او که خود متولد روستای الله نوبازار بخش پلان در منطقه دشتی از توابع شهرستان چابهار است، در ابتدای این گفتوگو از روند علاقهمندیاش به کتاب و کتابخوانی گفت و عنوان کرد: بچه که بودم، پدرم قصههای بومی و محلی و ضربالمثلها را با زبانی کودکانه و قابل فهم برایم تعریف میکرد. علاقه و اصرار من به شنیدن این قصهها به حدی بود که قبل از ورود به مدرسه تمام قصههای بلوچی را یاد داشتم و با هیجان خاصی آنها را برای دوستانم بازگو میکردم.
وی افزود: یادم میآید در کلاس اول ابتدایی ذوق و شوق زیادی برای یادگیری خواندن و نوشتن داشتم و از اینکه میتوانم با یادگیری سواد، داستان بخوانم و قصههایی را که شنیدهام بنویسم، هیجانزده بودم. مدت زیادی نگذشت که عضو کتابخانه روستایمان شدم؛ کتابخانهای کوچک که جهاد آن را راهاندازی کرده بود و اگرچه کتابهای زیادی نداشت اما علاقه من به مطالعه را تا حدود زیادی پوشش میداد. اما متاسفانه کتابخانه روستایمان به علت فعالیت کم و تعداد کم اعضا، پس از چند سال تعطیل و در گذر زمان تبدیل به یک ساختمان متروکه شد.
جرقه احداث کتابخانه در روستا
این کنشگر فعال در حوزه کتابخوانی و ترویج آن در استان سیستان و بلوچستان اضافه کرد: من که علاقهمند به ادامه تحصیل بودم، راهی دانشگاه شدم تا تحصیلات خودم را در رشته زبان و ادبیات فارسی ادامه دهم. بعد از پایان تحصیلات در دانشگاه چابهار دوباره به روستای محل زندگی خودم برگشتم و با توجه به تعداد کمِ معلمان برای تدریس، این علاقه خود را پیگیری کردم تا اینکه توانستم در دوره اول متوسطه به عنوان دبیر مشغول به کار شوم.
میهنخواه گفت: بعد از گذشت مدتی، انجمن حامی با همکاری آموزش و پرورش کلاسهای ضمن خدمت را برای معلمان روستا برگزار کرد و من نیز در این کلاسها شرکت کردم؛ کلاسهایی که باعث تحول بزرگی در روستای محل زندگی ما شد. به خاطر دارم سر کلاس پروژهنویسی بودیم که استاد در میان حرفهایش عنوان کرد اگر 100 میلیون تومان داشته باشید، چه اقدامی برای دانشآموزان انجام خواهید داد؟ با شنیدن این سئوال اولین چیزی که در ذهنم جرقه زد، تاسیس یک کتابخانه بود؛ بنابراین در همان لحظه ایده خود را به زبان آوردم و برای استاد توضیح دادم که در گذشته کتابخانهای در پلان وجود داشته است اما به خاطر اینکه کسی نبوده که بتواند آن را مدیریت و اداره کند، تعطیل و سپس تبدیل به خرابه شده است. بعد هم با آوردن دلایل مختلف که چقدر وجود یک کتابخانه میتواند در آینده و زندگی دانشآموزان تاثیر بگذارد، انجمن حامی را مجاب کردم تا در این باره فکر و تصمیمگیری کنند.
این مروج برگزیده کتاب یادآور شد: پیگیریهای من بهحدی جدی بود که همان روز، مدرس کلاس و دوستانی را که در آموزش و پرورش داشتم، به محل کتابخانه سابق پلان بردم تا از نزدیک شاهد ماجرا باشند. همان موقع این موضوع را هم مطرح کردم که پلان اکنون شرایط گذشته را ندارد و دانشآموزان زیادی از روستاهای اطراف به این شهر برای تحصیل میآیند، همین صحبتها باعث شد تا انجمن حامی به فکر تجهیز کتابخانه در این منطقه بیفتد.
میهنخواه افزود: با همکاری بخشداری و محلی که آنها بهعنوان کتابخانه در اختیار انجمن قرار دادند، پروسهای یک ساله تدوین شد تا کتابخانهای تجهیز و در اختیار دانشآموزان و ساکنان این شهر قرار گیرد. من که خودم این ایده را مطرح کرده بودم، با دل و جان پذیرفتم تا اداره کتابخانه را به عهده گیرم؛ بنابراین شیفت صبح را به تدریس در مدرسه و شیفت عصر را به حضور در کتابخانه اختصاص دادم.
وی با اشاره به اینکه برای اینکه دانشآموزان را علاقمند به مطالعه کتاب کنم شیوههای مختلفی را امتحان کردم، عنوان کرد: موضوعی که وجود داشت، این بود که کودکان در پلان تا زمانی که کتابخانه راهاندازی شد، بجز کتاب درسی کتاب دیگری را از نزدیک لمس نکرده بودند، برای همین هم چندان تفاوتی برایشان نداشت که کتابخانه تا چه حد میتواند جذاب باشد. در همین راستا دست به ابتکار زدم و با دعوت از دانشآموزان از آنها میخواستم تا یک کتاب را به صورت جمعی و با صدای بلند بخوانند و یا اینکه با شنیدن داستان کتاب آنچه را که از آن یاد گرفتهاند، نقاشی کنند.
میهنخواه گفت: مدت زیادی نگذشت که علاوه بر دانشآموزان پلان، سایر کودکان در روستاهای اطراف نیز با شنیدن وصف فعالیتهای کتابخانه علاقمند به حضور در کلاسهای جانبی آن شدند؛ بهطوریکه اکنون این کتابخانه 400 عضو دارد و هر روز نزدیک به 40 نفر برای امانت کتاب و یا حتی حضور در جلسات جمعی راهی کتابخانه میشوند.
این مروج برگزیده کتابخوانی به دوزبانه بودن کودکان سیستان و بلوچستان و اینکه جمعیت کلاسهای مدارس آن بیشتر از تعداد معمول است، اشاره و تصریح کرد: همین موضوع باعث شده که برخی از دانشآموزان تا پایههای متوسطه اول هنوز در خواندن و نوشتن مشکل داشته باشند و از اعتماد به نفس کمتری در گفتوگو با دوستان و آشنایان برخوردار هستند. با توجه به اینکه من دورههای آموزشی سواد پایه را گذرانده بودم، تلاش کردم تا با کمک کتابها، پروسه خواندن را در بچهها تقویت کرده و میل و اشتیاق آنها را به نوشتن برانگیخته کنم؛ طوریکه بعضی از آنها اکنون دست به قلم نیز شدهاند و داستانهای کوتاه ساده مینویسند.
وی همچنین از کتابها به عنوان منبعی برای استعدادیابی دانشآموزان و راهنمای آنها در زندگی شغلی و تحصیلی آینده نام برد و افزود: خوشبختانه در این زمینه موفق بودهایم؛ نمونه بارز آن علاقهای است که در دانشآموزان ایجاده شده است. به عنوان مثال صبحها که در مدرسه تدریس میکردم، بچههایی که شیفت عصر بودند، خودشان کلید کتابخانه را گرفته و به عنوان کتابدار فعالیت میکنند.
میهنخواه با اشاره به اینکه انتخاب کتاب با مضمونهای مختلف و در بستر همان موضوع باعث علاقه بزرگسالان نیز شده است، یادآور شد: اگر کتابی با موضوع حفظ محیط زیست در جمع بچهها خوانده شود، روز بعد برای جمعآوری زباله به محیط اطراف پلان میرویم و این امر آگاهیبخشی را نیز برای بچهها به دنبال دارد.
اضافه شدن کتاب برای کنکوریها، ایجاد اتاق کودک برای بچههایی که هنوز وارد مدرسه نشدهاند، آموزش مسائل روز از طریق برگزاری نمایش و کتابهای مرتبط، تشویق به نگارش و ... از دیگر دغدغهها، علاقهمندیها و البته اقداماتی است که سمیه میهنخواه آنها را پیگیری و به انجام رسانده است. او اکنون به هدف خود یعنی اُنس دانشآموزان این منطقه محروم با کتاب، رسیده است؛ اما همچنان بهدنبال اجرای ایدههایی بیشتر برای ترغیب کودکان، نوجوانان و حتی افراد بزرگسال به فرهنگ مطالعه و کتابخوانی است.
نظر شما