نویسندگان این اثر بر این باور هستند که اگرچه عنوان فئودالیسم اطلاعات برای کتاب ممکن است در نگاه اول توصیف بیرحمانهای از دانش اقتصاد باشد؛ اما بیشباهت به فئودالیسم قرون وسطا نیست.
در این کتاب به نواقص و محدودیتهایی که انحصار اطلاعات درپی دارد پرداخته شده و آن را خطری برای رقابت کردن و حصاری برای ورود به بازار میداند. نویسندگان این اثر بر این باور هستند که اگرچه عنوان فئودالیسم اطلاعات برای کتاب ممکن است در نگاه اول توصیف بیرحمانهای از دانش اقتصاد باشد اما بیشباهت به فئودالیسم قرون وسطا نیست.
در بخش «مقدمه نويسندگان» آمده است: «ایده این کتاب سال ۱۹۹۳ در یک ایستگاه اتوبوس در ژنو جرقه زد. دريهوس و بریثویت در راه بودند تا سر پروژهای مربوط به مقررات جهانی کسب وکار مصاحبههایی با آدمهای کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل (آنکتاد) داشته باشند. اتوبوس انتخاب طبیعی در آکادمیسین بیپول بود که دلشان نمیخواست در پول سرمایهگذارانشان(بنیاد ملی علوم، کانون وکلای آمریکا، و شورای تحقیقات استراليا) اسراف کنند. دريهوس یک بند درباره اهمیت تغییرات در مقررات مالکیت معنوی حرف میزد. بریلویت بعد از آنکه صبورانه گوش داد، حرف او را برید و پیشنهاد داد دوکتاب باهم بنویسند: یکی درباره جهانی شدن مقررات کسب و کار و دیگری درباره جهانی شدن مالکیت معنوی. درهوس موافق بود. اتوبوس از راه رسید و آن روز صبح این دو را با خود به اولین مصاحبه در آنکتاد برد.
کتاب «درباره جهانی شدن مقررات در سال ۲۰۰۰» منتشر شد. اسمش هم مقررات جهانی کسب وکار بود. نوشتنش پنج سال کار میدانی برد و در این مدت آن دو با بیش از پانصد فرد مطلع کلیدی مصاحبه کردند. تمام این مصاحبهها را خود نویسندهها انجام دادند و بیشترش مشترک بود. کتاب حاضر هم با همان دادهها نوشته شده، البته بهعلاوه یک سری مصاحبه بیشتر که برخی از آنها در اواخر سال ۲۰۰۱ انجام شدهاند. بحث درباره روشی که در این شرایط میدانی در پیش گرفته شده و همچنین فهرست مصاحبهها را میتوانید در کتاب مقررات جهانی کسب و کار پیدا کنید. بسیاری از قوانین استاندارد موجود در جهان ما در مذاکرههای غیررسمی شکل گرفتهاند و از آن روندها نوشتهای در دست نیست. ما با انجام این همه مصاحبه میخواستیم نشان دهیم که زبان رسمی توافقهای جهانی مالکیت معنوی چه چیزی ندارند: پویایی غیررسمي قدرت که انتخاب کلمهها، معني آنها، و درنتیجه کاربردشان را تعیین کند.
سوای دادههای میدانی، این کتاب نسبتهای دیگری هم با کتاب مقررات جهانی کسب و کار دارد. در آن کتاب یکی از نتیجهگیریهای ما این بود که حاکمیت کسب و کارهای بزرگ بر فرایند استقرار استانداردهای نظارتی معمولا به تنظیم بازارها منجر میشود، در حالی که شهروندان سودشان را از بازارهای رقابتی آزاد کسب میکنند. وقتی دولتها قوانین مالکیت معنوی را میگذارند، در اطلاعات بازارها دست میبرند. این زمانی پذیرفتنی است که هزینههای بازارهای آزاد اطلاعات بر فایدههایشان بچربد. کار ما نشان میدهد که دولتها به ندرت نگاه هزینه – فایده به مالکیت معنوی دارند. استانداردهای مالکیت معنوی که امروز داریم، اکثرا محصول استراتژیهای جهانی یک گروه نسبتا کوچک از کمپانیها و نهادهای کسب و کار است که زودتر از دیگران متوجه ارزش مالکیت معنوی شدهاند. تازه الآن است که آن استانداردها کم کم تأثیرشان را میگذارند؛ تاثیر بر کالاهای اساسی همچون بذرهای کشاورزی، بر خدمات، و بر جریان اطلاعات در شکلی از اقتصاد تجارت جهانی که تمام هزینهاش را شهروندان میدهند و عموم کسب وکارها هم از چنین چیزی استقبال میکنند.»
همچنین در مقدمه فصل اول این کتاب میخوانیم: «چرا فئودالیسم اطلاعات؟ در پارکی عمومی کودکی روی تاب نشسته است. او به جای آنکه به عقب و جلو تاب بخورد، زنجیرهای دو طرف را یکی در میان میکشد و به چپ و راست تاب میخورد. چند روز بعد والدینش از اداره اجرای احکام مالکیت معنوی، یکی از زیرشاخههای پلیس، نامهای دریافت میکنند. نامه میگوید در دوربینهای مداربسته دیدهاند که دختر آنها از شیوهای برای تاب خوردن استفاده میکند که حق انحصاریاش در اختیار یک شرکت بهخصوص است. در نامه مدعی شدهاند که حق این حرکت در انحصار کمپانی پلی پی است. حالا والدين دختر میتوانند انتخاب کنند که حق استفاده از این انحصار را بپردازند یا به دلیل استفاده از این حق انحصاری از آنها شکایت قضایی شود.
در شهر فینیکس ایالت آریزونا گروهی از آمریکاییها سوار بر اتوبوس به مکزیک میروند تا داروهایی را بخرند که در آمریکا مصرف میشود. آنها انتظار دارند با این کار کاسبی خوبی بکنند. قیمت یک سری داروهای انحصاری که در آمریکا تجویز میشوند به شکلی سرسام آور گران شده است. آنها اگر معادل همان داروها را در مکزیک بخرند، میتوانند هزاران دلار پس انداز کنند.
سناریوی اول به شدت اغراق شده است، مگر در دو مورد. چنین انحصاری برای تابخوردن در آمریکا وجود دارد، و صاحبان مالکیت معنوی به شدت دنبال تکنولوژیهایی هستند که ضامن امنیت حقوق مالکیت معنویشان باشد. دو موضوع مشابه دیگر هم هستند: یکی نیاز به کد ثبتنام در نرم افزارهای کامپیوتری که برنامه بدون آن کد کار نمیکند، و دیگری این واقعیت که برخی از دستگاههای دیویدیخوان فقط میتوانند دیسکهای مخصوص مناطق جغرافیایی خاص را پخش کنند. سناریوی دوم واقعی است. شهروندان آمریکایی با اتوبوسهای توریستی به مکزیک میروند تا داروهایی عمومی را تهیه کنند که خریدشان در آمریکا هر روز دشوارتر میشود. خرج پول برای داروهای شرکتهای بزرگ داروسازی در آمریکا از سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۰۰ سه برابر شد و از ۴۰٫۳ میلیارد دلار در سال ۱۹۹۰ به ۱۲۱٫۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۰ رسید. افزایش قیمت داروهای تجویزی که تحت حمایت شدیدترین قوانین انحصاری در سرتاسر دنیاست، باعث شده شهروندان بازنشسته آمریکایی بیشتر از همیشه به پناهجویان درمانی تبدیل شوند.»
همچنین در ادامه این فصل آمده است: «عنوان کتاب ما - فئودالیسم اطلاعات - شاید به نظر توصیفی بسیار بیرحمانه و بیدقت باشد از دانش مدرن اقتصاد که حقوق مالکیت معنوی در آن نقش اصلی را بازی میکند. حتی اگر بتوانیم استدلالی بیاوریم که نشان دهیم استانداردهای کنونی حفظ مالکیت معنوی افراطیاند، باز باید بپرسیم: آیا واقعا چنین موضوعی میتواند ما را به سمت فئودالیسم ببرد؟ فئودالیسم قرون وسطا پاسخی بود به ناامنی و خطرات عصرتاریکی که بین قرن پنجم تا قرن دهم میلادی بهوجود آمد، یعنی بعد از زوال و سقوط امپراتوری روم باستان. الگوهای جاافتاده نظم و امنیت که از هم گسسته ملاكان رد مصونیت را در جایی دیگر جست وجو کردند. آنها چشم به دست همسایگان قدرتمندتری بودند که میتوانستند از آنها در مقابل راهزنان و قبایل بربر محافظت کنند و این محافظت را در برابر زمین و خدمات به همسایگانشان ارائه میدادند. در آن سالها زمین و آزادی در ازای امنیت فیزیکی معامله شد، اما چندین نسل بعد، این معامله دیگر جواب نمیداد. فئودالیسم به سیستمی حکومتی تبدیل شد. اربابان در این نظام، سرسپردگی اجتماعی و خدمات اکثریت را جذب کردند و در کنارش قدرت و ثروت فراوان اقتصادی بهدست آوردند.
در شرایط بی حساب و کتابی که قدرت مطلق بهوجود آورده بود، عامه مردم که روستاییان بودند مجبور بودند روی زمینهای کشاورزی کار کنند تا بتوانند زندگی کنند. داستایوفسکی نسخه روسی و بیرحمانه این شرایط را در رمان برادران کارامازوف شرح داده است. در آن کتاب، داستان مادری روستایی تعریف میشود که شاهد است پسر جوانش را یک گله سگ شکاری تکه پاره میکنند. علتش هم فقط این است که پسر کف پنجه سگ شکاری محبوب ارباب را تصادفا زخمی کرده است.
ما با انتخاب این عنوان نمیخواهیم بگوییم بازتعریف معاصر جهانی از استانداردهای مالکیت معنوی در عرصههای بینالمللی همچون سازمان تجارت جهانی و سازمان جهانی مالکیت معنوی قرار است ما را به انقیاد نکبت بار فئودالیسم قرون وسطا برگرداند. در فصل سیزدهم توضیح میدهیم که فئودالیسم اطلاعات پروژهای ناتمام است. کارآفرینان و دوراندیشانی در دالانهای بینالمللی قدرت روی این پروژه کار میکنند که خواهان نظارتی قدرتمندتر و شدیدتر بر استانداردهای بینالمللی مالکیت معنویاند.»
نظر شما