حسن گلچین از نویسندگان پیشکسوت ادبیات انقلاب در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده به بررسی وضعیت ادبیات انقلاب در چهار دهه گذشته پرداخته است.
از طرفی انقلاب و جنگ، چون برهه بسیار مهم فرهنگ و تاریخ کشور را شامل میشود، مطالعه و پرداختن به آن چراغ راه آیندگان است و به بالندگی ادبیات ما کمک شایان خواهد کرد و سبب توجه ادیبان به ضرورت و جایگاه ادبیات در شرایط بحرانی است.
مقوله دیگری که در ادبیات انقلاب اسلامی حائز اهمیت و قابل بحث است، جنبه مذهبی و دینی آن است. این جنبه چون مسبوق به سابقه نبوده است، ورود و خلق اصطلاحات و شعارهای واندیشههای مذهبی را به ادبیات داستانی فارسی باعث شد که در نوع خود بدیع است. با این اتفاق نو، نوع نگاه و اندیشه در ادبیات کاملا تغییر کرد و آرمانهای دینی و قدسی جایگزین غرضهای مادی و دنیایی شد.
با این همه مشکلاتی چند در این مسیر (ادبیات داستانی مدرن)، به استثاء شعر و شاعری و حکایات و قطعات ادبی که بومی این مرز و بوم بود، وجود داشت و در روند شکلگیری ادبیات داستانی انقلاب مانع ایجاد کرد و از حرکت مورد انتظار آن کاست. از جمله موضوعات مهم که تا دیر زمان باعث ایستایی ادبیات داستانی بعد از انقلاب شد، تضاد ماهیت داستان مدرن و مقومات مذهبی بود. شاکله دین اسلام و مذهب شیعه بهخصوص، قداستها و مطلقیات است که اگر به این مقومات خدشه وارد شود، دین و مخصوصا مذهب شیعه تهی از معنا خواهد شد و هویت اصیل خودش را از دست میدهد. درحالیکه فلسفه وجودی رمان مدرن، شکستن و زدودن مطلقیات و قداستها از ساحت زندگی بشر مدرن است. این ظرف و مظروف به واقع به همدیگر حد میزدند و در یک مقوله واحد نمیگنجیدند. همین امر هم خط فراق داستاننویسان مدرن و مذهبیون در قبل از انقلاب بود و سبب شد که این دو گروه در زیر یک سقف نگنجند.
موضوع دیگر،برای نوشتن و تالیف یک رمان یا داستان بلند، نیازمند زمان و آرامش و مطالعه است که این هردو با انقلاب و شور و هیجانات شروع و وقوع و حتی پایان آن درتضاد است. مزید بر این، خط کشی بین نویسندگان خودی و ناخودی و هجو همدیگر در محفلهای ادبی، معضلی بود که نمیتوان آن را نادیده گرفت. همانطورکه نمیتوان شوربختی ادبیات سفارشی و دولتی را نادیده گرفت.
مبحث مورد مناقشه دیگر، تعیین چارچوب و محدویت (ممیزی) برای هنرمند و نویسنده است که پرنده خیال او و قلمش را از پرواز فراغ بال در عالم خیال و اندیشه باز میدارد.
همه این موارد، سنگ سر راه ادبیات انقلاب بودهاند و حرکت آن را کند کردهاند. اما از آنجایی که ذات ادبیات و هنر و نویسنده و هنرمند، سکونناپذیری است و از سنگ خارا همیشه راهی برای برون رفت، جسته است، دراین مسیر هم راه خود را با تامل و تعمق پیدا کرده است و با تغییراتی در ظرف و مظروف و استفاده از شگردهای هنرمندانه راه برون رفت خود را یافته است. بعد از انقلاب و بعد از پایان جنگ تحمیلی، شاهد خلق و آفرینش آثار قابل توجهی هستیم که خیرهکننده است اما قانع کننده نیست. چون اکثر شاهکارهای جهانی عالم ادبیات، مضمون رکنیشان انقلاب و جنگ بوده است، برای نمونه میتوان به اثر فناناپذیر شاهنامه حکیم فردوسی بزرگ و «جنگ و صلح» تولستوی و «بینوایان» ویکتور هوگو اشاره کرد. پس انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که طولانیترین جنگ قرن بعد از جنگ ویتنام بود،به طریق اولی استحقاق خلق شاهکارهای جهانی را دارد. به امید زاده شدن آنها، در آینده نزدیک!
نظر شما