سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۷
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین(ع)

یکی از جامع‌ترین کتاب‌هایی که درباره تعزیه نگاشته شده، توسط عنایت‌الله شهیدی فراهم آمده و استاد علی بلوکباشی بر آن نظارت فرموده‌اند و تمامی آنچه که باید در مورد تعزیه بدانیم، در این کتاب پیدا می‌شود

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نصرالله حدادی ـ امسال مراسم عزاداری برسید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران مظلومش، در چهار گوشه عالم، و بخصوص کشور عزیزمان ایران، به گونه دیگر برگزار شد و مراسم عزاداری بسیاری از هیات‌ها، تکایا، حسینیه‌ها، مساجد و مراسم خاصی که در بسیاری از شهرهای کشورمان، هر ساله برپا می‌شدند، به خاطر شرایط خاص حاکم و امکان شیوع بیشتر ویروس کرونا، لغو شدند و باشد که سال دیگر، کرونایی نباشد و با شکوهی دو صد چندان، عزاداری بر فرزند اول مظلوم عالم (ع)، برپا شود، تا معنای آزادگی، در جهان هستی، همچنان مترادف با نام مبارک حضرت امام حسین (ع) باشد.

رسومی چون «دمام زنی» در بوشهر و جنوب کشور، نخل‌گردانی در یزد و کرمان، گِل گیران در بیجار و گروس، علمبندان در اسفراین و شمال خراسان، شمع و چراغ در شاهرود، چهل منبر در لاهیجان، چهل و یک منبر در خرم آباد لرستان، برپایی سقاخانه در بروجرد، طشت‌گذاری در اردبیل و آذربایجان، و ... از جمله این مراسم بوده و هستند که در جای جای کشورمان، در استقبال از ماه محرم، و دو دهه اول این ماه برپا می‌شدند و هرکدام شکوه و جلال خاصی داشته و دوستداران و دلدادگان به خاندان عصمت و طهارت را به خود فرا می‌خوانند.

در کنار این همه مراسم گوناگون، هنر آیینی تعزیه، حکایت دیگری است و متأسفانه با از بین رفتن بسیاری از اماکنی که قابلیت برپایی تعزیه را داشتند، در بسیاری از شهرها، و بخصوص تهران دیگر شاهد برپایی تعزیه نیستیم و چنانچه به این هنر آیینی، روحی تازه دمیده نشود، چه بسا تعزیه خوان جدیدی پرورش نیافته و این هنر بی‌بدیل رو به فراموشی گذارد.

«تعزیه در اصل و در زبان عرب، به معنای تسلادادن به مصیبت دیدگان و پرسش از خویشان متوفا و دعوت آنان به صبر و شکیبایی است و تقریباً معادل و هم معنا با کلمه «تسلیت» است که امروزه به کار برده می‌شود. کلمه تعزیه در این معنا، بخصوص صورت فارسی آن، «تعزیت» در نظم و نثر فارسی فراوان به کار رفته است. حافظ گوید: نامه تعزیت دختر رز بنویسید...؛ تعزیه یا تعزیت از لحاظ دستوری مصدر فعل متعدّی از ماده «عزا» است و عزا مصدر لازم آن به معنای صبر و شکیبایی و آرامش یافتن. هر دو کلمه عزا و تعزیه از نظر دستوری و معنایی مانند بسیاری دیگر از کلمات عربی‌تبار، یا عربی فارسی شده، تحول یافته‌اند، کلمه تعزیه که مصدر فعل متعدی بوده و به دو صورت متعدی و لازم یعنی تسلیت گفتن و سوگواری هر دو به کار رفته، لیکن به تدریج حالت لازم بر حالت متعدی آن غلبه کرده، به‌خصوص از دوره صفویان به بعد بیشتر در معنای لازم یعنی سوگواری و عزاداری استعمال شده است. یک چنین تغییر و تحولی در کلمه مجرد «عزا» نیز روی داده، بدین سان که هم معنای اصلی آن یعنی صبر و شکیبایی و صبر کردن و آرامش یافتن به سوگواری و مجلس عزا برپا کردن تغییر یافت و هم با آن که خود مصدر و اسم مصدر بود، با پسوندهای مصدری و کلمات دیگر فارسی ترکیب شد و به صورت‌های گوناگون چون: عزاداری، عزا گرفتن، عزاخانه، مجلس عزا و ... درآمد و به کار رفت».

تاریخچه تعزیه‌ در ایران را بسیاری از کارشناسان تاریخِ تعزیه، مربوط به دوران زندیه می‌دانند، اما نشانه‌هایی از تعزیه در دوران صفویه ـ و حتی قبل از آن، در دوران دیلمیان ـ به دست می‌دهند، ولی آنچه که مسلم است، تعزیه در دوران زندیه، شکوفا و در دوران قاجار، به اوج خود رسید و در دوران پهلوی اول، با ممانعت وی، مدتی به مُحاق سپرده شد و نیمه جانی در دوره پهلوی دوم گرفت و در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، به رغم این که از سوی برخی از دوایر دولتی، و وزارتخانه‌ها مورد استقبال قرار گرفت و «دفتر و دستکی» برای آن فراهم آمد، اما آن‌گونه که باید و شاید به آن پرداخته نشد و بیشتر گروه‌های تئاتری، در فضای آزاد ـ مثل تئاتر شهر تهران‌ ـ مبادرت به برپایی تعزیه طی سال‌های اخیر نموده‌اند و به رغم استقبال خوب مردم از سریال «شب دهم» که بر محوریت تعزیه، شکل گرفته بود، کمتر شاهد بهادادن به این هنر آیینی طی سالیان اخیر بوده‌ایم و جا دارد، این میراث معنوی، که کمترین تأثیرش را می‌توانیم بر موسیقی اصیل ایرانی شاهد باشیم، قدر دانسته و برصدر بنشانیمش، باشد که از این طریق، نسل حاضر بیش از پیش با مصائب حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و خاندان مطهرش آشنا شوند و سینه به سینه آن را به نسل‌های آتی بسپارند.

مسیر تعزیه در ایران، همان خاستگاه حکومت صفویه است. اردبیل و توابع آن، به عنوان پایتخت اولیه این حکومت، و سپس قزوین و توابع ـ بخصوص طالقان ـ و سپس اصفهان و شهرهای نزدیک این استان، مثل شیراز، که در اصل در دوران زندیه، مجلس عزای حضرت اباعبدالله (ع) با «شبیه‌خوانی» جان بخشی می‌شد و اوج این هنر آیینی را در دوران قاجار و بخصوص ناصرالدین شاه باید جست‌وجو کرد، هرچند که او از احساسات پاک مذهبی مردم در «تکیه دولت» سؤاستفاده می‌کرد و به قول اعتمادالسلطنه، از آن ملعبه‌ای ساخته بود. اما بهترین طومارهای تعزیه، مربوط به این دوران است و بخشی از این طومارها، در «موزه و کتابخانه ملی ملک» نگاهداری می‌شوند.
یکی از جامع‌ترین کتاب‌هایی که درباره تعزیه نگاشته شده، توسط عنایت‌الله شهیدی فراهم آمده و استاد علی بلوکباشی بر آن نظارت فرموده‌اند و تمامی آنچه که باید در مورد تعزیه بدانیم، در این کتاب پیدا می‌شود:
پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی، از آغاز تا پایان دوره قاجار در تهران، 838 صفحه وزیری، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، با همکاری کمیسیون ملی یونسکو در ایران، چاپ اول، 1380، تهران. با استاد علی بلوکباشی عزیز تماس می‌گیرم تا به برخی از ابهامات دست یابم و سئوالم از ایشان، خاستگاه اصلی تعزیه است و ایشان، بر این نکته صحه می‌گذارند: هرجا صفویان، شهری را به عنوان مقر حکومتشان برگزیدند، آنجا خاستگاه تعزیه شد و به همین دلیل اردبیل، قزوین و اصفهان، اصلی‌ترین شهرهایی هستند که تعزیه در آن‌ها برپا می شد، اما استاد تأکید دارند: طالقان، صاحب اصیل‌ترین تعزیه‌خوان‌ها، طومارهای تعزیه و مجالس تعزیه بود.

به استاد عرض می‌کنم: در سال 1356 در روستای «کشکو»ی تنکابن، شاهد برپایی تعزیه از سوی تعزیه‌خوانی، با صوتی داوودی به نام «واعظی» بودم و وقتی فرزندان خوش صدای ایشان را معرفی کردم، فرمودند: این‌ها را که گفتی، تاریخ شفاهی تعزیه است و حتماً آن‌ها را ثبت و ضبط کن، و وقتی اظهار می‌کنم: صدای خوش در این خانواده موروثی بود و اکثر فرزندان وی، دارای صوتی داوودی بودند و هستند، اظهار می‌دارند: به همین دلیل موسیقی ما، وامدار هنر آیینی تعزیه است. ختم کلام استاد علی بلوکباشی، حفظ و اشاعه این هنر بی‌بدیل است، با تأکید بر این که، تعزیه، پدر اصلی تمام هنرهای نمایشی در ایران است.

در زمینه تعزیه، مرحوم «جابر عناصری» سال‌ها عمر صرف کرد و دِماغ سوزاند و «شبیه‌خوانی کهن، الگوی نمایش‌های ایرانی» را نگاشت و مبادرت به جمع‌آوری طومارهای متعدد نمود و از آنجا که پدرش، از تعزیه‌خوانان خطه اردبیل بود، دل در گرو این هنر آیینی داشت. روانش شاد تعزیه در ایران، عنوان دیگری است که صادق همایونی آن را نگاشته است و انتشارات نوید شیراز ـ دوست خوبم آقای نویدگویی ـ آن را در سال 1380، در بیش از یک هزار صفحه، به چاپ رسانده و همایونی در مقدمه‌ای شیرین و خواندنی، از شوقش برای دیدن تعزیه گفته است:
«همین که صدای طبل از پشت بام مسجد برمی‌خاست و خبر می‌آمد که می‌خواهند تعزیه بخوانند، سر از پا نمی‌شناختیم و روی پا بند نمی‌شدیم و هرکجا بودیم و به هر کاری دستمان بند بود، خودمان را مثل باد به مسجد می‌رساندیم. این خبر از لب همه ما می‌جوشید که: بچه‌ها بدوید، تعزیه است، تعزیه. آخر هیچ چیز برای‌مان لذت‌بخش‌تر و فرح‌انگیزتر و سرگرم دارنده‌تر از تعزیه نبود. خاصه که سرگرمی دیگری نداشتیم، چه، تنها سرگرمی‌مان بازی‌های محلی بود که از یک طرف وقت بسیار برای آن داشتیم و از سویی، با تعزیه قابل مقایسه نبود، چه، در تعزیه همه چیز بود. همه چیز.

لباس‌های رنگارنگ، طبل، ساز، آواز، گریه، خنده، پیروزی، شکست، ایمان و کفر، و اینها بود که روح ما را لبریز می‌کرد. لبریز از کششی نامریی و شوقی درون‌افروز. میعادگاه مدام بچه‌های محل در روزهای اول تا دهم محرم جلوی مسجد بود. مسجدی که در صحن آن تعزیه خوانی می‌شد. صبح‌ها، عصرها، و حتی شب‌ها. چقدر خوشحالی می‌کردیم روزهایی که دوبار تعزیه‌خوانی می‌شد، یکی صبح و یکی عصر. فروغ تعزیه، در دیدگان ما آنقدر درخشنده می‌نمود که چشمان را از همه سو به خود مشغول می‌ساخت. نه گرمای کشنده و سوزان تابستان، نه سرمای آزاردهنده و بی‌رحم زمستان. هیچ کدام نمی‌توانست ما را زا تماشای تعزیه بازدارد...»
تعزیه زبان آشنای مردم کوچه و بازار بود و آن‌ها با چگونگی زندگی و شهادت ائمه اطهار (ع) آشنا می‌شدند و چه زیبا بود «همذات‌پنداری» مردم و تماشاگران با «موافق‌خوان» ها و «امام خوان» ها، و در گروه دیگر با «مخالف خوان» ها و دسته اشقیا و عجبا که عده‌ای نذر داشتند تا در لباس اشقیا، بی‌رحمی و شقاوت قَتَله امام حسین (ع) را بیشتر به عیان آورند و دچار عواقب و عوارض آن می‌شدند، تا بدان حد که مردم به هنگام حمله اشقیا، به امام خوان‌ها، به سوی آن‌ها حمله‌ور می‌شدند و آن‌ها را مورد ضرب و شتم و دشنام قرار می‌دادند و آن‌ها نیز خم به ابرو نمی‌آوردند و چه بسا، مورد آسیب جسمی و حتی خون‌ریزی قرار می‌گرفتند و در انتهای تعزیه، آن‌ها نیز همراه مردم، به شیون وزاری برخاسته و بر سر و سینه می‌کوفتند و در عزای حسین(ع) در حالی که لباس اشقیا را بر تن داشتند، نمادی از عشق و ایمان و اعتقاد را به تصویر می‌کشیدند.

شهادت سید و سالار شهیدان، در ادبیات ما، و در میان اکثریت قریب به اتفاق شاعران ما، تجلی پررنگی دارد و این کدامین شاعر و نویسنده و گوینده‌ای است که بتواند به نام مبارک حضرت اباعبدالله (ع) و حماسه کربلا، برخورد کند و با سوز دل از آن نگوید: چه زیبا گفته است، معلم شهید انقلاب، زنده یاد دکتر علی شریعتی، که مزارش در کنار مضجع مبارک شیرزن دشت کربلا، حضرت زینب کبری (س) است:
«حسین (ع) با شهادت «ید بیضا» کرد. از خون شهیدان دم مسیحیایی ساخت که کور را بینا می‌کند و مرده را حیات می‌بخشد... اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش، که «شهادت» جنگ نیست، رسالت است، سلاح نیست، پیام است، کلمه‌ای است که با خون تلفظ می‌شود».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها