در این مراسم حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، سید عبدالله انوار پژوهشگر حکمت اسلامی، منوچهر صدوقی سها عضو شورای علمی انجمن و غلامحسین رحیمی معاون پژوهشی وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری سخنرانی کردند.
حسن بلخاری در ابتدای این برنامه گفت: در بحث نسبت میان مباحث عرفانی و خواجه نصیرالدین طوسی از جمله ادلّه مشهور، نامهنگاریهای وی با صدرالدین قونوی، برجستهترین شارح آرای ابنعربی و شاگرد تربیت شده توسط شیخ اکبر است. در این نامهنگاریها القاب به کار گرفته شده توسط خواجه نصیر خطاب به قونوی نشان از آگاهی او به جایگاه عرفانی قونوی دارد و البته به تعبیر برخی محققان، تأیید تلویحی وحدت وجود از سوی خواجه در یکی از این مکتوبات که با عنوان «الوحدةالمطلقه» از آن نام میبرد.
او افزود: اما علاوه بر دلیل فوق (که البته تصریحی از گرایشات عرفانی خواجه ندارد و بیشتر اظهار ادب فوقالعاده خواجه نسبت به یکی از بزرگان عرفان است و بحث وحدتِ وجود نیز بیانی نو از آرای ابنسینا به ویژه در اشارات است) دلیل دیگری در نسبت میان مباحث عرفانی با خواجه بیان شده است: کتاب اوصاف الاشراف.نام اصلی این کتاب اوصافالاشراف فی السیر و السلوک و به فارسی نگاشته شده است. بنا به مقدمه خواجه، وی این کتاب را بعد از اخلاق ناصری و به اشارة محمد بن بهاءالدین محمد الجوینی، درشش یاب تألیف نموده است.
بلخاری ادامه داد: در این جا سؤالی مطرح است آیا اوصافالاشراف میتواند سند گرایشات عرفانی خواجه نصیر باشد؟ البته خواجه که به شدت سینوی است و کاملاً معتقد به ابنسینا، باید متأثر از فصول پایانی اشارات که شیخالرئیس عالیترین مباحث در باب عرفان و عارفان را بیان نموده. مباحث عرفانی را مورد توجّه خود قرار داده باشد. ضمن آنکه شیعی بودن خواجه نیز میبایست در جان او تعلّقات عرفانیه را برانگیخته باشد و البته همه اینها در حالی است که خواجه در قرن هفتم میزید یعنی زمان حضور ابنعربی (متوفای 638)؟ و مولانا محمد جلالالدین بلخی(متوفی 672 همان سال فوت خواجه. ) اما اگر از مکاتبات خواجه با صدرالدین قونوی به دلیل واضح و روشنی در اثبات و تبیین گرایشات عرفانی او نرسیم در اوصافالاشراف میتوانیم رگههایی از گرایشات عرفانی خواجه را به عین مشاهده نماییم لکن با رویکردی متفاوت از رویکرد غالب اهل تصوف و عرفان در قاموس رسمی آن.به عبارتی رویکردی کاملاً شیعی به عرفان که حاوی مشخصههایی است چون عاری بودن از هر گونه شطحیات صوفیانه، کاملاً مستند به قرآن، و نیز حضور پر رنگ عقل.
این استاد دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنان خود گفت: نکته بسیار مهم دیگر، رویکرد اخلاقی خواجه است. به غیر از مباحثی همچون فنا و وحدت که از مختصات اصلی مباحث اهل تصوف است بقیه موارد مذکور در اوصافالاشراف مباحثی کاملاً وارد در حوزه اخلاق است فلذا شرح و بیان آنها میتواند نه توجّه و تعلّق به مباحث عرفانی بلکه نوعی شرح و بیان مسائل اخلاقی باشد. گستردگی و عمق مباحث اخلاقی به ویژه در قلمرو اندیشه شیعی و با استناد به منابعی چون نهجالبلاغه، صحیفة سجادیه و روایات و احادیث معصومین علیهمالسلام میتوانست مرز پررنگ میان مباحث عرفانی و اخلاقی را تا حدود زیادی کمرنگ سازد. مگر در ادعیهای چون دعای کمیل لطیفترین دقایق عرفانی مورد بیان و توجّه قرار نگرفته بود؟: إِلهِي وَسَيِّدِي وَمَوْلاَيَ وَرَبِّي، صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ ؛
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تأکید کرد: ظریفهای دقیق در همان ابتدا رویکرد خواجه را در بیان دقایق عرفانیِ مبتنی بر قرآن و عقل نشان میدهد. خواجه در شرح قول شگفت «حسنات الابرار سيّئات المقرّبين» معتقد است هر کس در حرکت رو به تعالی، نسبت به منزل قبل در حال کمال است و نسبت به منزل بعد در حال نقصان و این راز بنشسته در بطن «حسنات الابرار سيّئات المقرّبين» است. بنابراین اگر از این کلام شگفت که اعمال نیکِ نیکان، گناهان مقربین محسوب می شود عرفا تأویلات شطحآمیز دارند. خواجه این قسم تأویلات را ندارد بلکه آن را بر بنیاد مدارج و مراتب کمال تفسیر میکند که البته نکتهای ظریف و در عین حال عقلی است.
بلخاری در پایان سخنان خود گفت: خواجه نصیرالدین طوسی به عنوان حکیم و متکلّمی بزرگ که نگره و اعتقادی کاملاً شیعی دارد، تصوف و عرفان را در قلمرو اعتقاد خود مورد بحث و نقد و شرح قرار میدهد. اوصافالاشراف نشان میدهد نگرة شیخ به عرفان کاملاً بر بنیاد قرآن و عقل است و در اصل ارتقای لطیف اخلاق و مفاهیم اخلاقی که در سطح چون ظرائف عرفانی ظاهر شوند.
بیان مسائل منطقی در اساس الاقتباس
درادامه این برنامه سید عبد الله انوار درباره کتاب «اساس الاقتباس» اثرخواجه نصیرالدین طوسی به ایراد سخن پرداخت و گفت: رسالهها و مقالات ارسطو در حوزه منطق در رساله «ارگانون» (ارغنون) گردآوری شدند. بعد از شکلگیری تمدن اسلامی، کتابهای ارسطو به عربی ترجمه شدند و یکی از این کتابها، همین رساله «ارگانون» بود.
این پژوهشگر حکمت اسلامی تأکید کرد: ما در دوره مغول منطق بسیار ارزشمندی داریم که یکی از آن ها «اساس الاقتباس» است که خواجه نصیر آن را به رشته تحریر درآورد و تمام مسائل منطقی را در آن طرح و بررسی کرد. او این کتاب را با شرح مفاهیمی چون «تصور» و «تصدیق» آغاز میکند و ابوابی درباره «کلیات خمسه»، «قضایا»، «استدلال»، «صناعات خمس» و مسائلی از این دست را مورد بررسی قرار می دهد.
خواجه نصیر و ورود مسائل فلسفی به علم کلام
سومین سخنران این برنامه منوچهر صدوقی سها بود. او طی سخنانی گفت: مدتهای مدید است که ذهنم متوجه دو معنا در فلسفه اسلامی است که اولین محصول آن کتاب «پدیدارشناخت تاریخ استعلایی فلاسفه اسلامی» است. میدانیم خواجه نصیر یک شخصیت جامعی دارد و یکی از وجوه برین علمی او در کنار فلسفه، بحث کلام است. در تاریخ کلام و فلسفه رسمی ما، گفته میشود که خواجه نصیر مؤسس کلام جدید است. بحث کلام، بحثی فنی بود برای حفظ عقاید صحیح اسلامی در مقابل فرقههای غیراسلامی و فرقههای متعددی که در خود اسلام ایجاد شده بودند.
او اضافه کرد: موضوع کلام، «اوضاع شرعیه» است. در عصر خواجه نصیر، مخالفین به اسلام اشکال وارد می کردند و از طرفی خود مسلمین هم به جان هم افتاده بودند و فرقههای متعددی ایجاد شده بود و فلسفه هم از یونان وارد حوزه اسلامی شده بود. مسلمین درباره مسائل فلسفی بحث میکردند و میان دو طرز تفکر یونانی و اسلامی هم اصطکاک ایجاد شده بود. در نتیجه متکلمین مجبور شدند برای حفظ اوضاع شرعیه خود وارد مسائل فسلفی شوند. اینجاست که مورخین میگویند خواجه نصیر، در رأس متفکرینی است که مسائل فلسفی را وارد علم کلام کرد.
عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ادامه داد: بنده در طول تفکرات و پژوهش های ده سالهام در این حوزه، به این نتیجه رسیدهام: این که میگویند خواجه نصیر مؤسس کلام فلسفی است دروغ است زیرا امالمعارف ما قرآن است. اصلا خود قرآن کریم و احادیث حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) مشتمل بر بسیاری مسائل فلسفی هستند.
مولف کتاب تاریخ حکما و عرفای متأخر بر ملاصدرا تأکید کرد: در حدیثی صحیح با عنوان احتجاج حضرت رسول (ص) با مشرکین و دیگران شاهد کلمات و عبارات مهم فلسفی هستیم که از آن جمله اند: اتحاد، تبیین، حدث، انقلاب در ذات فلسفی، صیرورت، قیاس، تشبیه، فنا، بقا، متناهی، غیرمتناهی، دوام، موجود، نور، ظلمت، خیر و شر، ضد، احاطه، ذات، حال، و سایر مفاهیم فلسفی و قواعدی چون قاعده امتناع اجتماع ضدین سخن به آمده است. با این وصف چه نیازی داریم بگوییم کلام جدید از خواجه نصیر شروع شده است؟ این ماجرا از خود قرآن و احادیث ائمه اطهار آغاز شده است.
مفهوم صنعت نزد خواجه نصیر طوسی
در پایان این مراسم نیز غلامحسین رحیمی به ایراد سخن پرداخت و گفت: من در این برنامه درباره «مفهوم صنعت نزد خواجه نصیر طوسی» سخن خواهم گفت و مبنای سخنم کتاب «اخلاق ناصری» است. اما اولین نکته ای که بیان می کنم این است که چرا ما برای واکاوی یک مفهوم صنعتی، به یک کتاب اخلاقی مراجعه کرده ایم؟ در حقیقت خواجه نصیر صنعت را فضیلت میداند و در نتیجه در بخشهای متعدد کتاب اخلاق ناصری درباره آن سخن گفته است.
معاون پژوهشی وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری درادامه سخنان خود گفت: خواجه نصیر بیان می کند مبدأ حرکاتی که منجر به کمال یک مصنوع میشوند، یا طبیعی است یا انسانی. حرکت مصنوعی، به تدبیر انسانی انجام میشود. این تدبیر باید در مسیری حرکت کند که بتواند از تسخیر الهی در طبیعت بهرهمند شود. خواجه نصیر فضایل اخلاقی و فضیلت صناعت را اکتسابی میداند.
او تأکید کرد: از نظر خواجه نصیر الدین طوسی استعداد مردم در برخورداری از حرفههای مختلف یکسان نیست و مهارت یافتن در هر حرفه، مستلزم تمرین است. وقتی مهارتهای صنعت در وجود انسان ملکه شود، آدمی را صاحب فضیلت در صنعت می کند.
نظر شما