مؤلف در پیشگفتار این کتاب مینویسد: «از آغاز تا امروز، همه دلها به ندای زیبا گوش دادهاند. چرا؟ به چه علت ؟ وحشیان زیبایی را در لب کلفت و خالکوبی دانستهاند. یونانیان آن را در جوانانی برومند یا در تقارن و آرامش پیکرهای تراشیده. رومیان آن را در نظم و شکوه و قدرت می جستند. رنسانس آن را در رنگ میجست و روح عصر این دوره آن را در موسیقی و رقص میجوید. از این منظر هر عملی که نیک بار آید و هر ابزاری که خوب کار کند، شایسته آن است که زیبا قلمداد شود. و دلی که از این زیبایی بلرزد، شایسته انسانی والاست که عاشقانه میزید و عشق میورزد.»
نویسنده در ادامه اضافه میکند: «از آنجایی که اصطلاحاتی چون زشت و زیبا از حیث کاربرد دارای قدرتی گنگ و مبهماند و از نظر معنا و مفهوم به اندازهای ذهنی، که نمیتوان پدیدههای موجود در جهان را با دقت به زشتی و زیبایی تقسیم کرد و تقریباٌ آراء و نگرشهای متفاوتی در مورد زیبایی و زیبایی شناسی وجود دارد؛ باشد که این تلاش اندک که شیونش کران تا کران بیداد نموده و معصومیتش دلتنگی اندیشه را خواهد زدود، برای عاشقان ژرف اندیش و خردمند فلسفه و هنر به ویژه دانشجویان رشته سینما و تئاتر؛ در راستای کشف پاسخهای بیشمار در حوزه زیبایی شناسی که نگرشی است والا و ژرف به «جهان هستی» تلنگر شایانی باشد و در کشاکش دهر چالشی برانگیزد.»
در بخشی از کتاب آمده است: «زیباییشناسی نیز مانند همه نحلههای دیگری در حوزه فلسفه، بنیادیترین پرسشها را در پی دارد. در اصل چه چیزهایی یا مقولاتی زیبا هستند؟ آیا امری در جهان خارج به نام زیبایی وجود دارد و میتوان در رابطه با آن اندیشید و بحث کرد؟ یا اصولا مقولهای به نام زیبایی وجود ندارد؟»
در جایی دیگر از کتاب آمده است: «همه هنرمندان هدفشان لذت بخشیدن است و سادهترین و معمولیترین تعریف هنر این است که بگوییم هنر کوششی است برای آفرینش و صور لذتبخش. این صور حس زیبایی ما را ارضا میکنند. و حس زیبایی وقتی راضی میشود که ما نوعی وحدت یا هماهنگی حاصل از روابط صوری در ادراکات حسی خود دریافت کرده باشیم. و حس تشخیص روابط لذتبخش همان حس زیبایی است که در مقابل حس زشتی قرار میگیرد.»
نویسنده در فصل دوم به زیبایی از منظر فلاسفه میپردازد و در این فصل از افلاطون تا آدرنو را در این زمینه بررسی کرده است. در جایی در همین فصل آمده است: «مفاهیم هنر و زیبایی از دیرباز در اندیشههای فرزانگان یونانی بازتابی انکارناپذیر دداشته است. یعنی از دوران هراکلیتوس تا سقراط بحث بر سر معنا و حریم هنر و زیبایی، اندیشمندان آن دوره را به خود مشغول داشته است.»
فصل چهارم کتاب به زیباییشناسی درام آوانگارد اختصاص یافته است در این فصل به نویسندگان و کارگردانان از ایبسن تا بیضایی پرداخته شده است. در ادامه این فصل میخوانید: «اندیشمندان حوزه آثار دراماتیک، آثار ایبسن را به سه دوره کلی تقسیم کردهاند که عبارتند از: دوره اول؛ آثار حماسی و سمبولیک با نمایشنامههای «براند» و «پیر گینت».
دوره دوم؛ در این دوره ایبسن به زندگی معاصر، به صورت واقعگرایانه توجه نشان میدهد. دوره سوم؛ در این دوره ایبسن با آثاری چون «جان گابریل بورکمن» و «وقتی ما مردگان برخیزیم» دوباره به فضاهای سمبولیستی بازمیگردد که البته ویژگیهای متفاوتی نسبت به نمایشنامههای سمبولیستی دوره اول آثار وی دارد.»
نظر شما