دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۰
واژه تخریب برای آشنایان جنگ، ترسیمی است از نیمه‌های تاریک شب

واژه تخریب و نام بچه‌های تخریب برای آشنایان جنگ، ترسیمی است از نیمه‌های تاریک شب. انسان‌های شلاق‌زده بر ترس و دلهره. لب‌هایی که در زیر نور کم‌فروغ ماه، در درون هزاران تله مرگ، مشغول ذکر خداست. دست و پاهایی که برای بر زمین افتادن، بی‌تابی می‌کنند. چشمان زیبایی که با دقت می‌نگرند و می‌جویند و برای حفظ دیدگان دیگری بر زمین می‌افتند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، یادداشتی زیبا و ادبی بر کتاب «فرماندهانِ ورود ممنوع» نوشت که متن این یادداشت به شرح زیر است:

«بسم‌الله الرَّحمن الرَّحیم
فَلیُقاتل فی سبیل‌اللهِ الذینَ یَشرونَ الحیاة الدنیا بالاخرةِ یُقاتل فی سبیل‌اللهِ فَیُقتل أو یَغلِب فَسوفَ نؤتیهِ أجرا عظیما
                                                                                                   (سوره نساء آیه 74)

این کتاب رایحه‌ای است از بوستان معطر مردان مردی که بارها بر مسیر به انحراف رفته‌ی بشریت، طریق جدیدی گشودند و خطی سرخ و ماندگار را برای گم‌نشدن‌ها و نیفتادن در انحراف‌ها، نشان‌گذاری کردند. این کتاب که با همت مردان لمس‌کننده‌ آن بوستان و استشمام‌کننده آن رایحه‌ها به تحریر درآمده است، ذره نوشته‌ای است از حقیقت آن دنیای نادیده در نیمه‌های تاریک شب. آفریده‌ای که ملائک‌الله با دیدن عظمتش سر بر سجده خاک نهادند و فریاد تبارک‌الله احسن‌الخالقین سردادند.

سرگذشت مردان پاره‌پاره و تکه‌های بر زمین فرش شده برای عبور جندالله در حمایت از حزب‌‌الله، غنچه‌های آویزان بر بلندای سیم‌خاردارها.
سرگذشت بی‌دست و پاها. سرگذشت چشم‌های برخاک افتاده.

کلمه تخریب، شاید برای آنچه می‌بایست در وصف آن جوانان و مردان با عظمت نقل کرد، عبارت جامعی نباشد. وقتی نوبت به توصیف این مجموعه‌ی استشهادی فداکار می‌رسد، فکر و قلم از یافتن کلمه‌ای که قادر به ترسیم آن حقیقت باشد، عاجز می‌ماند.

واژه تخریب و نام بچه‌های تخریب، برای آشنایان جنگ، ترسیمی است از نیمه‌های تاریک شب. انسان‌های شلاق‌زده بر ترس و دلهره. لب‌هایی که در زیر نور کم‌فروغ ماه، در درون هزاران تله مرگ، مشغول ذکر خداست. دست و پاهایی که برای بر زمین افتادن، بی‌تابی می‌کنند. چشمان زیبایی که با دقت می‌نگرند و می‌جویند و برای حفظ دیدگان دیگری بر زمین می‌افتند.

همه این حوادث بی‌فریادی است که صدای آه آن را هم دشمن در چندقدمی نمی‌شنود. معبری که با سرخی خون، ترسیم عبور می‌کند و با ابدان بر زمین افتاده، نشان‌گذاری می‌شود. تخریب یعنی نافله‌های پشت تله‌های مرگ. سجده‌های شکر پس از بازگذشت؛ نه برای زنده‌ماندن، بلکه برای توفیق حیات بخشیدن. تخریب یعنی ختم داوطلبانه زندگی خود برای حیات دیگران. تخریب یعنی قرائت کمیل و عاشورا که با جان خوانده می‌شد و کمتر عارفی چنین حضور حقیقی را به خود دیده است. تخریب قدم زدن در نزدیک‌ترین سرزمین خدا. مردانی که علی و فاطمه و اولاد مطهرشان به دیدنشان آمدند. سرهای بر زانو گرفته ائمه. تخریب عین خنده کشته شده بر لبان فتح شده مردی در انتهای معبر. مردان خفته بر طریق مرگ، برای عبور بهشتیان به صراط نور.

چه بگویم؟! قلم از ترسیم، عاجز. زبان از بیان، قاصر و قلب از یاد آن، غیر طاهر.

تخریب یعنی جعفرزاده، اقبالی، طالبی، انجم شعاع، باقری، حسینی، خالصی و ...
یادگارانی که نامشان قلبم را می‌فشارد و یادشان ذکر روزانه‌ام است. اسماء حسنایی که خداوند به خلقشان مباهات می‌کند.

آفرین و رحمت خداوند بر قلم و قدمی که آن‌ها را نه برای خود آن‌ها، بلکه برای این نسل تشنه بشناساند و بنمایاند.

قاسم سلیمانی»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها