یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۸:۱۳
شاخص‌های شناسایی یک متن ادبی چیست؟

کارشناس زبان و ادبیات فارسی در دومین محفل ادبی علامه قزوینی گفت: شناخت تمایز بین ادبیت و فارسی روزمره، نخستین گام برای درک آثار ادبی است؛ درکی که به اندیشه‌ای فاخر منتهی می‌شود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) از قزوین، دومین محفل ادبی علامه قزوینی با موضوع زبان‌شناسی و قرائت اشعار سعدی با حضور علاقه‌مندان به شعر و ادب فارسی در قزوین برگزار شد.

حمید عابدی‌ها؛ کارشناس زبان و ادبیات فارسی در این جلسه که با موضوعیت (شناخت زبان و ادبیات فارسی) و قرائت آثاری از شاعران فارسی‌زبان برگزار شد، اظهار کرد: اگر می‌خواهیم زبان و ادبیات فارسی را به کسی آموزش دهیم در مرحله نخست نیازمند معرفی زبان هستیم، چراکه ادبیات مبتنی بر زبان است و متریالی به نام زبان پیش‌زمینه این ادبیات است.

وی افزود: باید بپذیریم این‌که تاریخ زبان فارسی، تعاریف خود زبان و مفاهیم مرتبط با چیستی و ماهیت زبان نخستین گام برای شناخت ادبیات است.

این کارشناس زبان و ادبیات فارسی گفت: زبان در حوزه ادبیات، معنای متفاوت از تکه گوشتی است که در کام انسان بوده و با حرکات خود صدا‌آفرینی می‌کند  و گاهی زبان را به معنای سخن مورد بهره‌وری قرار داده‌ایم.زبان به معنای جسم و زبان به معنای سخن و بیان، مهم‌ترین ابزار تکلم بین دو بشر و مخصوص بشریت است.

عابدی‌ها در ادامه بیان کرد: این‌که خداوند در آیات کریمه سوره مبارکه الرحمان، بلافاصله بعد از نعمت جانبخشی به انسان، نعمت بیان و سخن‌وری را به میان آورده، نشان از اهمیت این مسأله دارد.

این زبانشناس افزود: وقتی سعدی بزرگ با شعر «به نام خداوند جان‌آفرین، حکیم سخن در زبانآفرین» این آیه را به تصویر می‌کشد، یعنی به درک این واقعیت بزرگ رسیده است، از این‌روست که وقتی از انسان به‌عنوان زبان بیان میشود، منظور فقط تکلم نیست و این قدرت در فکر و زبان انسان نهاده شده است.

وی گفت: گاهی برخی از حیوانات با فراگیری برخی از کلمات به ظاهر توانمندی خود را در حفظ کلمات بیان کردند، اما به معنای زبان نیست و هر چیزی که ما با آن تفهیم و تفهم کنیم، منظور همان زبان است.

عابدی‌ها ادامه داد: وقتی یک حرکت کوچک به‌صورت مشترک در همه زبان‌ها مفهوم مشترکی دارد، نشان می‌دهد که اشارات نیز در زبان می‌گنجد و از این‌رو ما باید نیازهای بدوی خودی را در عواملی بیان کنیم که به آن ادبیات فرازبانی گفته می‌شود که لحن یکی از آن‌هاست و می‌تواند تأثیرگذاری خود را داشته باشد.

این کارشناس زبان و ادبیات فارسی اظهار کرد: زبانشناسان معتقدند که پنج هیجان روانشناختی به زبان ما نیاز ندارند؛ غم، شادی، خشم، شرم و ترس به زبانی که ما در حال تکلم آن هستیم نیاز ندارند و انسان با هرگونه زبانی می‌تواند این حالات را توضیح دهد. این مسأله در زبان عربی با سیما نامگذاری شده و وجنات و حالات چهره را نمایان می‌کند که در فارسی با وجنات، لحن و اشارات نامگذاری می‌شود.

عابدیها همچنین گفت: وقتی در بررسی نحوه تحلیل لهجه و گویش‌ها وارد می‌شویم متوجه خواهیم شد که حتی اقلیم روی نژاد و تبار تأثیر گذاشته و سپس نژاد روی روان و روان روی زبان انسان تأثیر می‌گذارد.

وی افزود: وقتی ما سخن می‌گوییم این مسأله زبانی حاصل ارتباط چند موضع در بدن است که یک محور پزشکی و مواضع بیولوژیک دستگاه تکلم است. نکته بعدی روان است که بر زبان تأثیر میگذارد و بخش بعدی مباحث زبان‌شناختی است. اگر کسی سیستم تکلم ظاهری سالمی نداشته باشد یا ازنظر بیولوژیک دچار یک بیماری باشد، قطعا زبان او مورد تغییر قرار می‌گیرد و یا حتی در مثال‌های متعدد شاهد این هستیم که ابعاد روانی نظیر استرس روی زبان تأثیر میگذارد. در نهایت هم ابعاد نژادی زبان روی تکلم تأثیرگذاری و برای شناخت درست زبان باید بتوانیم همه این چند بخش را مورد بررسی قرار دهیم.

این کارشناس زبان و ادبیات فارسی تصریح کرد با قرائت بخشی از دیباچه سعدی بیان کرد: شروع و آغاز ماجرا با نام و یاد خدا بوده و سعدی با «به نام خداوند جان‌آفرین» سخن خود را آغاز کرده است و گویا این مسأله به‌عنوان رسم مشترک همه دواوین ادبی فارسی در بین نویسندگان و مولفان تکرار شده است.

عابدی‌ها ادامه داد: عقیده ما به آغاز به‌کار با نام خداوند و ابعاد تأثیر دین در جامعه موجب شده تا بسیاری از آثار ما با نام خدا شروع شده باشد، بهجز مثنوی معنوی که گمان می‌کنم وعده پیامبر بر این‌که اگر کاری بدون به نام خدا آغاز شود، ابتر می‌ماند، آخرین داستان مولوی نیز که از این هنجارشکنی بهره برده، به‌صورت ناقص باقی مانده است.

وی افزود: همین به نام خداوند بخشنده مهربان در زبان فارسی بستر هزاران تحلیل و بررسی است که حتی همین جمله ترکیب وصفی زیبایی را کنار هم قرار داده است که هیچکدام بدون یکدیگر قابل بیان نیستند و دیگر این‌که خداوند رحمان و رحیم است که خداوند خودش اراده کرده است که بفرماید به نام خداوند مهربان و مهربان که همیشه مهربانی و بسیار مهربانی خدا را می‌رساند. از این‌رو بنده معتقدم ترجمه دقیق بسمالله رحمان رحیم را باید به نام خداوند مهربان و بسیار مهربان دانست و سعدی هم به خوبی به این مفهوم پرداخته است.

این کارشناس زبان و ادبیات فارسی گفت: با توجه به دلالتهایی که در مفاهیم شعر سعدی وجود دارد، بنده معتقدم که سعدی نیز حافظ قرآن بوده و به خوانش‌های مختلف آن نیز مسلط بوده است. برای این‌که بتوانیم ادبیات را کاملا بشناسیم، باید بدانیم زبان و ادبیات فارسی، زبان و ادبیات انگلیسی، زبان و ادبیات فرانسوی و ... نشان می‌دهند که زبان و ادبیات رابطه عموم و خصوص مطلق است، یعنی هر چیزی که ادب فارسی باشد به زبان فارسی است، اما هر چیزی که به زبان فارسی است، ادب نیست.

عابدی‌ها اظهار کرد: تمایز ادب و زبان بسیار دشوار است، چراکه گاهی حتی در یک متن ادبی بخشهایی مشاهده می‌شود که نمی‌توان نام ادب و ادبیات بر آن نهاد، ولی به زبان فارسی است. معلوم می‌شود که ادبیات تمایزی با زبان دارد و آفریده ادبی با آفریده عادی زبان متفاوت است. از این‌روست که در زمان اختلاف محتوای متن در ادبیات و متن فارسی، اعتبار بیشتر بر متن ادبی تعلق می‌گیرد و از این‌رو تولید این محتوا کمتر است،  ولی ممکن است زبان عادی به زبان ادبی ارتقاء پیدا کند.

این زبان‌شناس در ادامه سخنانش افزود: زبان عادی را در یک مکانسیم راحتی از والدین خود یاد می‌گیریم، اما یاکوبسن؛ نظریه‌پرداز آمریکاییِ ادبیات، مقاله‌ای دارد که طبق آن مقاله، وجوه تمایز زبان ادبی و عادی را این‌طور بیان کرده است. او می‌گوید که اولا زبان ادبی نسبت به زبان عادی حتما اندیشه فاخر دارد، ولی در زبان عادی لزوما اندیشه ما فاخر نیست و به همین دلیل در محاورات معمولی خود نیاز به ادبیت نداریم و اگر در جایی که اندیشه بلند نیست، از ادبیت استفاده کنیم.

وی گفت: در زبان بیان نیازهای روزمره خود باید راحت بگوییم و طرف ما راحت درک کند و از این‌رو اگر ادبیت را در روزمره خود به‌کار ببریم، اشتباه کردیم، از این‌رو زبان علم نیز باید عادی باشد، حتی اگر درخصوص زیبایی‌های ادبی باشد. لذا من حق ندارم در مقاله و کتابی که جنبه ادبیاتی دارد، ادبی سخت بگویم که این از مهم‌ترین شاخصه‌های زبان علمی است.

عابدیها ادامه داد: شاخصه دیگر تمایز زبان عادی و ادبی، وجود احساس و عاطفه در زبان ادبی است و گاهی مشاهده می‌کنیم در ابیاتی، اندیشه فاخر نیست، ولی احساس بیان می‌شود.

این استاد دانشگاه و کارشناس زبان و ادب فارسی افزود: اندیشه فاخر، احساس و عاطفه و سومین عنصر زیبایی است که در ادبیات و هنر ادبی قابل مشاهده است. البته باید گفت که ادبیات هنر است و حیث ظاهری آن ظرفی است برای بیان محتوایی مناسب، همانطور که در ظرف بوستان اخلاق بیان شده و این زیبایی شاخصه هنر است.

وی در پایان بیان کرد: معرفی شاخص‌های تبیین زبان می‌تواند این فرصت را در اختیار ما قرار دهد تا بهترین آثار تولیدی را بشناسیم و بتوانیم جایگاه واقعی این آثار را درک کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها