چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۸
رادیو بهترین رسانه برای هنرهای محض شنیداری است

محمد اخگری مترجم کتاب «رادیو به مثابه هنر شنیداری» گفت: صدا در تئاتر و فیلم و تلویزیون بخش مهمی از روایت هنری است و لذا روایتگری آن به لحاظ هنری باید مد نظر قرار گیرد. از سوی دیگر رسانه شنیداری رادیو بهترین رسانه برای هنرهای محض شنیداری مانند موسیقی است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به‌تازگی کتاب «رادیو به مثابه هنر شنیداری» نوشته رودلف آرنهایم (2007 - 1904)، روان‌شناس و نظریه‌پرداز اهل برلین با ترجمه محمد اخگری، عضو هیئت علمی دانشگاه صداوسیما راهی بازار نشر شده است. ناشر این کتاب 256 صفحه‌ای انتشارات دانشگاه صدا و سیماست که در شمارگان 500 جلد آن را منتشر کرده است. به مناسبت انتشار این کتاب، مصاحبه‌ای با مترجم کتاب انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانیم.

با اینکه از تألیف این کتاب سال‌ها می‌گذرد، انگیزه شما برای ترجمه این کتاب چه بود و به عبارت دیگر کتاب به لحاظ محتوا چه ویژگی‌هایی داشت که موجب شد آن را از زبان آلمانی به زبان فارسی ترجمه کنید؟
 یکی از مهم‌ترین دلایل من برای ترجمه این کتاب، موضوع کتاب یعنی هنر شنیداری است. هنر شنیداری با وجودی که خیلی به ما نزدیک است و از ناب‌ترین نوع آن یعنی موسیقی بهره می‌بریم؛ اما به لحاظ نظری غالباً ناشناخته است و کمتر مورد مطالعه جدی قرار گرفته است. آرنهایم که دوران جوانی او با عصر رادیو همراه بوده است و خودش هم به عنوان هنرمند رادیویی برای رادیو نمایشنامه نوشته است، رسانه شنیداری رادیو را به مثابه هنر در نظر می‌گیرد و پس از آنکه مقالات مختلفی را در مجله ولت بونه منتشر می‌کند، این کتاب را تألیف می‌کند که به سبب شرایط آلمان در دوران جنگ جهانی دوم، ابتدا ترجمه انگلیسی کتاب با عنوان «رادیو» در لندن منتشر می‌شود و با فاصله اندکی ترجمه ایتالیایی و فرانسوی کتاب. نویسنده کتاب به لحاظ نظری به جهان‌بینی گوش و جهان صداها و فضلیت نادیدن می‌پردازد تا بتواند ویژگی‌های هنری رسانه شنیداری را تبیین کند.
 
پس در واقع شما به جای کلمه رادیو در ترجمه از واژه «صدا» استفاده کرده‌اید؛ چرا؟
 نخست آنکه بنده متن آلمانی کتاب را که بعدها در سال 1978 چاپ شده است و آرنهایم بر آن مقدمه‌ای تازه نوشته، به عنوان متن مبدأ قرار دادم؛ زیرا این متن همان‌گونه که مؤلف اشاره کرده است، ویرایش شده و نسبت به متون قبلی پخته‌تر است. از دیگر سوی هرچند مباحث این کتاب رادیو را محور بحث قرار داده است؛ اما آرنهایم هنر شنیداری را برای هنر صدای محض یعنی موسیقی و همه انواع هنرهای کلامی مانند تئاتر و فیلم ناطق و همچنین تلویزیون به کار می‌گیرد و از این‌رو برای عنوان کتاب از واژه صدا استفاده کردم؛ زیرا در زبان فارسی امروز، «صدا» برابر واژه‌ای برای رادیو هم هست و این کلمه در عنوان «صدای جمهوری اسلامی ایران» به عنوان رادیو کاربرد دارد و البته واژه آلمانی «Rundfunk» -که در عنوان کتاب به کار رفته- به لحاظ معنا و کاربرد، هم رادیو و هم تلویزیون را دربر‌می‌گیرد و فصل آخر کتاب آرنهایم هم به تلویزیون پرداخته است.
 

پس در واقع کتاب صدا را در همه انواع هنرهای کلامی مد نظر دارد؟
 بله، علت اینکه کتاب برای مخاطب امروز هم جذابیت دارد، همین نکته است. یعنی با وجود اینکه فناوری در عصر حاضر، انواع مختلف رسانه‌ها را فراهم آورده و نسل امروز به عنوان نسل اپ، وضعیت بینارسانه‌ای صدا و تصویر را تجربه می‌کند؛ اما اگر بخواهد یک پادکست هم بسازد، در تولید باز قواعد هنر شنیداری صدق می‌کند، زیرا پادکست از جنس شنیدن است و تولید آن مبتنی بر هنر شنیداری است. به دیگر سخن اگر به جهان صدا راه پیدا نکنیم و ظرفیت صداها را از جلوۀ صوتی تا موسیقی و تا صدای گوینده  و نیز ترکیب‌بندی و تدوین و روایت عناصر شنیداری را فهم نکنیم، نمی‌توانیم اثری هنری بسازیم و آنچه هنری نیست، ماندگار نخواهد شد و در سطح یک گفتار یا تولید گذرا باقی خواهد ماند.
 
پس در واقع  مطالب کتاب برای همه کسانی که در تولید رسانه‌ای از عنصر صدا استفاده می‌کنند، مفید است؟
دقیقاً همین طور است. صدا در تئاتر و فیلم و تلویزیون بخش مهمی از روایت هنری است و لذا روایتگری آن به لحاظ هنری باید مد نظر قرار گیرد.  از سوی دیگر رسانه شنیداری رادیو بهترین رسانه برای هنرهای محض شنیداری مانند موسیقی است؛ زیرا شما از رادیو فقط صدا را می‌شنوید و آلات موسیقی را نمی‌بینید؛ یعنی شنیدن محض صدا و درک روایت آن. لذا هنر شنیداری در اینجا هنر صدای محض است که آزادانه در عالم خیال ادراک می‌شود و این لذت شنیدن فارغ از دیدن است که امروزه در عصر جهان تصویر کمتر آن را تجربه می‌کنیم.
 
به عنوان بخش پایانی این گفت‌وگو، اگر نکته‌ای باقی مانده بفرمایید.
مایلم در پایان بخشی از مقدمه کتاب را بیاورم که آرنهایم می‌گوید؛ اگرچه رسانه‌های جدیدتر مثل تلویزیون ممکن است هنر شنیداری را کم‌رنگ کنند، اما ارزش زیباشناختی این هنر همیشه باقی است و در ادامه می‌نویسد:
«کتاب حاضر کوشش دیگری است برای به خدمت گرفتن روش زیبایی‌شناسی، همان‌گونه که پیش‌تر در باب فیلم نیز این روش را به کار گرفتم و معتقدم که این روش برای نظریه دیگر هنرهای «کهن» نیز می‌تواند مفید باشد. این کتاب به تحلیل شرایط عناصر [هنری صدا] می‌پردازد که به تعبیری، ویژگی‌های خاص احساساتی را که هنر مربوطه [هنر مورد بحث] از آن بهره می‌گیرد، با شیوه‌های روان‌شناسی توصیف کرده و از طریق همین ویژگی‌ها امکانات بیانی استنتاج گردند.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها