شهرت نادر ابراهیمی در بهکاربردن «جملات قصار» در داستانهایش است؛ از جملات حکیمانه گرفته تا شاعرانه و عاشقانه.
«یک عاشقانهی آرام» عنوان یکی از همین آثار از این نویسنده ایرانی است؛ رمانی گفتگومحور؛ کتابی که قصد دارد باز هم از عشق بگوید؛ داستانی که نویسنده میاندیشد شاید آخرین اثری باشد که در آن سن وسال میتواند به عشق خود پیشکش کند. «یک عاشقانهی آرام» شروع بسیار خوبی دارد؛ شروعی که همه چیز در آن موجب میشود ذهن خواننده روی داستان متمرکز شود و تصور میشود تا انتها با سرعت پیش برود. اما به همان سرعت ریتم داستان کند میشود. بخش هایی از داستان ریتم تندتری دارد؛ مثلا در قسمتهایی که «گیله مرد» اخراج میشود؛ زندانی میشود و فرزندش را از دست میدهد.
«یک عاشقانهی آرام» به بیان عشق در کنار درگیریهای سیاسی میپردازد. داستان «یک عاشقانهی آرام» به انقلاب سال 1357 اشاره دارد. مردم به مشاغل جدیدی روی می آورند و کمکم زندگی روال عادی خود را پیش میگیرد.
در «یک عاشقانه آرام» بار قصه، خیلی کمتر از سطح توقع مخاطب است. بی شک مخاطبِ یک رمان، توقعش خواندن داستانی جذاب و پر از قصه و اتفاق است. در «یک عاشقانهی آرام» بیشتر به دیدگاه و نظرات نویسنده پرداخته شده و گهگاهی وقایعی جسته و گریخته بیان میشود. تکرار نکات و اطناب در روایت از حوصلهی مخاطب خارج است؛ به طوری که با حجم کمتری از کلمات نیز نوشتن این رمان امکان پذیر میشده. نکته مهمی که در خوانش رمان دستانداز ایجاد میکند، نثر و زبان سنگین و شعرگونه آن است. استفاده از افعال و ادبیات قدیمی، پس و پیشکردن اجزای جمله و بیش از حد شعاری نوشتن رمان، از دید مخاطب پوشیده نمیماند و باید علاقمند به شاعرانگی بود تا جذب داستان شد.
شخصیتپردازی در داستان به سمت تیپ رفته است؛ شخصیتهایی بیعیب و نقص و سفیدِ سفید. از آنجایی که با یک داستان واقعگرایانه مواجه هستیم، بهکاربردن شخصیتهای اینگونه ممکن است با منطق مخاطب داستان جور در نیاید؛شخصیتهایی که مابهازای بیرونی آن را نمیتوان در بین انسانهای عادی پیدا کرد. شخصیت اصلی با نام «گیله مرد» در ظاهر معلمی است که میخواهد شاعری کند؛ اما هرگز نتوانسته یک شعر ناب بسراید. اما همین معلم، درونی نامعلوم دارد که برای مخاطب ناشناخته میماند.
داستان پایانی خوش دارد. عشقی که همیشه تازه است و با سالمندیِ زن و مردِ داستان تازگی خود را از دست نمیدهد؛ زوجی که در کنار یکدیگر با خوشبختی پا به سن میگذارند و همچنان در پی زنده نگهداشتن عشقشان باقی میمانند.
«یک عاشقانهی آرام» داستانی است که پیچیدگیهای «آتش بدون دود» را ندارد و به آرامی روایت میشود.
نظر شما