چاپ دوم مجموعه داستان «غبار صورتی»، اثر نسترن مکارمی از سوی نشر آفتابکاران راهی بازار کتاب شد.
داستانهای مکارمی علیرغم بسیاری از نویسندگان زن، خاستگاه فمینستی پر رنگی ندارند و اگر نام نویسنده را از کتاب حذف کنیم، بسیاری از داستانهایش رنگ و صبغه مردانه به خود میگیرند.
این مجموعه متشکل از ده داستان است. داستان «بوی نان سوخته» روایتی است که در پس خود به واقعه سینما رکس اشاره دارد. محور اصلی داستانهای «خانه اشغالی»، «صبرو»، «غبار صورتی»، «آخرین چاره» و «فیلم وسترن با طعم فلافل» را جنگ و زندگی جنگزدگان تشکیل میدهد و نیز اثر جنگ که تا سالها بر زندگی و روان آنها سایه افکنده است. در انتها باید گفت که داستانهای «گاردریل»، «کارمازوفیل»، «گلماسهها» و «محتضر» نیز از تجربههای داستانی متفاوت دیگری شکل گرفتهاند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«شسته بود و چنگ زده بود به خاک و فکر کرده بود زن و بچههایش زیر خروارها خاک زندهبهگور شدهاند. از فشار انگشتهای چنگ زده بر ملحفه مچاله بیدار شده بود. شهناز را دیده بود کنارش، درازکشیده، با همان پوست تیره و موهای سیاهِ شلالریخته روی شانهها، با چشمهای بدون سرمه و صورتِ آرام. آرامشی بیمارگونه و سرد. چهرهای با مرگ رودررو و تسلیمشده. ایرج به صدای منظم نفسهایش گوش میداد و بچهها را که کنار هم خوابیده بودند میپایید... بعد دلش گریه و سیگار خواست. پا شد رفت کنار پنجره، سیگارش را دود کرد و سرش دوباره پر شد از کابوسهای زنده و واقعی... کابوسهای واقعی ماندگارترین کابوسهای آدماند، کابوسهایی که نمیتوانی از آنها فرار کنی، چون آنها را درست وقتی که بیدار و هشیار بودهای به چشم دیدهای و دیگر محال است بتوانی از شرشان خلاص شوی. ایرج هنوز هم در بیداری پیکر بیسر نعیم را میدید که داشت در محوطه راکتبارانشده پالایشگاه پشت سرش میدوید و به او نمیرسید و هنوز نمیدانست که سرش را از دست داده و وقت سقوط و فرو افتادن است و دیگر لازم نیست به دویدن ادامه دهد و هر بار چیزی توی دل و رودهاش جوشیده بود و بالا آمده بود، درست مثل همان روز که همانجا توی خیابان ضجه زده بود و بالا آورده بود، توی حیاط خانه بالا آورده بود و بعد از آن تا هفتهها هر نیمهشب خواب آن تنِ بدون سر را دیده بود که همهجا پشت سرش میدود و از جا پریده بود و جایی برای بالا آوردن پیدا کرده بود. شهناز رو برگرداند توی تاریکی، چند دانه برف را که روی شانههایش نشسته بود با کف دست تکاند و با چشمهایی که دیده نمیشدند برای بار هزارم پرسید: «آخه درسته این کار؟!»
مجموعه داستان «غبار صورتی»، اثر نسترن مکارمی در 118 صفحه، شمارگان1000 نسخه و بهبهای 15 هزار تومان از سوی نشر آفتابکاران راهی بازار نشر شده است.
نظر شما