و نویسنده افغان در دورههای ادبی که در مشهد برگزار شد پرورش یافتند، افرادی هم بودند که به دنبال مهارت ذوقی خودشان در شعر و نویسندگی کودک رفتند اما بطورکلی ادبیات کودک در افغانستان در حاشیه است و در مقایسه با ایران، میزان تسلط و شناختی که نسبت ادبیات کودک وجود دارد، بسیار کم است و نمیتوان شاعر و نویسنده کودکی یافت که بتواند ساعتها درباره ادبیات کودک و مباحث گوناگون آن صحبت کند، چون مطالعه ندارند و درگیر کارهای دیگرند.
معروفترین نویسندگان این حوزه چه کسانی هستند؟
ازجمله بهترین نویسندگان این حوزه میتوان به غلامحیدر یگانه، حسن طباف نوروزی، محمدکاظم محقی، محمدحسین محمدی، سرور رجایی، توفیق، پروین پژواک، پریسا نظری و ... اشاره کرد ولی مانند ایران، نویسنده متخصص و حرفهای نداریم.
مطرحترین کتابهای کودک افغانستان که در جهان دیده شدهاند؟
چنین چیزی در افغانستان دیده نشده است. کارشناسی هم که کتابهای منتشر شده را بررسی کند، نداریم.
آموزش و پرورش چقدر به ادبیات کودک اهمیت میدهد؟
معمولا وزرای آموزش و پرورش در افغانستان سیاسی هستند و به فراهم کردن شرایط حداقلی برای کودکان بسنده کردهاند. و توجه زیادی به این حوزه نمیشود.
وضعیت کتابهای درسی در افغانستان چگونه است؟
در کتابهای هم درسی میبینیم مطالبی از کتابهای درسی ایران کپی شده است. مثلا شعری از عباس یمینیشریف در کتابهای درسی افغانستان بکار برده شده بود با عنوان «ما گلهای خندانیم/ فرزندان ایرانیم» که بهصورت «ما گلهای خندانیم/ فرزندان افغانیم» تغییر داده شده بود با همان تصویرگری، فقط سروکله بچهها تغییر داده شده بود. درحالی که کتابهای درسی باید زیر نظر چند تا نویسنده و شاعر حرفهای باشد که ادبیات کودک را بشناسند.
متاسفانه یکسری افراد بزرگسال که توهم دانایی و آگاهی دارند کتابهای درسی را طراحی کردهاند که کمترین نیازهای بچهها در آنها درنظر گرفته نشده است، تنها یکسری مطالب را از بالا به پایین به بچهها دیکته میکنند. چند روز پیش مقالهای راجع به کتابهای درسی در افغانستان خواندم که نوشته بود این کتابها پر از غلط و اشتباهات فاحش، کپی کاری از کتابهای ایران و ناسازگار با سن وسال و فهم کودک است. مثلا در کتابهای دینی کلاس سوم ابتدایی درباره قضا و قدر که جز واجبات دین است صحبت شده که بالاتر از درک و فهم دانشآموزان است. اگرچه در دهه اخیر تلاش شده کتابهای درسی، رنگی شوند و شمایل بهتری پیدا کنند اما هنوز با استاندارهای جهانی خیلی فاصله دارد و جای متخصصانی مانند علیاصغر سیدآبادی، مصطفی رحماندوست، اسدالله شعبانی، مرجان فولادوند، هدا حدادی، فرهاد حسنزاده و ... در این حوزه خالیست. ما نه در آموزش و پرورش و نه در بازار کتاب کودک، نویسنده و تصویرگری نداریم که پیشینه مطالعاتی داشته باشد، ادبیات کودک را بشناسد و دستهبندیها را بدانند.
نهادهای فعال مدنی در این حوزه چه نهادهایی هستند و چه زمانی تاسیس شدند؟
یکی از نهادهای فعال مدنی در این حوزه که در ایران تاسیس شد «خانه کودکان افغانستان» و انجمن ادبی کلمه در قم است. انجمنی هم بود که مدتی در مشهد کار کرد. در افغانستان هم گهواره و سیو چیلدرن فعالیت کردند اما نهادهایی مثل انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، شورای کتاب کودک و کانون پرورش فکری نداریم چون در این حوزه پول نیست و در این زمینه کسی هزینه نمیکند و خریدی صورت نمیگیرد. براین اساس محصولی که عرضه شود به راحتی فروخته نمیشود و به حالت مردهوار ادامه میدهند. انجمنهایی که هستند خوابآلودند و کار چندانی از آنها سر نمیزند. گاهی موجی ایجاد میشود ولی ادامه پیدا نمیکند. مانند زمانی که صابر حسینی با دوچرخه کتاب توزیع میکرد تا اینکه توانست به خارج از کشور برود و این کار دیگر ادامه نیافت.
میزان تاثیر ادبیات کودک ایران بر ادبیات کودک در افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
ادبیات کودک افغانستان بسیار زیاد متاثر از ادبیات کودک ایران است بهویژه در سالهای اخیر چون کتابهای فراوانی از ایران به افغانستان میرود و این کتابها عمدتا کتابهای زردی هستند که از دکههای روزنامهفروشی تهیه میشوند نه ادبیات فاخر و مورد تایید انجمنها و کانون پرورش فکری. درواقع بشتر کتابها کپیکاری از روی کتابهای کودک ایرانی است. حتی در حوزه کتابهای کمک درسی هم بسیاری از کتابها از ایران برده شده و با اعمال تغییراتی مانند تغییر برخی از واژهها به لهجه دری چاپ شدهاند. در تصویرگری و نقاشی هم سعی میشود از تصویرگریهای ایرانی تقلید شود.
ادبیات کودک در افغانستان بجز ایران از چه کشورهای دیگری تاثیر پذیرفته است؟
ادبیات افغانستان بجز ایران از پاکستان هم تاثیر پذیرفته. اما بخش کودک بیشتر متاثر از ایران است مخصوصا بخش مذهبی چون در مناطق شیعه نشین بیشتر شعرهای مذهبی ارائه میشود.
وضعیت نشریات و نقدنویسی در حوزه ادبیات کودک چگونه است؟
وضعیت نشریات و نقدنویسی در حوزه ادبیات کودک تقریبا صفر است. مثلا نشریه کودکان آفتاب را که خودمان منتشر میکردیم به دلیل نبود پول و .. منحل شد.
وقتی کسی ادبیات کودک را جدی نگیرد و نخواند، نقدی هم شکل نمیگیرد.
سیستم توزیع کتاب و وضعیت فروشگاههای کتاب کودک چگونه است؟
در سالهای اخیر بهتر شده و ناشرانی در هرات و کابل و مزارشریف، فعال شدهاند. البته کارشان بیشتر رویکرد تجاری دارد و به دلیل درخواستهایی است که در سالهای اخیر از سوی برخی مهدکودکها، مدارس خصوصی و مهاجرانی که از ایران به افغانستان رفتهاند برای خرید کتابهای خوب کودک صورت میگیرد و سبب شده فروشگاه کتاب کودک راه بیافتد. اما بهطورکلی کتابخانه و فروشگاه تخصصی کتاب کودک نداریم چون ادبیات کودک بیشتر در حاشیه ادبیات بزرگسال است.
نظر شما