این محفل شعرخوانی با اجرای سعید بیابانکی و با حضور شاعرانی چون: مرتضی امیری اسفندقه، حاج علی انسانی، عباس براتیپور، هادی سعیدی کیاسری، مرتضی حیدری آلکثیر، احمد شهریار، امید مهدینژاد، میلاد عرفانپور، اسما سوری، نصیبا مرادی، عطیه سادات حجتی، سعید تاج محمدی، محمد رسولی، محمدحسن جمشیدی و میلاد حسنی برگزار شد. در ادامه شعرهای خوانده شده در این نشست آورده شده است.
عباس براتیپور از پیشکسوتان شعر فارسی، آغازگر شعرخوانی در این نشست بود:
ای استوانهی شرف و عزت وقار/ وی دانش و فضیلت و تقوی تو را مدار
تو افتخار میهن و فخری تو را سزاست/ بر همت بلند تو ما راست افتخار
نور خدا به قلب شریف تو تافته است/ انوار حق ز چهره پاک تو آشکار
روشن به نور علم و خرد دیدگان تو/ ژرفای ذهن و ذوق تو عاری ز هر غبار
عزم گرهگشای تو حلال مشکلات/ اندیشه سترگ تو چون کوه استوار
دنیا به علم و حلم تو آورده سر فرود/ تا دیدگان خصم شود کور و مرگبار
ایران محیط دانش و علمی ستودنیست/ نابود گردد آنکه کند علم را شکار
در راه علم و دین و شرف گر شدی شهید/ نامت بلند باد به ارکان روزگار
خون شریف تو نشود محو و پایمال/ از دشمنان تو بدر آرد خدا دمار
پایان راه نیست اگر رفتی از میان/ هستند رهروان تو در راه اقتدار
بر روح تابناک تو هر لحظه صد درود/ نفرین به ذات خصم زبونت هزار بار
سعید تاجمحمدی شعر خود را به مدافعان سلامت هدیه کرد:
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
بر تنم رخت سپیدی چون لباس رزم مانده
خاکریز اینجاست، جان بر کف به میدان ایستادم
خوردهام سوگند باید مرهم هر درد باشم
قول دادم، پای سوگندم به قرآن ایستادم
پای تخت هر مریضی پای سجادهست گویا،
در نماز عشق با چشمان گریان ایستادم
اشکهایم را نبیند هیچکس، باید بخندم
من که دور از خانه، دلتنگ عزیزان ایستادم
از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم
با صبوری گرچه غمگین و پریشان ایستادم
…
جمع ما بوی شهادت میدهد این روز و شبها
بین همکاران خود بین شهیدان ایستادم
سرفهی خشک و گلوی خشک و تب… لرزید پایم
زیر لب گفتم سلام ای شاه عطشان! ایستادم
…
ایستادم در دل موج بلا… دنیا بداند
تا زنم بر دفتر غم مهر پایان ایستادم
شاخهی سبز دعا، رخت سپید و دیدهی خون
من به پای خانهی خود، پای ایران ایستادم
میلاد حسنی شعری به شوق میلاد امام جواد خواند:
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی*
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم
من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی
مرا خیال نمازت شبی کشید به رویا
عجب رکوع و سجودی عجب قعود و قیامی
چه اشتراک قشنگیست بین طوس و مزارت
که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی
نوشتهاند به باب الرضا تمامیِ جودی
نوشتهاند به باب المراد جود تمامی
شبی ز بخت بلندم به خانهی تو رسیدم
چه سفرهدار کریمی چه سفرهای چه طعامی
سوال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت
نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی
عجب فراز عجیبی عجب غروب غریبی
پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی!
تنت میان خرابه، دلت کجاست بمیرم
کنار حضرت سجاد در خرابهی شامی
ای از بَهار، باغ نگاهت بَهارتر
از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر
شبنم ز پاکی تو، به گلبرگها نوشت
گل پیش روی توست ز هر خار، خوارتر
باران کرَم نمود و ترنّمکنان سرود
کز هرچه ابر، دست تو گوهر نثارتر…
شهر مدینه با فقرا جمله واقفاند
آن شهر کس نداشت ز تو سفرهدارتر
ایّوب دید صبر تو، بیصبر گشت و گفت
چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر
نامت حَسن، و لیک به هر حُسن، اَحسَنی
ناورده دست صُنع، ز تو شاهکارتر
بودی لبالب از غم و درد نهان، و لیک
آیینهای نبود ز تو بیغبارتر
باشد یکی، قیام حسین و قعود تو
گشتی پیاده تا که شود او سوارتر…
امید مهدینژاد که از شعرای طنزپرداز است در این نشست شعر طنزی را ارائه کرد:
و زیرکان که زیاد است عقل اندکشان
به هرچه دست رساندند، شد مبارکشان
نشسته قرقی اقبالشان به کتف و به کول
سوار باد بلند است بادبادکشان
به یک اشارۀشان باد راه میافتد
درخت بار میآرد بهمحض چشمکشان
حسابشان نه همین احتساب معمولیست
قریب دَه من و اندیست نیم چارکشان
برای آنکه بفهمند موقعیت را
به جنبش است شب و روز جفتشاخکشان
چنان مراقب پیش و پسند، کز بالا
کلوخ نیز ببارد، نمیگزد ککشان
چه چیزها که ندادند بهر علم مفید
چه پولها که نکردند خرج مدرکشان
مرام شیره کشیدن ز خلق مذهبشان
طریق پول فزودن به پول مسلکشان
امین مال منند و شریک کار شما
خزانهداری کل وامدار قلکشان
چه داد و قال و چه نجوا، مکن، نمیشنوند
زبان بگیر، خراب است سیم سمعکشان
دعا کنیم افق دیدشان نگردد تار
دعا کنیم نگیرد بخارْ عینکشان
برای آنکه قویتر شوند بیش از پیش
دعای خیر ضعیفان نثار یَکیَکشان
اسما سوری از بانوان شاعر کشور نیز در این نشست به شعرخوانی پرداختند:
از خطای عشقبازان درگذشتن سخت نیست
فکر کن من عاشقم، بگذر گذشتن سخت نیست
سرگذشت ما به جز سطری در این دفتر نبود
پای عهد دوستی از سرگذشتن سخت نیست
ناخدا وقتی که از طوفان رهایی یافت گفت:
«لحظههای آخر از گوهر گذشتن سخت نیست»
دلخوشیهای جهان باشد برای اهل آن
خون دل چون هست از ساغر گذشتن سخت نیست
کولهبار آرزوها مبر با خویشتن
بگذر آسانتر که آسانتر گذشتن سخت نیست
میلاد عرفانپور مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری نیز در این برنامه چند رباعی خواند که یکی از آنها چنین است:
از خلق تو را دست به دامانم و بس
با مذهب چشم تو مسلمانم و بس
هرگاه مرا به گفتوگو میخوانی
چون طفل، زبان گریه میدانم و بس
عطیه سادات حجتی یکی دیگر از بانوان شاعر در این نشست ضمن عرض سلام محضر مقام معظم رهبری به شعرخوانی پرداخت:
به دستم شاخۀ گل میدهی یا خار ای دنیا
نقاب دوستی از صورت بردار ای دنیا
کسی دیگر سراغ از عشق و شیدایی نمیگیرد
چه آوردی به روز دلبر و دلدار ای دنیا
گرفتی دست ظالم را هزاران بار و با اجبار
گرفتی بارها از بیگناه اقرار ای دنیا
در این بیهودگی هر روز گرد خویش میگردی
چه سودی میبردی از این همه تکرار ای دنیا
چرا انکار؟! من عمری تو را میخواستم اما
نمیخواهم تو را دیگر، چرا اصرار ای دنیا
معصومه (نصیبا) مرادی احمر نیز از بانوان شاعر کشور در برنامه به یادماندنی «دیدار ماه» شعرخوانی کرد:
حریم من
نمیدانم چرا از خاطرات تلخ خرسندم
که بین کوهی از دلواپسیها باز میخندم
نمیدانم صبورم کرده زخم از دوستان خوردن!
و شاید تکه سنگی از تبار بغض الوندم
پر از تنهاییام، میترسم از حس صمیمیت
تمام فعلهای مفردم را جمع میبندم
اگر چه راه و رسم دلبری را هم نمیدانم
همیشه متهم بودم که لبخند است ترفندم
گناهم کم نیاوردن علیرغم شکستنهاست
شبیه رویش هر باره در پایان اسفندم
کسی را در حریم امن “من” با “من” نمیخواهم
فقط محتاج آغوش پر از مهر خداوندم
برای شهید سید مرتضی آوینی
چگونه توان گفت شعری برایت
که در آن بگنجد صدایت، صدایت…
صدایی از اعماق مرموز فطرت
صدایی به رنگ چراغ هدایت
چنان در سرت بود شوق رهیدن
که مین نیز انداخت خود را به پایت
فراوان سفر کردهام کربلا را
ولی تشنهام، تشنهی کربلایت
همان کربلایی که در فتح خونت
زده خیمه در منزل بی نهایت
شهادت شد آغاز تو بعد پایان
همان انتهایی که شد ابتدایت
تو را قاب تصویر امروز کم داشت
نشاندند سیمرغها را به جایت
تو را «راوی فتح» خواندند اما
صدای تو کرده است فتح روایت
محمدحسن جمشیدی از شاعران جوان کشور نیز در ادامه این برنامه شعرخوانی کرد:
صبوری نیز راه گریه را بر من نمیگیرد
کسی راه مسافر را دم رفتن نمیگیرد
مرا آن گونه میخواهی که میخواهی، چه میخواهی؟
غباری را که توفان نیز بر دامن نمیگیرد؟
تو در هر جامهای باشی به هر تقدیر زیبایی
کسی که اهل دل باشد سراغ تن نمیگیرد
من از ترس جدایی حرفهایم را نخواهم خورد
صدای کوه زیر بارش بهمن نمیگیرد
امان از دل که میگوید بزن بر طبل رسوایی!
ولی دیوانگیهای مرا گردن نمیگیرد
مرا چون دیگران دلخوش به تنهایی مکن ای عشق!
که تنهایی در این دنیا تو را از من نمیگیرد
مرتضی حیدری آلکثیر هم از دیگر شاعران حاضر در این نشست شعری با عنوان «قصیده وارهی ایران من» به شعرخوانی پرداخت:
باز آن بهار زنده به سرو جوان خویش
افتاده چون شکوفه به جان خزان خویش
هم برگ و بار داده به دستان مردمش
هم سایه داده است به نامردمان خویش
چل سال آزگار تبر خورد و ایستاد
آری نکرد تکیه بجز بر توان خویش
این پهلوان رد شده از هفتخوان حصار
خون خورده است خون دل از استکان خویش
چون آسیاب گشته به دستان مردمش
آخر چگونه بگذرد از خیر نان خویش
مرزی که نقل هر شب اخبار غرب و شرق
خاکی که منعکس شده بر آسمان خویش
گاهی اگر چه در پی تدبیر عدهای
فرمان ایست داده به چرخ زمان خویش
وا مانده چشم پنجرههایش به سوی نور
امید داده است به ناباوران خویش
هم از کمان کهنهی خود تیر خورده است
هم از کمین حرملههای زمان خویش
مرتضی امیری اسفندقه نیز که سال گذشته مجری برنامه «دیدار ماه» بود، شعری را تقدیم کرد. همچنین دیدار ماه امسال با حضور و شعرخوانی یک شاعر اهل پاکستان به نام احمد شهریار همراه بود. در پایان نیز، هادی سعیدی کیاسری سه شعر به عنوان حُسن ختام این نشست خواند.
دیدار ماه امسال با غیبت برخی از شاعران دعوت شده به دلیل کسالت و بیماری کرونا همراه بود. یوسفعلی میرشکاک یکی از غایبین بود. میرشکاک که به این نشست دعوت بود، بهدلیل ابتلا به بیماری کرونا حضور نداشت. البته سعید بیابانکی از بهبودی نسبی وی خبر داد. بههمین منظور از شعرخوانیهای سالهای پیش این شاعر پیشکسوت در حضور مقام معظم رهبری پخش شد.
گفتنی است، شب شعر «دیدار ماه» شب گذشته سهشنبه ۷ اردیبهشتماه با حضور جمعی از شاعران، محمدمهدی دادمان رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی و حجتالاسلام والمسلمین محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی از شبکه دوم سیما بهصورت مستقیم پخش شد.
نظر شما