کتاب «از چاه به راه: گذر از اقتصاد دولتی به اقتصاد مردمی» با نگاهی به تحولات اقتصادی جهان به تجربه کشورهایی میپردازد که توانستهاند با تجدید نظر در روش اقتصادی خود، وضعیت معیشت مردمشان را متحول کنند.
این کتاب با بررسی تحولات معاصر نتیجه میگیرد ریشه این ناکارآمدی، انحصار عمیق دولت در اقتصاد و سیطره تفکر دولتی است. همچنین این اثر با نگاهی به تحولات اقتصادی جهان به تجربه کشورهایی میپردازد که توانستهاند با تجدید نظر در روش اقتصادی خود، وضعیت معیشت مردمشان را متحول کنند. مروری بر نقش دولت در اقتصاد در دنیای معاصر، مروری بر تجربه تاریخی نقش دولت در اقتصاد ایران عنوان دو بخش اصلی کتاب است.
از ویژگیهای اثر پرداختن به دوران مختلف تاریخی است و نویسنده معتقد است: دورهای که در ایران حکومتهای صفویه و افشاریه و زندیه و قاجاریه سرکار هستند؛ معاصر با تحولات عمیق جهانی از لحاظ تمدنی و اقتصادی و سیاسی و علمی و صنعتی در اروپا و مصادف با دوران استعمار است. قاجاریه مانند حکومتهای پیشین، بر اثر جنگهای قبیلهای ایل قاجار بر ایران مسلط شد. آنها حکومت را ودیعه الهی میدانستند و برای خود، قدرت و اختیارات نامحدودی قائل بودند. در چنین وضعی طبیعی است که قانون و ضابطه که از شرایط اولیه فعالیت اقتصادی است، در برابر اراده شاه ارزشی نداشته باشد.
حذف شخصیت اصلاحگری چون امیرکبیر و قتل او بیانگر اوضاعی است که در آن امکان لازم برای کسب و کار و فعالیت نواندیشان و مبتکران وجود ندارد، چه رسد به رونق تولید در بخش خصوصی. در این دوره به دلیل ضعف نهاد حکومت در رویارویی با تحولات بیرونی سیستم، ثبات اقتصادی به خطر افتاد و امنیت فیزیکی کاهش یافت. اگرچه خودکامگی دودمان قاجاریه به پهلوی به ارث رسید اما تفاوت عمدهای به لحاظ تغییر شرایط ایران و اوضاع جهانی پدید آمد و آن اتکا نکردن رضاشاه به نیروی ایلی و برعکس منهدم کردن نیروی ایلی و قدرت آن در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور بود.
در دوره رضاشاه ترکیب طبقه ملاک به شکل چشمگیری تغییر کرد. او اراضی برخی خانوادههای ملاک قدیمی را تصرف کرد و آنها را از این طبقه بیرون راند. در مقابل به آنها که اعتماد داشت، زمین و مقامهایی در دولت اعطا کرد. در جریان ثبت اراضی و فروش مستغلات دولتی نیز گروههای جدیدی از افسران ارتش، دیوانسالاران عالیرتبه و نزدیکان دربار و در راس همه آنها رضاشاه از فرصت استفاده کرده و در جرگه مالکان بزرگ درآمدند و رونق خریدوفروش زمین و در پی آن افزایش بیرویه قیمت زمین، تجار را نیز بیشازپیش به خرید اراضی تشویق کرد.
اما از نگاه روزبه پیروز در دوره پهلوی اول اقداماتی در زمینه اقتصاد صورت گرفت به عنوان مثال دولت پهلوی نخستین دولت در تاریخ ایران بود که با گسترش ارتش مدرن و دیوانسالاری تلاش همهجانبهای را در تمرکز و انحصار منابع و ابزارهای کشور از خود نشان داد و کوشش کرد در این راستا پراکندگی و تکثر در ساخت قدرت در دوران قاجار را از میان بردارد. به واسطه تغییر در ساخت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی طبقات و گروههای اجتماعی جدیدی پدیدار شدند. طبقات جدید در ایران شامل سرمایهداران تاجرپیشه، مدیران و نخبگان دیوانسالار، کارفرمایان و مقاطعهکاران بزرگ، صاحبان صنایع و طبقه متوسط شامل حقوقبگیران و کارمندان بخشهای دولتی، نظامی و خصوصی، متخصصان و روشنفکران بودند.
اما نویسنده در این بخش به شکافهای طبقاتی اشاره دارد و میگوید: در عصر پهلوی شکافهای اجتماعی و طبقاتی تازهای شکل گرفت. مقابله دولت پهلوی با «نیروهای اجتماعی سنتی» از جمله روحانیت، عشایر و بازار و حمایت از فرایندهایی که به پیدایش «نیروهای اجتماعی مدرن» انجامید، جامعه ایران را دوپاره کرد و طبقات و نیروهای سنتی و مدرن را در مقابل هم قرار داد... روی هم رفته جامعه ایران به عنوان جامعهای نیمه سنتی – نیمه مدرن یا در حال گذار دارای صورتبندی و شمار پیچیدهای از شکافهای اجتماعی بوده است.
افزایش شدید دخالت دولت در اقتصاد
نویسنده در پاسخ به این موضوع دوران رضاشاه را دوران افزایش قدرت حکومت در اقتصاد میداند و میگوید: بخشهای وسیعی از اراضی کشور به دست شاه و درباریان و صاحبمنصبان ارتش و کارمندان عالیرتبه به زور تصاحب شد. علاوه بر غصب اموال، «انحصارات دولتی» از موارد دیگر دخالت حکومت در اقتصاد است. حکومت رضاشاه همه ساله دایره انحصارات دولتی را افزایش میداد. فعالیتهای ساختمانی و صنایع جنبی آن، حمل و نقل، گله داری به انحصار دولت درآمد یا با ایجاد شرکتهای سهامی وابسته به دولت، در آن دخالت میکرد و یک شرکت مرکزی به عنوان مادر شرکتها ایجاد شد.
به این ترتیب حکومت رضاشاه ساختار اقتصادی کشور را عمیقا دگرگون کرد و حکومتگران به شدت در اقتصاد دخالت میکردند و به موازات دیکتاتوری روزافزون حکومت، امنیت اقتصادی بخش خصوصی از بین رفت. اگر در دوره قاجار و پیش از آن، روحانیت پناهگاه بازار سنتی و در مقابل تعدیات حکومت بود، در دوره پهلوی روحانیت به شدت تضعیف شد و بازار نیز تشکیلات صنفی قدرتمند ومتشکلی نداشت که بتواند در مقابل تعدی حکومت بایستد و احساس عدم امنیت و بیثباتی بر بازار حاکم شد اما برخلاف دوره قاجار این احساس ناشی از ضعف حکومت نبود بلکه ناشی از قدرت مطلق و بیحد و حصر حکومت بود. به این ترتیب حکومت رضاشاه، امنیت فیزیکی را برقرار کرد اما امنیت و ثبات اقتصادی را از بین برد و در نتیجه بخش خصوصی نتوانست وارد صحنه تولید شود و همچنان تجاری باقی ماند.
کتاب از «چاه به راه (گذر از اقتصاد دولتی به اقتصاد مردمی)» تالیف روزبه پیروز در 230 صفحه به بهای 40 هزارتومان از سوی نشر دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است.
نظر شما