عمر کوتاه و بس پربار زندهیاد دکتر محمدمعین، چقدر بابرکت بوده است که این همه آثار مانا از وی باقی مانده است. شمع وجود این مرد بزرگ، خورشیدآسا بر عالم ادبیات ایران چنان تابیده است که به هر سو بنگری، کاری کارستان از سوی وی را میتوانی شاهد باشی.
اخیراً سرکار خانم دکتر مهدخت، دختِ مرحوم محمد معین (در معیت خانم سهیلا امیرقاسمخانی) شرح جدیدی از بخشی از غزلهای حافظ را که آن بزرگوار در سن 21 سالگی به نگارش درآورده است را پس از سالها تلاش، مُنّقح نموده و روانه بازار کتاب کردهاند. کاری که در گذشته در قامت حافظ شیرین سخن و مقالاتی چند، از آن نازنین مرد، به یادگار مانده است.
این چه سرّ کلامی است که در اشعار لسانالغیب نهفته است و پس از گذشت بیش از پنج قرن، همچنان تر و تازه است و عجبا که در روزگار ما، عدهای برآنند تا اثبات نمایند روزگار غزلسرایی به سر آمده و به زبان بهتر «غزل مرده» است و به تبع آن و طبعاً دیگر صناعات شعر فارسی نیز رو به اضمحلال گذارده و دیگر خبری از سرایش قصیده، رباعی، دوبیتی، تضمین، مستزاد، مخمس و امثالهم نخواهد بود و عرصه و میدان کاملاً در اختیار نوگرایان است؛ اما و اما که شعر فارسی همچنان زنده است با حافظ و خیام و فردوسی و مولانا و سعدی و نظامی و صائب و شهریار و بهار و پروین و ... و «به شعر حافظ شیراز میرقصند و میخوانند، سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی» و ایضاً با اشعار دیگر بزرگان، زندگی میکنند و تا ایران باقی است، ایرانیها دل در گرو شعر فارسی دارند.
کم نیستند کتابهایی که در مورد اشعار حافظ به حلیه طبع آراسته شدهاند و تا اقصی نقاط دنیا، شیرینی کلام لسانالغیب را بردهاند و در این میان، به یقین زندهیاد دکتر محمد معین، یکی از پیشگامان و قافلهسالاران این راه است.
حافظ شیرین سخن، به اهتمام دکتر مهدخت معین، چاپ ششم، 858 صفحه وزیری، انتشارات صدای معاصر، 1393، تهران.
مهدخت معین در پیشگفتار چاپ سوم این کتاب درباره زندهیاد دکتر معین و چگونگی نگارش این کتاب، چنین نوشته است: پدر نخستین کتاب خود را در [سال] 1316 [شمسی] چاپ کرد. ستاره ناهید یا داستان خرداد و امرداد، در آنجا سروده است:
عشق، خود مقصود خلقت بوده است
این چنین استاد ما فرموده است
پدر در این بیت از حافظ به عنوان استاد خود نام میبرد. بیت بالا اشاره به بیت معروف حافظ است:
عاشق شو ارنه روزی، کار جهان سرآید
ناخوانده نقشِ مقصود از کارگاه هستی
نیز دو بیت دیگر که پدر سروده است و در پایان کتاب حاضر چاپ شده است:
فُتاده از بهره روز الَستَم
یکی جام جم از حافظ به دستم
معین ار مست و مخمورم شب و روز
مکن منعم که من حافظ پرستم
غزلی هم به استقبال غزل حافظ به مطلع:
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیرما
چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیر ما؟
سروده است با مطلع:
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیرما
تا ز حکمت باز بنماید به ما تقدیر ما
و یا مطلع:
گفت با من دی: چه شد گنجینة عرفان معین؟
گفتمش؛ جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
و این «جز لطف و خوبی» این بار در:
گنجینه عرفان، شرح غزلهای حافظ، به کوشش دکتر مهدخت معین و سهیلا امیر قاسمخانی، 694 صفحه وزیری، انتشارات صدای معاصر، چاپ اول، 1399، تهران.
تجلی یافت و چه زیبا و پرمغز، اما با شرح و بسط 271 غزل، و تقریباً تا پایان حرف «د» و حروف «ر» و حرف «ش» نیز از سوی آن بزرگوار شرح شده، اما خانم معین، با توجه عدم دسترسی ـ و یا عدم وجود ـ به سایر غزلها تا حرف «ی» تا همین جا بسنده کرده و میباید آن را بس غنیمت شمرد و بنابر تاکید سرکار خانم مهدخت معین، ملاک کدامین دیوان حافظ بوده، معلوم نیست، اما مرحوم معین بعدها تصحیح غنی ـ قزوینی را توصیه نموده و تا به این حد، دست نوشته از خودشان باقی گذارده و گویا قصد ادامه کار را داشتهاند که مشغله فراوان و آن حادثه دردناک، این کار را نیمه کار گذارده است.
«حافظ شیرین» دکتر معین، به راستی دائرةالمعارفی است بینظیر از تاریخ روزگار حافظ، نه، بلکه تاریخ ایران از زمان آلمظفر و حکومت آنها در فارس و شیراز، تا خاندان اینجو و جلایریان و سایر پادشاهان هم عصر حافظ، و یکی از جذابترین نکاتی که مرحوم معین، بر آن دست مینهد، «تأثیر حافظ در ادبیات و روح ملت ایران» است، و درباره این تأثیر مینویسد:
«تأثیر بارز خواجه در روح بسیاری از ایرانیان خوش ذوق و شیرازیان خاصتاً از جهت اتباع سیرت لذت است. شیرازیان مرد و زن، کودک و برنا، جوان و پیر، در ایام تعطیل و تفریح در باغها و چمنها و حتی حوالی حافظیه گرد آیند، یعنی فراغتی گزینند و ... همیخوانند:
دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگرچه در بیافتند خلق انجمنی
بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی، یا به فسق همچو منی
و چندین مثال دیگر.
دکتر معین، آنچه که بعدها در «فرهنگ معین» پی افکند را در این کتاب ـ گنجینه عرفان ـ در ابعاد کوچکتری قلمی نموده و در برابر خوانندهاش نهاده است و برای درک بهتر روزگارِ حافظ، مثلاً در «روزگار پرهیز» در ابتدای غزل تاکید کرده است: غزل زیرین بر اثر سختگیریهای زمان امیر مبارز سروده شده:
اگرچه باده فرحبخش و باد گلبیز است
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیزست
صرائی و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه انگیزست
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خونریزست
به آب دیده بشوئیم خرقهها از می
که موسم ورع و روزگار پرهیزست
مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر
که صاف این سرخُم جمله دردی آمیزست
سپهر بر شده پرویزنی است خونافشان
که ریزهاش سر کسری و تاج پرویزست
عراق و پارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریزست
تصحیح دیوان حافظ دهها سال است که از سوی فرهیختگان و دوستداران حافظ، از قوه به فعل آمده و نمونههای فراوانی را میتوان مثال زد، اما پس از تصحیح سترگ زندهیاد استاد پرویز ناتل خانلری و استاد امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) دیگر شاهد تصحیح جدید و قابل اعتنایی نبوده و بعید میدانم در آینده نیز باشیم و حجت را این دو بزرگوار، بر حافظ و شعر و ادبیات ایران، در منقح نمودن دیوان خواجه شیراز تمام کردهاند. هرچند که تصحیح قابل اعتنای استاد بهاالدین خرمشاهی نیز پس دلکش و دلنشین است و ایشان در:
خرمشاهی، بهاالدین، حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام و مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، دو جلد وزیری، 1540 صفحه، چاپ بیست و سوم، انتشارات علمی و فرهنگی، 1397، تهران.
با برگزیدن 250 غزل از دیوان خواجه شمسالدین، به شرح و بسط اشعار و غزلیات آن بزرگوار، پرداخته و بسیاری از ابهامها را از آن زدوده و خوانش دیوان حافظ را سهل و ساده نمودهاند و از آنجا که در تصحیح دیوان خواجه شیراز:
خرمشاهی، بهاالدین؛ دیوان حافظ، براساس نسخه خلخالی و مقابله با نسخه بادلیان و پنجاب و مطابقه با هشت نسخه موثق چاپی، چاپ پنجم، انتشارات دوستان، 668 صفحه وزیری، 1385، تهران.
حضرت استاد خرمشاهی، 496 غزل را برگزیدهاند، طبیعی است که انتظار این امر داشته باشیم تا حافظ نامه، تمامی غزلهای خواجه شیراز را در برگیرد و گویا حضرت استاد، در این روزها، حال مساعدی ندارند و در همین جا برای سلامتی عاجل ایشان، دست به دعا برداریم، تا سایه ایشان بر سر شعر و ادبیات ایران مستدام باشد، انشاء الله
استاد امیر هوشنگ ابتهاج، در تصحیح سترگ و آهنگین خود:
حافظ، به سعی سایه، قطع جیبی، چاپ چهارم، نشر کارنامه 1375، تهران.
چهارصد و هشتاد و چهار غزل برگزیدهاند و در کنار 14 قصیده، تعدادی مثنوی، و قطعه، به شانزده غزل مشکوک نیز پرداختهاند و در چاپ دیگر همین تصحیح:
حافظ به سعی سایه، وزیری، چاپ یازدهم، بهار 1381، نشر کارنامه، تهران
با جدولبندی شگفتانگیزی، تمامی دنیای حافظ را پیشِ روی دوستداران حافظ و شعر و ادب پارسی، میگشایند.
گویا در روزگار ما، دیگر حوصلهای باقی نمانده و نه دکتر معین 21 ساله پیدا میشود تا به شرح و بسط دیوان خواجه شیراز کمر همت ببندد، و دهها مقاله ارزشمند از خود به یادگار گذارد، و نه استادی همانند خرمشاهی یافت میشود تا سالها دماغ بسوزاند و بسیاری از دشواریهای دیوان حافظ را رمزگشایی کند و نه خانلری دیگری پیدا میشود که حجت را بر حافظپژوهان تمام کند و نه سایهای، که در سایهسار تصحیح او نشسته و دیوان خواجه شیراز را با تمام وجود خوانده و لذت ببریم.
عمر کوتاه و بس پربار زندهیاد دکتر محمدمعین، چقدر با برکت بوده است که این همه آثار مانا از وی باقی مانده است؟ شمع وجود این مرد بزرگ، خورشیدآسا بر عالم ادبیات ایران چنان تابیده است که به هر سو بنگری، کاری کارستان از سوی وی را میتوانی شاهد باشی. از او، درباره حافظ، بنابه تاکید سرکار خانم دکتر مهدخت معین، نُه نوشته و مقاله و کتاب باقی مانده است:
1ـ دیوان شمسالدین محمد، خواجه حافظ شیرازی.
2ـ حافظ شیرین سخن، در شرح مفصل احوال و آثار حافظ
3ـ گنجینه عرفان، در تفسیر کامل اشعار خواجه
4ـ فرهنگ حافظ، مشتمل بر لغات و اصطلاحات و اسماء خاص مستعمل در دیوان حافظ
5ـ لسان الغیب، در تکمیل شناسایی حافظ
6ـ چهارگوهر، در مقام مقایسه افکار خیام، مولوی، سعدی و حافظ
7ـ یار سفر کرده، داستان ادبی و تاریخی در موضوع دلدار حافظ
8ـ اشعار برگزیده، منتخبات دیوان که بر طبق تاریخ سرودن اشعار به ترتیب مدون شده است، و:
9ـ تضمین غزلهای حافظ مشتمل بر سدیس و تخمیس بسیاری از غزلها.
چه عمر پربار و پربرکتی، و هزاران افسوس که عمر حضرت استادی آن چنان کوتاه بود که بهرغم نیمقرن پرواز ابدی ایشان، جای خالیشان، همچنان حس میشود. در این مقاله، نمیگنجد تا از این همه زیبایی و کرشمه قلم معین درباره حافظ بگوییم، باید این کتابها و مقالهها را خواند و لذت برد و دریافت مردِ مردستان عرصه تصحیح و تنقیح و لغت و ادب پارسی، چه کرده است؟ روانش شاد.
با سرکار خانم دکتر مهدخت معین تماس میگیریم تا از چند و چون تصحیح و آمادهسازی «گنجینه عرفان» بپرسم و آنچه خواندید. برداشت من از اشارات ایشان بود و اذعان دارم که باید سالها در محضر استاد محمد معین و در غیاب ایشان، تلمذ کنم، تا شاید دریابم این بزرگ مرد، درباره حافظ چه کرده است، و خانم دکتر معین تاکید میکنند، نشاید که من این همه از پدرم تعریف نمایم.
حین گفتوگو با سرکارخانم معین بحث را به سمت سؤالی میبرم که سالهاست شنیدهام اما جرأت ابراز آن را ندارم. ماجرای ازدواج دکتر محمد معین با زندهیاد بانو مهین پرنیان امیرجاهد، شنیده بودم که زندهیاد دکتر معین دختری از خانواده استاد محمدعلی امیر جاهد را خواستگار بوده، کدام دختر؟ مهین پرنیان، و یا پری پرنیان؟ و گویا به هنگام خواستگاری، زندهیاد امیرجاهد از دکتر معین میپرسند که خواستگار کدامین دختر من هستید و ایشان میفرمایند: آن که بزرگتر است و مهین پرنیان، همسر دکتر معین میشود و بعدها دکتر معین صادقانه این امر را به روانشاد مهین پرنیان عرض میکند و ایشان با گشادهرویی، از این ازدواج میمون ابراز شعف میکنند و چه عاشقانه سالهای پایانی زندگی در کنار آن مرد بزرگ باقی میماند و ثابت کرد عشق چیست و عاشق کدام است. خدایشان بیامرزاد که بیهمال بودند.
نظر شما