اتا برای محققان علوم اجتماعی واژه شناختهشدهای است؛ اما برای آنها که کمتر با این مفهوم آشنا هستند لطفا درباره بسترهای ظهور آن توضیح دهید؟
اتا سَرنام یا شکلِ کوتاهشدهیِ عبارتِ «ارزیابیِ تأثیراتِ اجتماعی» است. چنانچه بخواهیم این عبارت را کمی شاخوبرگ بدهیم تا معنایِ روشنتر و عمومیتری داشته باشد، باید بگوییم که اتا در واقع، ارزیابی و بررسیِ تأثیرِ اجتماعیِ تمامِ آن اقداماتی ست که انسانها قصد دارند تا در مقیاسی نسبتاً گسترده و در قالبِ فعالیتهایِ عمرانی یا تصمیمگیریهایِ مدیریتی و حقوقی انجام دهند. این قبیل کارها که گاهی اوقات، بسته به مورد، از آنها با عنواینی همچون «مداخله»، «اقدامِ توسعهای»، یا «پروژه» هم یاد میشود، محیطِ فیزیکی و اجتماعیِ پیرامونِ خود را متأثر میکنند. برایِ مثال، ساختنِ یک سد، احداثِ یک بزرگراه، حفاری و استخراجِ معدن، ساختنِ مترو و مواردی از این دست را در نظر بگیرید. در تمامِ اینها، این احتمال وجود دارد که به زیستگاه و روابطِ انسانی، یا زمینها و داراییهایی که به شکلِ تاریخی در اختیارِ گروهی از انسانها بوده، دستدرازی شود. همچنین این احتمال وجود دارد که عادات و شکلِ زندگیِ انسانها به واسطهیِ این قبیل پروژهها موردِ تعدی قرار گیرد. جدا از پروژههایِ عمرانی و توسعهای، گاهی اوقات اجرایِ برخی برنامهریزیها یا حتا اخذِ برخی تصمیمات را نیز میبایست نوعی «مداخله» به حساب آورد و تأثیرِ اجتماعیِ آن را موردِ توجه قرار داد. برایِ مثال، زمانی که مقرر میشود تا به جهتِ حفاظت از یک زیستگاهِ طبیعی یا حتا یک خیابانِ قدیمی، استفادههایِ متداول و مرسومِ انسانها از آن زیستگاه یا آن خیابان محدود شود، این شکل از حفاظت واجدِ آثار و نتایجِ اجتماعی خواهد بود، به این معنی که شیوهیِ زندگیِ انسانها، که چهبسا قدمت و تاریخ و ریشههایِ وسیعی داشته باشد را تحتالشعاع قرار خواهد داد. به طورِ خلاصه، زمانی که پایِ ایجادِ تغییر در زندگیِ بخشِ قابلتوجهی از مردم در میان باشد، پایِ «اتا» نیز به میان میآید. به این معنی، «اتا» مجموعهای از ابزارها ست، ابزارهایی جهتِ کسبِ شناختِ درست و دقیق از آثار و نتایجِ اجتماعیِ کاری که در صددِ انجامِ آن هستیم.
این که دولتها، متولیانِ یک اقدامِ توسعهای، یا مدیران و تصمیمگیرانی که نظر و تصمیمشان زندگیِ دیگر انسانها را تحتِ تأثیر قرار میدهد مایل باشند تا نسبت به گسترهیِ اثرگذاریِ این قبیل اقدامات و تصمیماتشان شناخت و آگاهیِ مدون و روشنی داشته باشند، موضوعِ نسبتاً تازهای ست. پیشتر هم البته شکلهایی از بررسی و گمانهزنی در خصوصِ آثارِ اجتماعیِ اقداماتِ کلان وجود داشته است، اما این که قرار باشد تا «متخصصانِ علومِ اجتماعی» به شکلِ یک «اقدامِ مستقل و حرفهای» نتایجِ یک «پروژه یا مداخلهیِ خاص» را بررسی کنند و نتیجهیِ بررسیِ «صادقانه»شان را در قالبِ یک «گزارشِ عمومی» در اختیارِ همه قرار دهند، فُرم و کلیتی است که به «اتا» معروف شده و در اواخرِ دههیِ 1960، به شکلی بسیار آرام و تدریجی از آمریکا پا گرفته و بعد به جاهایِ دیگرِ دنیا رفته و البته در مسیرِ حرکتِ تاریخیاش، فراز و فرودِ بسیار داشته است. در کنارِ اینها باید این نکته را نیز اضافه کنیم که قرار گرفتن در دلِ چارچوبهایِ حقوقیِ مستقر نیز، همواره از مسائلی بوده که «اتا» با آن درگیری داشته است. در واقع، پرسش این است که گیریم که گزارشی صادق و جامع از نتایجِ یک مداخلهیِ خاص در دست داریم، حالا با نتایج و توضیحاتاش چه کنیم؟ چه کسی حرفِ آخر را میزند؟
بیایید یک پروژهی سدسازیِ فرضی را در نظر بگیریم. مثلاً فرض کنیم که در گزارشِ اتایِ این پروژه که پیش از آغازِ کار انجام شده، با استناد به جزئیات و شواهدِ تجربیِ موردِ قبول و مشخص به این اشاره شده باشد که با احداثِ این سد زمینهایِ کشاورزیِ بسیاری زیرِ آب خواهد رفت و معیشتِ تعدادِ قابلتوجهی از انسانها به مسئله بدل خواهد شد. اکنون آیا باید پروژه متوقف شود؟ آیا سرمایهگذارانِ این پروژهیِ سدسازی به صِرفِ دانستنِ مخاطراتِ پروژهیشان باید دست از ادامهیِ کار بکشند؟ مسلماً در اینجا کشاکشی بینِ «مردم» و «دستاندرکارانِ ساختِ سد» پدید خواهد آمد که در غیابِ قانون، زور برندهاش را تعیین خواهد کرد. و خُب، از آنجا که این قبیل کشاکشها کموبیش در بسیاری از کشورهایِ توسعهگرا رو به ازدیاد گذاشته، پایِ قانون و الزاماتِ حقوقی نیز کمکم به ماجرا باز شده و به همین خاطر، شاهدِ شکلهایِ مختلفی از نسبتِ «اتا» و «قانون» در نقاطِ مختلفِ جهان هستیم.
جدا از کشورهایی که تا کنون برنامهای برایِ اجرا و بهرهگیری از نتایجِ اتا نداشتهاند، در بسیاری از کشورها، اجرایِ اتا فُرمِ نسبتاً رسمی و مدوّنی یافته، به این معنی که، برخی نهادها و سازمانهایِ مهم که متولی یا تأمینکنندهیِ مالیِ پروژههایِ بزرگاند، دستورالعملهایی برایِ اجرایِ اتا در پروژههایشان وضع کردهاند و به همین خاطر، هر پروژهای از آنها باید یک «پیوستِ اجتماعی» یا «مطالعهیِ اتا» داشته باشد. در این حالت، این که سازمان یا نهادِ متولی چگونه از گزارشِ اتا استفاده خواهد کرد تا هزینههایِ اجتماعیِ پروژههایاش را کاهش دهد، مسئلهای ست که به خودش واگذار شده است. در برخی دیگر از کشورها، علاوه بر وجودِ دستورالعملها و رَویههای رسمی و فراگیر جهتِ انجامِ اتا در پروژهها، مقرراتِ مشخصی نیز جهتِ کاربستِ نتایجِ اتا وضع شده است. مثلاً به این شکل که مطابق با قانون، اجرا و تداومِ پروژه میبایست منوط به اخذِ رضایتِ کاملِ تمامِ افرادی باشد که در گزارشِ اتا از آنها با عنوانِ گروههایِ آسیبپذیر از پروژه یاد شده است.
روش شناسی شناخت تاثیرات اجتماعی و احتمالی یک پروژه چه ویژگیهایی دارد و واردکردن اتا در فرایند برنامهریزی پروژه چه مسائلی با خود دارد؟
در هر حوزهای از دانشِ بشری، «روششناسی» نوعی مواجههی فلسفی ست که میخواهد توضیح بدهد که بهرهگیری از کدام روشها، مهارتها، و فنون میتواند ما را به شکلِ واقعیتر و درستتری به سمتِ پاسخهایِ حقیقی هدایت کند. در واقع، پرسشِ «روششناسی» این است که در قبالِ کنجکاوی و سؤالی که دارم، و با توجه به چارچوبِ فکری و فلسفیام، به چه روشی میتوانم دانشِ درستی از محیطِ واقعی و بیرونی کسب کنم؟ این پرسشِ روششناختی را میتوان از اتا نیز پرسید. بنابراین پرسش این است که اتا به چه روشی میخواهد شناخت کسب کند و به کنجکاویهای و مسائلاش پاسخ دهد؟ به این ترتیب، به شکلِ موجز میتوانیم بگوییم که (1) مسئلهیِ اتا (فهمِ تأثیراتِ اجتماعیِ یک مداخله) از یک سو، و (2) گرایشهایِ فکری و فلسفیِ محققان و متولیانِ اجرایِ آن، از سویِ دیگر، نقشِ مهمی در فراهم کردنِ چارچوبِ روششناختیِ مطالعاتِ اتا دارد.
یک سویِ همیشگیِ مطالعاتِ اتا مردم و گروههایِ اجتماعیِ درگیر در کارند؛ یعنی کسانی که به هر نحوی از پروژه تأثیر میگیرند (چه تأثیرِ مثبت و چه منفی). برایِ بازنماییِ مردم و محاسبهیِ تعداد و مقولههایِ کمیتپذیری که به آنها ربط دارد (مقولههایی نظیرِ جنسیت، سواد، فهرستِ داراییها و ...)، احتمالاً تکنیکهایِ شمارش و تحلیلِ آماری و جمعیتشناختی میتواند کارآمد باشد. در عینِ حال، هر جا که ادراکِ مردمان و کیفیتِ زیستشان مسئله باشد، تکنیکهایِ کیفیتر، نظیرِ بررسیِ اسناد، مطالعاتِ تاریخی، انجامِ مصاحبههایِ منفرد، برگزاریِ گفتوگوهایِ گروهی، همکاری با گروههایِ غیررسمی، و یا توصیفاتِ مردمنگارانه و طولانیمدت میتواند بسیار راهگشا باشد. از این رو، اتا ماهیتاً متکی به تکنیکهایِ مختلفِ جمعآوری و تحلیلِ داده است و بسته به محتوایِ خاصِ مسئلهای که قصدِ پرداختن به آن را دارد، میتواند تکنیکِ جمعآوریِ داده و روشِ مواجهه با دادهها را به صورتهای منعطف به کار بگیرد.
اما چنانچه اجازه داشته باشم که بخشِ دومِ پرسشِ شما، که پرسیده بودید «وارد کردنِ اتا در فرایندِ برنامهریزیِ پروژه چه مسائلی با خود دارد»، را در امتدادِ بخشِ اول پاسخ بدهم، باید به این اشاره کنم که نزدِ برخی از منتقدان، این که اتا بتواند یا به عبارتی، این که اصولاً قادر باشد که واقعیتهایِ اجتماعی را به شکلِ عمیق و درستی بازتاب بدهد و پاسخهایِ دقیقی برایِ مسائلِ اجتماعی فراهم کند، محلِ شک و شبهه بوده است. ریشهیِ این نقد به این بازمیگردد که اتا، به لحاظِ «هستیشناختی»، اصولاً نمیتواند به نقشِ یک راویِ امانتدار یا یک گزارشگرِ بیطرف ظاهر شود، چراکه در نخستین گام، معمولاً بودجهیِ انجامِ اتا را خودِ همان کسانی فراهم میکنند که متولیِ اجرایِ پروژه یا متولیِ تصمیمگیری بودهاند. در بسیاری موارد، حتا این خودِ مداخلهگراناند که نفراتِ کلیدیِ اجرایِ اتا را استخدام میکنند. از سویِ دیگر، اتا در آن موضع و چشماندازِ خاص قرار ندارد که بتوان با اتکا به آن، کلِ پروژه را به لحاظِ ماهیتی زیرِ سؤال بُرد یا این که به طورِ کلی، در آن جایگاهی نیست که بازتابدهندهیِ نگاههایِ انتقادیِ کلان به مقولهیِ توسعه و مداخلاتِ مرتبط با آن باشد. به عبارتِ دیگر، اتا در خوشبینانهترین حالت میتواند برآوردی کمّی از زیانهایِ اجتماعیِ طرح ارائه کند و از دستاندارکارانِ پروژه بخواهد که آنها را جبران کنند. برایِ مثال، اتا میتواند بگوید که مردم در اثرِ یک پروژه یا مداخلهیِ خاص «مقدارِ مشخصی» زمین یا دارایی را از دست خواهند داد. اتا حتا میتواند به مخاطراتی اشاره کند که بیشتر ماهیتِ کیفی و روانی دارند و به شبکهیِ اجتماعی و عاطفیِ افراد ربط پیدا میکنند. اما در نهایت، از چشماندازِ پروژه، تمامِ این مخاطرات «هزینه»هایِ پروژهاند که باید «محاسبه» شده و در فهرستِ سود و زیان در نظر گرفته شوند. پروژه تصمیم میگیرد که آیا «میارزد» که روابطِ اجتماعی و زندگیِ افراد خراب یا دستکاری شود یا نه. اتا در جایگاهی نیست که بیرون از چشماندازِ توسعه و بیرون از منطقِ هزینهـفایده استدلالی را پیش ببرد. از این منظر اگر نگاه کنیم، اتا بیشتر نقشِ جادهبازکنِ توسعه را بر عهده دارد و اصولاً نمیتواند مسئلهای بیرون از توسعه (مثلاً مسئلهیِ مردمانِ بومی) را روایت کند.
جدا از منتقدانِ تئوریک که البته چنانچه واقعگرا باشند اتا را پس نمیزنند، بلکه آن را ناکافی و کمزور به حساب میآورند و نقدهایشان به قویترشدنِ درونیِ جریانِ اتا کمک میکند، نیرویِ بازدارندهای نیز در مسیرِ ادغامِ اتا در فرایندِ برنامهریزیِ پروژه وجود دارد. این نیرو معمولاً از جنسِ تکنوکراتها، سرمایهگذاران، و کارگزارانِ توسعه است که اصولاً همّ و دغدغهیِ مسائلِ انسانیِ توسعه را ندارند، چون یا از این قبیل مسائل فاصله دارند، یا نسبتی ایدئولوژیک با «توسعه» برقرار کردهاند که اجازهیِ تفکرِ نقاد را از آنها گرفته است. این طیف از نیروها اصولاً به مراکزِ تصمیمگیری و نهادهایِ نظارتی فشار وارد میکنند تا جلویِ اجرایِ اتا گرفته شود، یا نتایجاش در تصمیمگیری دخالت داده نشود، یا این که ساعیانه تلاش دارند تا نتایجِ اتا را دستکاری کنند و آن را مطابق با میلِ خودشان تغییر دهند.
به طورِ خلاصه اگر بخواهم گفتههایام در این بخش را جمعبندی کنم، باید بگویم که ورودِ اتا در فرایندِ برنامهریزیِ پروژه غالباً مسئلهای ست که به فرهنگِ سیاسی و بسترِ قانونیِ مناسب، شفافیتِ تصمیمگیری، و نظارتِ مستمر بر فرایندهایِ توسعهای نیاز دارد. در واقع، وجودِ مؤثرِ اتا در نظامِ برنامهریزی بخشی از یک چرخهیِ تا حدی دموکراتیک است. یعنی آن سویهای از دموکراسیِ روزگارِ ما که عملگرا ست و مایل به راه دادن و ادغامِ ایمنِ صداهایِ مختلف در جریانِ نظامِ سیاسیِ مسلط است.
یکی از نکاتی که در این کتاب موردِ اشاره قرار گرفته این است که چگونه اتا بر سر یک دو راهی قرار گرفته و در عین اینکه سیاستگذاران از مضرات عدم استفاده از اتا میدانند گاهی از اجرای آن خودداری میکند. درباره این وضعیت بحرانی توضیح دهید؟
دوراهیِ موردِ اشاره در کتاب، وجودِ نوعی آشتفگی یا در واقع، وجودِ نوعی نبرد میانِ دو شکل از تصمیمگیری ست. از زمانِ آغازِ جریان اتا در کشورهایِ مختلف، دو گرایشِ گوناگون همواره در کنارِ هم حضور داشتهاند: (1) اولی تمایل به رسمیت بخشیدنِ هرچه بیشتر به اتا و قدرتمندتر ساختنِ آن بوده؛ و (2) دومی تمایل به حذفِ اتا، یا در واقع، تمایل به حذفِ تأثیرگذاریِ اتا در برنامهریزیهایِ توسعهای بوده است. برایِ مثال، یکی از معروفترین نمونههایی که در متن به تفصیل از آن سخن گفته شده، عقبگردی ست که در سالِ 2013، در سیاستهایِ بانکِ جهانی رخ داده است. از این جهت عقبگرد بوده که بانکِ جهانی از 1984 به این طرف، انجامِ ارزیابیِ اجتماعی را به یکی از مؤلفههای تعیینکننده در تصمیمگیریهایاش بدل کرده بود. یعنی در هر پروژهای که بنا بود بانکِ جهانی به عنوانِ سرمایهگذار، یا وامدهنده، در آنها حضور پیدا کند، میبایست گزارشِ اتا نیز به عنوانِ یکی از اسنادِ اصلیِ تأثیرگذار بر تصمیم، به بانکِ جهانی تحویل داده میشد. اما در سالِ 2013، به شکلِ ناگهانی و بدونِ سابقهیِ قبلی، نشانههایی بروز پیدا کرد حاکی از این که بانکِ جهانی قصد دارد تا این رویهاش را عوض کند و از میزانِ اهمیتِ اتا در تصمیمگیریهایاش بکاهد.
در مقابلِ عقبگردی که در بالا به آن اشاره کردیم، پیشرویهایِ مهمی نیز در همین مدت به وقوع پیوسته است. در برخی از کشورها ــ کشورهایی نظیرِ چین، هند، و برزیل ــ که تعدادِ قابلتوجهی از پروژههایِ توسعهای در سراسرِ جهان یا موردِ حمایتِ مالیشان قرار گرفته یا در آنها اجرا میشود، گامهایِ مهمی برایِ رسمیت بخشیدن به حضورِ قانونی و پُررنگِ اتا برداشته شده است. به طورِ مشخص، در این زمینه، تصویبِ ««قانونِ حقِ جبرانِ عادلانهیِ خسارت، و شفافیت در مسائلِ مربوط به تصرفِ زمین، توانبخشی، و اسکان مجدد» در سالِ 2013، در هند، به عنوانِ گامی نمادین و مهم در میانِ هوادارانِ پر و بال دادن به اتا موردِ ارجاع قرار میگیرد. این فراز و فرودها و جریانها و ضدجریانها، و در کنارشان، شیوهها و روالهای عملیِ انجامِ امورِ توسعهای، همه و همه بازنمایِ دشوارهایی ست که پیشِ رویِ اتا و گنجاندناش در برنامهریزیهایِ توسعهای قرار دارد.
اگر دولت یا پروژهای بخواهد اتا را ضعیف کند با چه پیامدها و آسیبهایی رو به رو خواهد شد؟
همان گونه که از محتوایِ کتاب برمیآید، تضعیفِ اتا خطرِ کاهشِ ثباتِ اجتماعی، افزایشِ برخوردهایِ قضایی، بالا رفتنِ امکانِ اعتراض و شورشِ جمعی، و مواردی از این قبیل را به دنبال دارد. در واقع، اتا به طورِ مشخص به مخاطراتِ اجتماعیِ تصمیمات و پروژهها متمرکز است. مطالعاتِ دیگری هم به موازاتِ اتا انجام میشود که بر دیگر مخاطراتِ توسعه، مثلاً مخاطراتِ زیستمحیطی، متمرکزاند. تضعیفِ اتا از دیدِ این کتاب در واقع، معادلِ چشمپوشی از احتمالِ از دست رفتنِ ثباتِ اجتماعی ست. البته که دولتها و کانونهایِ متمرکزِ قدرت به لحاظِ واقعی، این امکان را دارند که از نتایجِ اجتماعیِ اقداماتشان چشمپوشی کنند و عوارضِ ماجرا را با سرکوب و زورِ عریان مدیریت کنند. در مقابلِ یک سرکوبِ منظم و مقتدر احتمالاً کسی نمیتواند مقاومتِ واقعیِ چندانی داشته باشد. اما خب، به گمانِ من، دیگر این به تجربهای جاافتاده در نظامهایِ سیاسی بدل شده که هر شکلی از حکمرانی که خواهانِ دوام و ثبات و بسطِ قدرتِ خود در طولانیمدت و طیِ چندین نسل باشد، در داخل به این گرایش دارد که امور به واسطهیِ قانونهایِ خوب و موردِ احترام و در بسترِ شکلهایی از تصمیمگیریِ واقعیِ مردم اداره شوند. در این بین، اتا این امکان را دارد که چشمِ بینا و گزارشگرِ منصفِ وقایعِ اجتماعیِ نزدیک و ملموس باشد، تا به واسطهیِ آن، قوانینِ خوب تصویب شوند و هر شکلی از برنامهریزیِ کلانِ توسعهای بتواند خود را در معرضِ واقعیتهایِ اجتماعی حس کند.
در زمینه نهادینه کردن اتا در کشورهای در حال توسعه به نظر میرسد هند اخیرا خود را تا صدر فهرست بالا کشیده است. این اتفاق برای هند چگونه رخ داده است؟
پارلمانِ هند از سالِ 2007 به این طرف مشغولِ تصویبِ قوانینِ مهم و مؤثری برایِ کنترلِ عوارضِ اجتماعیِ ناشی از پروژهها و سرمایهگذاریهایِ توسعهای بوده است. در واقع، اتفاقِ مهمی که هند را به عنوانِ کشوری شاخص در جریانِ اتا مطرح کرده، تقویتِ جنبهیِ قانونی اتا در این کشور از طریقِ نهادهایِ قانونگذار و پیوند خوردنِ اتا با برنامهریزیهایِ رسمی بوده است. البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که توسعهگرایی آسیبهایِ بسیار مهم و جبرانناپذیری به اجتماعِ هندوستان وارد کرده است. این طور تخمین میزنند که طیِ 60 سالِ گذشته، قریب به 60 میلیون نفر در هند در اثرِ پروژههایِ توسعهای آواره شده و زمین و مسکنِ خود را از دست دادهاند. این ماجرا به فقرِ بیشتر، به آوارگیِ بیشتر، به خشم و سرکوبِ بیشتر، و به رنجِ انسانیِ بیشتر منتهی شده و این سؤال را در جامعهیِ هند برجسته کرده که اگر هدف از توسعه بهبودِ زندگیِ همهیِ انسانها ست، چرا این اتفاق به شکلِ ملموس و فراگیر رخ نمیدهد؟ چرا همه در مواهبِ توسعه شریک نیستند؟ یا حتا اگر قرار نیست شاهدِ موهبتی فراگیر باشیم، چرا توسعه برایِ عدهای به مثابهیِ نوعی سقوط فهمیده میشود و فقط به تحملِ رنج و سختیِ بیشتر میانجامد؟
در جریانِ پرداختن به این سؤالات و مبارزاتِ دامنهداری که اجتماعِ هند در حالِ تجربهیِ آن بوده، اتا به مثابهیِ نوعی ابزارِ پاسخگویی مطرح شده و به بافتِ حقوقی و قانونگذاریِ کشور راه یافته است. اینها برایِ هند و محققانِ اجتماعیاش یک پیروزیِ بزرگ به حساب میآید. جایی از کتاب به این اشاره شده که محققانِ اجتماعیِ هیچ جایی از دنیا بهاندازهیِ محققانِ هندی از روشهایِ علومِ اجتماعی برایِ مشاهدهپذیر کردنِ معضلاتِ جامعهیِ هند استفاده نکردهاند. در واقع، رساندنِ جامعه به درکِ واقعی و ملموسی از معضلات و مشکلاتِ توسعه، کاری بوده که پژوهشگرانِ اجتماعیِ هند عهدهدارِ انجاماش بودهاند.
این کتاب علاوه بر تجربیات هند به تجربیات 6 کشور آسیایی دیگر هم نگاهیانداخته است. بیان این تجربیات چه دستاوردهایی برای کشور ما می تواند داشته باشد؟
این کتاب در واقع، مجموعهای دستاول از روایتِ شکست یا پیروزیِ محققانی ست که درگیرِ انجامِ اتایِ پروژههایِ توسعهای در کشورهایِ مختلف بودهاند. این روایتها و جزئیاتشان هم میتواند از نظرِ نوع و جنسِ پروژههایی که به آنها اشاره شده (پروژههایِ سدسازی، حملونقل، معدنکاوی و...) واجدِ تجربیاتِ الهامبخش و نکاتِ سودمند باشد، هم از نظرِ ریزهکاریهایی که میتواند جریانِ تحقیقاتِ اجتماعی را دستخوشِ تغییر کند. برایِ مثال، برایِ خودِ من بسیار جالب بود که چگونه اهمال و سهلانگاریِ یک محقق یا متخصصِ اقتصادی و اجتماعی، به تولیدِ برآوردهایِ غلط و در نتیجه، به تصمیمگیریهایِ نادرستِ مدیریتی منتهی شد و یکی از پروژههایِ توسعهیِ حملونقل در سریلانکا را به شدت تحتِ تأثیر قرار داد. در این مورد، تحقیقاتِ نادرست و دستکم گرفتنِ ارزیابیِ دقیقِ اجتماعی، در نهایت، هم نارضایتیِ گستردهیِ مردمان را به دنبال داشت و هم باعثِ اتلافِ وقت و بالا رفتنِ هزینههایِ پروژه شد.
در کشورِ ما هم، ایدئولوژیِ توسعهگرایی هم پیش از انقلابِ اسلامی و هم پس از انقلاب، ایدئولوژیِ غالبِ نخبگانِ سیاسی بوده است. در واقع، هیچ رقیبِ سیاسیِ قابلِ اعتنایی در برابرِ این ایدئولوژی وجود نداشته و دعواهایِ سیاسی در بسترِ فرض گرفتنِ معنایی تکنوکراتیک از توسعه پیش رفتهاند. شاید اتا خیلی نتواند این وضعیت را تغییر دهد. شاید اصولاً نباید از اتا توقعِ تغییرِ چارچوبهایِ کلانِ ایدهپردازی در خصوصِ واقعیتِ اجتماعی را داشت. شکلهایِ دیگری از تحقیقِ اجتماعی شاید برایِ این کار مناسبتر باشند. اتا بازویِ توسعهیِ باثبات و خردمندانه است، نزدِ کسانی که به توسعه در معنایِ سرمایهدارانهاش باور دارند. اگر اتا را در همین معنایِ مقید و مشخصاش بفهمیم، و اگر قبول داشته باشیم که بخشِ زیادی از هزینههایِ اجتماعیِ میانمدت و درازمدتِ توسعه را میتوان با اتکا به تحقیق و پژوهش شناخت و از بارشان کم کرد، آن وقت روایتهایِ این کتاب میتواند در مقامِ نوعی گنجینهیِ تجربی به کارمان بیاید و برایِ کسانی که درگیرِ مستقیمِ جریانِ اتا هستند مفید و مغتنم باشد.
تقریبا از سال 91 به بعد در ایران نیز به ویژه در تهران تجربه اتا را داشتهایم، مسیری که در این راه پیموده شده را چگونه ارزیابی میکنید؟
راستاش من در خصوصِ تجربیاتِ یک دههیِ گذشتهیِ اتا در ایران و تهران اطلاعاتِ محدود و پراکندهای دارم و آدمِ مناسبی برایِ ارزیابی یا حتا ارائهیِ تحلیلِ درست و واقعبینانه از مسیرِ طیشده نیستم. اگر از مسیرِ پیمودهشده و تاریخاش، که نیاز به پژوهش مستقل دارد، صرفنظر کنم، تجربهیِ ملموس و دمدستِ خودم میگوید که اتا و دستاوردهایاش هنوز در مکانیزمهایِ تصمیمگیری و برنامهریزیِ ما، خصوصاً در مقیاسِ شهری، ادغام نشده است. در واقع، احساسِ من این است که صِرفِ مواجهه با حقیقت (و نه حتا عمل به حقیقت) در نظامِ برنامهریزیِ ما، و حتا از آن بالاتر، در نظامِ اجتماعیِ ما کاری بسیار دشوار و ناخوشایند است. امیدوار ام که ممارست در انجامِ اتا به سهمِ خود بتواند از بارِ این دشواری و ناخوشایندی بکاهد و جایی برایِ زبانِ «نسبتاً» حقیقتگو در بطنِ جامعهیِ ایران باز کند.
نظر شما