ترامپ پس از کتابِ وحشت به وودوارد پیشنهاد میدهد تا بتواند در کتابِ بعدیِ او از اقداماتِ خود دفاع کند و بدین ترتیب وودوارد، طیِ ۱۸ مصاحبه با دونالد ترامپ، دست به نگارش این کتاب میزند. ترامپ، همچنین، برخی از اعضاء هیئتدولتِ خود ازجلمه جَرِد کوشْنِر، میک مولوِینی، رابِرت اُ برایِن و متیو پوتینگر و کِیلی مَکاِنِنی را موظف میکند تا در کتابِ خشم مصاحبههایی با باب وودوارد انجام دهند و به تشریحِ اقداماتِ خود بپردازند.
سایمِن اَند شوستر ناشرِ کتابِ خشم در قسمتِ توضیحاتِ این کتاب آورده است: «خشم نتیجههای صدها ساعت مصاحبه دستاول، یادداشتها، ایمیلها، خاطرات و اسنادِ محرمانه است.»
ترامپ، پس از انتشارِ خشم، آن را محکوم کرد و کتاب را تلاشی جهتِ واردآوردنِ «یک ضربه سیاسیِ دیگر» نامید. خشم در گرماگرمِ رقابتهایِ انتخاباتی منتشر شد. خوانندگان و منتقدین استقبال چشمگیری از آن داشتند و تا به امروز ـ شش هفته پس از انتشارِ کتاب و اتمامِ انتخاباتِ ۲۰۲۰ ریاستجمهوری آمریکا ـ پرخوانندهترین کتابِ لیستِ آمازون است.
درباره نویسنده
باب وودوارد، ۲۶ مارس ۱۹۴۳، روزنامهنگار تحقیقیِ برجسته اهل ایالاتمتحده آمریکاست که بههمراهِ کارل بِرِنْستین، دو خبرنگار واشینگتن پست، شهرتِ خود را عمدتاً مدیونِ گزارشی است که منجر به افشای رسواییِ واترگِیت و استعفای ریچارد نیکسون، سیوهفتمین رئیسجمهور آمریکا، شد. او بعداً این گزارش را بهشکل کتابی تحت عنوان «تمام مردان رئیسجمهور» منتشر کرد.
باب وودوارد در بخشی از یادداشتِ شخصیِ نویسنده بر این اثر مینویسد: اِوِلین اِم. دافی تا الان بیش از ۱۳ سال با چهار رئیسجمهور در شش کتاب به من کمک کرده است. او، خانمی فوقالعاده صادق و عمیق، بر این باور است که همه باید مسئول باشند، ازجمله و خصوصاً من. او یک نابغه سازمانی است که بهراحتی در زمینههای مختلفِ ریاست، دولت، روزنامهنگاری و زندگیِ مدرن' مدرک دکتری کسب کرده است. اصرار میکرد که همه در این کتاب بهترین برخوردِ ممکن را ببینند، ازجمله رئیسجمهور ترامپ. او چشمهایش را به جایزه دوخته بود و به شکلی خستگیناپذیر کار میکرد تا برآورده شدنِ آن را ببیند. پرشوق و اصیل، انرژیِ یک جین آدم را دارد. من، بهعنوانِ یک رئیسِ اسمی، متوجهم که میزانِ تعهدِ او به قدریست که قابلِ خرید یا بهدستآوردنی نیست. تنها او میتواند آن را ارائه دهد. و ارائه داد. این برای اِوِلین، یک سبکِ زندگی است. او باری دیگر بهعنوانِ یک همکار کامل و باروحیه و با سطحی از تلاش ـ نویسنده مشترک بود.
استیو رِیلی با اِوِلین و من کمتر از یک سالِ پیش برای این کار آمدیم. او یکی از سختکوشترین آدمهایی است که تابهحال دیدهام. سؤالِ «اگه یکشنبهها بیام و کار کنم اشکالی داره؟» درخواستِ معمولای بود. من هم بدونِ تردید میگفتم: «باشه.» او به تصویرِ کهنالگویی از گزارشگرِ تحقیقیِ سرسخت و بیامان که شب در اتاقِ خبر میماند، زندگی و معنای جدیدی میبخشد. رفتاری ملایم و دلپذیر دارد و در باطن' مانند فولاد سخت است. اصرار دارد بر همهچیز تأییدیه بخورد؛ هیچ واقعیت یا جزئیاتی بدونِ بررسی باقی نمانَد. استیو پنج سال را در تیمِ تحقیقاتیِ یواِساِی تودِیز گذراند و در سالِ ۲۰۱۷ فینالیستِ جایزه پولیتزر در بخشِ گزارشگریِ تحقیقاتی بود. او از صداقت، مهربانی و خلاقیتِ ذاتی برخوردار است. یک محقق و جوینده حقیقیِ واقعیت است و من از او برای مشارکتِ بیاندازهاش در این کتاب سپاسگزارم. او آینده درخشانی در روزنامهنگاری، حرفهای که میدانم عاشقش است، دارد.
«خشم را بیدار میکنم. البته که خشم را بیدار میکنم. همیشه بیدار کردهام. نمیدانم که دارایی است یا بدهی اما هرچه که هست، آن را بیدار میکنم.»
دونالد جِی. ترامپ نامزدِ ریاستجمهوری در مصاحبهای با باب وودوارد و رابرت کاستا در ۳۱ مارس ۲۰۱۶، در اُلد پست آفیس پاویلییَن، هتلِ بینالمللیِ ترامپ، واشنگتن، دی. سی.
«اون زمان به ما گفتید: "تو مردم خشم رو بیدار میکنم. خشم رو بیدار میکنم. همیشه بیدار کردهم. نمیدونم که داراییست یا بدهی اما هرچه هست، اون رو بیدار میکنم." درسته؟»
ترامپ گفت: «آره، گاهی. من نسبت به توانایی مردم کارِ بیشتری میتونم انجام بدم. و این مورد، گاهی، میتونه باعثِ ناخشنودیِ رقیبام بشه. اونها منو متفاوت از سایرِ رئیسجمهورها میبینند. باب، خیلی از رئیسجمهورهایی که پوشش دادهای، کارِ زیادی از پیش نبردهند.»
رئیسجمهور دونالد جِی. ترامپ در مصاحبهای با باب وودوارد برای این کتاب،
۲۲ ژوئنِ ۲۰۲۰.»
مولف در ادامه در پیشگفتار کتاب نوشته است: «در طیِ جلسه روزانه تاپ سیکرتِ پرزیدنت، ۲۸ ژانویه ۲۰۲۰، بحث در دفترِ بیضی به ویروسِ همهگیرِ مرموزِ ذاتالریهمانندِ چین کشیده شد. مقاماتِ بهداشتِ عمومی و شخصِ رئیسجمهور ترامپ به مردم میگفتند ویروس برای ایالاتمتحده کمخطر است.
رابرت اُ برایِن، مشاور امنیت ملی، درحالیکه تا حدِ امکان عمداً و با شدت دیدگاهِ متضادی را ابراز میکرد، به ترامپ گفت: «این بزرگترین تهدیدِ امنیتِ ملیست که ریاستجمهوری شما با اون مواجه میشه.»
ناگهان سرِ ترامپ بالا آمد. از گزارشدهنده اطلاعاتِ پیدیبی، بِث سَنِر، چندین سؤال پرسید. او گفت چین نگران است، و جامعه اطلاعاتی مشغولِ بررسیِ آن است، اما به نظر میرسد به جدیتِ شیوعِ سندرمِ حادِ مرگبارِ تنفسی (سارس) نباشد.
اُ برایِن از صندلیاش نزدیکِ میزِ تصمیمگیری، مصرانه، گفت: «سختترین چیزی میشه که با اون روبهرو میشید.» او کاملاً آگاه بود که ترامپ فقط در اواسطِ دادگاهِ استیضاحش در سنا که دوازده روز زودتر شروع شده و تمامِ توجهش را به خود جلب کرده بود، سیر میکرد. اُ برایِن بر این باور بود مشاورِ امنیت ملی باید سعی کند تمامِ جوانب را در نظر بگیرد، وظیفه هشدار برای مصیبتی در شرفِ وقوع. و این مشکل فوری بود، نه یک مشکلِ ژئوپلیتیک که ممکن بود تا سه سالِ آینده پیش آید. این ویروس میتوانست در ایالاتمتحده خیلی سریع منتشر شود.
اُ برایِن، ۵۳ ساله، نویسنده و مذاکرهکننده بینالمللیِ سابقِ گروگانگیری، چهارمین مشاورِ امنیت ملیِ ترامپ بود. فقط برای چهار ماه در این سِمتِ کلیدی بود و به نظرِ خودش شخصِ مشت ـ بکوب ـ به ـ میزی نبود، اما شدیداً احساس میکرد که شیوع یک تهدید است.
مَت پاتینگر، معاونِ مشاورِ امنیت ملی، از روی کاناپه انتهای دفترِ بیضی گفت: «من با این نتیجه موافقم.» ترامپ میدانست پاتینگرِ ۴۶ ساله که از ابتدای ریاستجمهوری ترامپ به مدت سه سال با کارمندانِ شورای امنیت ملی بود، منحصراً، تقریباً کاملاً، صلاحیتِ چنین اظهارنظری را داشت.
اخطارِ او معتبر بود و ارزش زیادی داشت. پاتینگر هفت سال در چین زندگی کرده بود و حینِ شیوعِ سارس خبرنگارِ وال استریت جورنال بود. او یک دانشپژوهِ چین بود که زبانِ مَندرین را بهخوبی صحبت میکرد.
پاتینگر، خوشمشرب، بیاعتقاد و معتاد به کار، افسرِ سابقِ نیروی دریایی نیز بود، شغلی که در نوشتنِ گزارشهای تأثیرگذار، درباره کافی نبودن آژانسهای اطلاعاتیِ ایالاتمتحده، همکاری میکرد و با آن به اوجِ خود رسید.
پاتینگر از اول میدانست که چینیها در پنهان کردن مشکلات و پوشش دادن آن حرفهایاند. او بیش از ۳۰ داستان درباره سارس و اینکه چگونه چینیها عمداً اطلاعاتِ مربوط به جدیت آن را ماهها نگه داشتند و [آمارِ] شیوعِ آن را بسیاربسیار کم گزارش کردند، مدیریتِ بدی که باعث شده بود سارس دورِ کره زمین حرکت کند، نوشته بود. جورنال' کارِ پاتینگر را برای جایزه پولیتزر فرستاد.
ترامپ از پاتینگر پرسید: «تو چی میدونی؟»
پاتینگر گفته بود چهار روز اخیر به دکترهای چین و هنگکنگ که توانسته بود ارتباط را با آنها حفظ کند، و سررشتهای در علم داشتند، زنگ میزده. همچنین شبکههای اجتماعیِ چینی را میخوانده.
او از یکی از مخاطبانش در چین پرسیده بود: «به بدیِ ۰۳ میشه؟»
متخصص جواب داده بود «به سارسِ ۲۰۰۳ فکر نکن. به آنفولانزای ۱۹۱۸ فکر کن.»
پاتینگر گفت شگفتزده شده بود. آنفولانزای اسپانیاییِ ۱۹۱۸ حدودِ ۵۰ میلیون نفر در جهان تلفات داشت و ۶۷۵۰۰۰ کشته مربوط به ایالاتمتحده بود.
رئیسجمهور پرسید: «چرا فکر میکنی بدتر از ۲۰۰۳ میشه؟»
مخاطبانِ پاتینگر به او گفته بودند سه عامل' انتقالِ بیماریِ جدید را بهشدت سرعت میدهد. برخلافِ گزارشهای بسته رسمی از طرفِ دولتِ چین، مردم بیماری را بهسرعت از همدیگر میگرفتند؛ نهفقط حیوانات؛ این را انتقالِ انسانبهانسان مینامند. او صبحِ آن روز تازه فهمیده بود توسط افرادی که علائمی نداشتند هم انتشار مییافت؛ این را انتقالِ بدونِ علائم مینامند. بهترین و موثقترین منبعِ او میگفت ۵۰ درصد از مبتلایان علائمی از خود نشان نمیدهند. این به معنای شرایطِ اورژانسیِ یک ـ بار ـ در ـ زندگی بود، ویروسی خارج از کنترل با انتشار بسیار بالا که فوراً قابلتشخیص نبود. و تا آن زمان هم از ووهان، چین، ظاهراً جایی که شیوع شروع شده بود، حرکت کرده بود. برای پاتینگر، اینها سه هشدار از یکهشدار سهقبضه بود.
پاتینگر گفت نگرانکنندهترین موضوع این است که چینیها اساساً ووهان، شهری با ۱۱ میلیون جمعیت، بزرگتر از هر شهرِ آمریکایی را قرنطینه کردند. مردم نمیتوانند داخلِ چین سفر کنند، مثلاً از ووهان به پکن. اما سفرهای چین به بقیه دنیا را، ازجمله ایالاتمتحده، قطع نکردند. این بدان معنا بود که یک ویروسِ بسیار مسری و ویرانگر احتمالاً تا الان دیگر در ایالات جریان داشت.
رئیسجمهور پرسید: «براش بایدچی کار کنیم؟»
پاتینگر گفت: «سفرهای چین به ایالاتمتحده را قطع کن.»...»
کتاب «خشم» نوشته باب وودوارد به ترجمه پوریا حسنی و مینو ثالثی و با ویراستاری مهدی سجودی مقدم در ۵۰۸صفحه به بهلی ۹۸ هزار تومان از سوی انتشارات مهراندیش روانه بازار نشر شده است.
نظر شما