یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۵
هژمونی سازماندهی رضایت و اقناع است

هژمونی رابطه‌ای براساس سلطه نیست که از طریق اجبار و زور اعمال شود؛ رابطه‌ای است مبتنی بر اقناع و رضایت که با رهبری سیاسی و ایدئولوژیک حاصل می‌شود. هژمونی سازماندهی رضایت و اقناع است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، بی‌تردید آنتونیو گرامشی، اندیشمند مارکسیست ایتالیایی را باید در زمره برجسته‌ترین متفکران معاصر دانست که میان تأملات نظری و افکار و عقاید وی با زندگی و حیات عملی و مبارزاتش در جنبش کارگری ایتالیا در نقش روشنفکر انقلابی طبقه کارگر و در مقام یک انقلابی حرفه‌ای به معنای مبسوط کلمه پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنی وجود دارد. از یک سو واکاوی طیف گسترده آثار و نوشته‌های به جامانده از وی سیمای یک فیلسوف، یک ژورنالیست، یک تئوریسین و یک استراتژیست و گاه یک آکادمیسین را از او به نمایش می‌گذارد و از دیگر سو شخصیت او را در نقش فعال جنبش کارگری، دبیر کل حزبی سیاسی و مبارزی ضدفاشیسم نمایان و برجسته می‌سازد. این دو چهره ژانوسی طی چند دهه گذشته دائما برساخته می‌شوند و گاه به مناقشه‌های نظری شورانگیزی انجامیده‌اند. کتاب «درآمدی بر اندیشه‌های سیاسی آنتونیو گرامشی»، اثر راجر سایمون با ترجمه محمد اسماعیل نوذری و چاپ انتشارات نگاه با قیمت 48500 تومان روانه بازار نشر شده است که در ادامه به معرفی بیشتر آن پرداخته‌ایم.

در بخش «پیشگفتار مترجم» می‌خوانیم: «با وجود تعبيرها و تفسیرهای متفاوت و گاه متعارضی که از اندیشه‌های گرامشی ارائه شده، افکار و اندیشه‌های وی، چنانکه از آثار پیش و پس از زندان او بر می‌آید، در کوران مبارزات سیاسی ضدسرمایه‌داری نضج گرفت در تاروپود شبکه‌ای از مناسبات و مفاهیم انقلابی و در متن مضامین و مفروض‌های مارکسیستی رایج در ابتدای قرن بیستم، و به‌ویژه متأثرا رخدادهای انقلاب اکتبر، قوام یافت. وقوع انقلاب اکتبر در روسیه برای نخستین‌بار چشم‌انداز و افق جدیدی پیش روی سوسیالیست‌ها گشود که به آنها امکان می‌داد از مفروض‌های غالب مارکسیسم بین‌الملل دوم گذر کنند و فراتر روند. در این زمان، ولادیمیر ایلیچ لنین، رهبر انقلاب اکتبر، تعبیر جدیدی از مارکسیسم عرضه کرد که توانست بر انفعال ناشی از منطق اکونومیستی و دترمینیستی نهفته در آموزه‌ها و مبانی نظری و تحلیلی بین‌الملل دوم غلبه کند؛ منطقی که برپایی انقلاب در جوامع عقب مانده از منظر مناسبات تولیدی را ممتنع می‌شمرد و امکان وقوع هر تحول انقلابی را به تکامل نیروهای تولیدی در جوامع سرمایه‌داری پیشرفته صنعتی واگذار کرده بود و لذا به نقش اراده کارگزار انقلابی در تاریخ وقعی نمی‌نهاد. لنین با طرح تئوری توسعه ناموزون نظام سرمایه‌داری، بر امکان برپایی انقلاب در حلقه‌های ضعیف‌تر کشورهای سرمایه‌داری در عصر امپریالیسم مهر تأیید زد و به این ترتيب جغرافیای انقلاب را دگرگون ساخت؛ انقلابی که به تعبیر گرامشی انقلابی علیه کاپیتال مارکس بود و ضمن تجدیدنظر در پاره‌ای مفروضات ناسازگار با واقعیت سرمایه‌داری عصر به روح آن وفادار مانده و چشم‌اندازش را بسط داده بود.»

همچنین در فصل اول این کتاب آمده است: «فروپاشی رژیم‌های اروپای شرقی در سال ۱۹۸۹، به رهبری احزاب کمونیست، و دگرگونی‌های وسیع و گسترده در اتحاد شوروی، ضربه‌ای شدید و سنگین به مارکسیسم در بریتانیا و سراسر نقاط دنیا وارد ساخت. بدیهی می‌نماید سال ۱۹۸۹ نقطه عطفی تاریخی است که فروپاشی پروژه معظم سوسیالیسم (واقعا موجود)، که از سال ۱۹۱۷ آغاز شد، نشانه بارز آن بود. اگرچه تا مادامی که این رژیم‌های سرکوبگر بوروکراتیک در اتحاد شوروی و اروپای شرقی بر سر کار بودند پیوسته سوسیالیسم را بدنام و بی‌اعتبار کردند؛ با این دعوی که شالوده و بنیادشان براساس اصول و مبانی مارکسیسم پی‌ریزی شده است. حال که این رژیم‌ها به پایان کار رسیده‌اند، فرصتی فراهم آمده تا جنبش سوسیالیستی را از نو احیا کنیم و درصدد کسب حمایت و پشتیبانی برای اشکال دموکراتیک سوسیالیسم باشیم. دراین راستا بر این عقیده‌ام که اندیشه‌ها و تفکرات آنتونیو گرامشی، مارکسیست ایتالیایی، می‌تواند سهمی مؤثر و اساسی در روند احیا و بازسازی پروژه سوسیالیسم ایفا کند.

«حزب کمونیست در بریتانیا از هنگام پایان جنگ جهانی دوم رو به افول گذارده است و رشد چشمگیر علاقه و گرایش به مارکسیسم، که در اواخر دهه ۱۹۶۰ گسترش یافت، نتوانست مانع این روند افولی شود. در این سال‌ها، شاهد گسترش جنبش‌ها و اندیشه‌های رادیکال در مقیاسی بین‌المللی بودیم، به‌ویژه در ایالات متحده و اروپای غربی که نقطه اوج آن وقایع شورانگیز فرانسه در می ۱۹۶۸ بود. در بریتانیا جنبش عليه جنگ ویتنام، رشد مبارزه جویی در اتحادیه‌های صنفی، خیزش جنبش دانشجویی در دانشگاه‌ها و مدارس عالی و موج جدید فمینیسم با احیای مجدد جنبش زنان (از جمله جنبش رهایی زنان) در هیئتی کاملا نوین و عمیقا تأثیرگذار به وقوع پیوست؛ و همچنین جنبش محیط زیست و طیف وسیع و گوناگونی از جنبش‌ها به راه افتاد. خیزش این جنبش‌های اجتماعی با توسعه فراوان نفوذ و تأثیرگذاری اندیشه‌های مارکسیستی توأم و همراه شد. اعضای حزب کارگر، حزب کمونیست و احزاب گوناگون وفادار به اندیشه تروتسکی، از قبیل سوسیالیست‌های بین‌الملل (بعدها حزب کارگران سوسیالیست شد)، و گروه مارکسیستی بین‌المللی در همه جنبش‌های جدید فعال بودند و نقش مهمی در توسعه و ارتقای مارکسیسم برعهده گرفتند. هرچند این امر عمدتا در قالب توسعه و رونق بی‌نظیر انتشار کتاب‌ها و ژورنال‌ها درباره مارکسیسم و آموزش مارکسیسم در دانشگاه‌ها و کالج‌ها بازتاب یافت و نفوذ آن بسط وسیع و همگانی نیافت، در حدی که بر زندگی و چشم‌انداز توده‌های مردم اثر بگذارد، بنابراین اینک نیروی اجتماعی عمده و مهمی در بریتانیا محسوب نمی‌شود. می‌توانیم توجه خود را به طیفی از عوامل و مؤلفه‌های مؤثر در بریتانیا معطوف کنیم که کمک می‌کنند این شرایط را توضیح دهیم، مثل ویژگی‌ها و مشخصه‌های بارز و برجسته جنبش کارگری بریتانیا، اما هدف کتاب حاضر بررسی و ارزیابی این موارد نیست. در اینجا می‌خواهیم به دو عامل توجه کنیم: نخست اینکه نظریه مارکسیستی، از بدو پیدایش، از کاستی عمده‌ای تحت عنوان اکونومیسم در رنج بوده است و دوم، مدل سوسیالیسم شوروی تأثیری عميقا منفی برجای گذاشته است.»

در فصل دوم این کتاب به «مفهوم هژمونی گرامشی» پرداخته شده که می‌خوانیم: «نقطه آغاز مفهوم هژمونی گرامشی در این نکته نهفته است که یک طبقه و نمایندگان آن، با به کار بردن ترکیب و تلفیقی از اجبار و اقناع، برطبقات فرودست و تحت سلطه اعمال قدرت می‌کنند. گرامشی در یادداشت‌هایش درباره شهریار ماکیاولی، قنطورس، موجود افسانه‌ای یونان باستان، جانوری نیمه حیوان و نیمه انسان را در قالب نماد «چشم‌انداز دوگانه» در کنش سیاسی که نشان دهنده سطوح زور و رضایت، اقتدار و هژمونی، خشونت و مدنیت است، از نو احیا می‌کند و به عالم بازمی‌گرداند. هژمونی رابطه‌ای براساس سلطه نیست که از طریق اجبار و زور اعمال شود؛ رابطه‌ای است مبتنی بر اقناع و رضایت که با رهبری سیاسی و ایدئولوژیک حاصل می‌شود. هژمونی سازماندهی رضایت و اقناع است. گرامشی در برخی متون دست نوشته‌های زندان، واژه دایرزایون را به‌کار می‌برد که به معنای رهبری و هدایت است که با واژه اگمونیا، به معنای هژمونی، مترادف دومینازایون، به معنای سلطه و تفوق، متضاد است. باید کاربرد لغت هژمونی در ادبیات گرامشی را از معنای اصلی یونانی‌اش، یعنی سلطه و چیرگی ملتی بر ملت دیگر، متمایز کنیم. هرچند، در تعدادی از یادداشت‌های دست نوشته‌های زندان گرامشی واژه هژمونی را در معنای معمول و متداولش، یعنی چیرگی و سلطه، به کار می‌برد که به روابط بین ملت‌ها یا مناسبات بین شهر و روستا اشاره دارد.

«هژمونی یک مفهوم است هژمونی در نظر لنین استراتژی برای انقلاب بود؛ استراتژی‌ که طبقه کارگر و نمایندگان آن باید برای کسب حمایت اکثریت بزرگی از مردم اتخاذ کنند. گرامشی مفهوم هژمونی را طوری بسط داد که شامل اقدامات طبقه سرمایه‌دار یا نمایندگان آن شود؛ هم طی روند کسب قدرت دولتی و هم در حفظ قدرتی که یک بار به دست آورده و با این کار جنبه‌ای تازه و نوین به مفهوم هژمونی بخشید. نخستین مطلب درباره تاریخ ایتالیا در ابتدای دست نوشته‌های زندان، شماره ۲۹ ذیل عنوان «رهبری سیاسی طبقه پیش و پس از کسب قدرت دولتی» مطرح می‌شود. گرامشی میان سلطه، زور و اجبار و «رهبری فکری و اخلاقی» تمایز قائل شد. بدین ترتیب، گرامشی هژمونی را از یک استراتژی، آنطور که لنین مطرح می‌کرد، به مفهومی دگرگون می‌سازد که همانند مفاهیم مارکسیستی، نیروها و روابط تولید و مفاهیم طبقات و دولت ابزاری برای شناخت و درک جامعه به‌منظور دگرگون ساختن آن باشد. وی ایده و اندیشه رهبری و اعمال آن را شرط کسب قدرت دولتی درون مفهوم هژمونی خود بسط و ارتقا داد. هژمونی رابطه‌ای بین طبقات و دیگر نیروهای اجتماعی است. یک طبقه هژمون یا بخشی از یک طبقه نیرویی است که رضایت سایر طبقات و نیروهای اجتماعی را، با ایجاد و حفظ مجموعه و منظومه‌ای از ائتلاف‌ها از طريق منازعه سیاسی و ایدئولوژیک، به‌دست می‌آورد. مفهوم هژمونی به کمک شماری از مفاهیم مرتبط دیگر ساخته می‌شود که توضیح می‌دهد چرا هر تعریف اجمالی و مختصر از هژمونی نابسنده است. من اینک رئوس اجمالی این مفاهیم را ارائه خواهم کرد که به تفصیل و با جزئیات بیشتر در فصل‌های بعدی بررسی خواهد شد.»
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها